• ورود
  • ثبت نام
  • العربية
  • English
  • youtube
  • twitter
  • facebook
  • عليٌّ اَوَّلُ النّاسِ اِيماناً : حضرت علي عليه‌السّلام اوّلين كسي است كه ايمان آورد.
خانه » مطالب » امیر المومنین علی علیه السلام

امیر المومنین علی علیه السلام

مقالات مربوط به حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام و شخصیت آن بزرگوار

فهرست زیر شاخه ها

تاریخ انتشار: : ۱۳۸۹/۹/۲ ۱۹:۳۰ • به روز شده: : ۱۳۹۰/۸/۱۱ ۲۲:۲۴ 2114 مرتبه خوانده شده
سياست و مديريت

آن هم حكومت حضرت امير است كه همه‏تان مى‏دانيد و آن وضع حكومتش و آن وضع سياستش و آن وضع جنگهايش،نگفت كه ما بنشينيم در خانه‏مان دعا بخوانيم و زيارت بكنيم و چكار داريم به اين حرفها،به ما چه.(660)29/11/ 56
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۸۹/۶/۸ ۵:۱۰ 3686 مرتبه خوانده شده
ابن عباس می گوید که: شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله که می فرمود: چونکه مرا به آسمانها سیر شبانه دادند به هیچ ملکی از ملائکه برخورد نکردم، مگر اینکه از من درباره علی بن ابی طالب علیه السلام سؤال می کردند تا جایی که من گمان کردم اسم علی علیه السلام از اسم من مشهورتر است.

پس آنگاه که به آسمان چهارم رسیدم، ملک الموت را دیدم که به من گفت: ای محمد! هیچ خلقی از خدا نیست مگر اینکه قبض روحش بدست من می باشد، بجز تو و حضرت علی علیه السلام، چون خداوند متعال خود قبض روح شما را خواهد کرد. پس چون به زیر عرش الهی رسیدم حضرت علی علیه السلام را دیدم که در زیر عرش الهی ایستاده بود.

پس من گفتم: ای علی از من سبقت گرفتی؟

جبرئیل به من گفت: ای محمد! کیست آن کسی که با او این چنین صحبت می کنی؟ گفتم: این برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام است.

جبرئیل به من گفت: ای محمد! این علی علیه السلام نیست بلکه ملکی از ملائکه خداوند متعال می باشد که خداوند متعال آن را به صورت علی علیه السلام خلق کرده است.

پس ما ملائکه ای که مقرب درگاه
الهی هستیم هر وقت مشتاق دیدار حضرت علی علیه السلام می شویم این ملک را زیارت می کنیم، بخاطر بزرگی و کرامتی که حضرت علی علیه السلام در پیشگاه خداوند دارد.1
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۸۹/۶/۸ ۵:۰۰ 2555 مرتبه خوانده شده
اصبغ بن نباته گوید: هنگامى كه امیرمؤمنان علیه‏السلام ضربتى بر فرق مباركش فرود آمد كه به شهادتش انجامید مردم بر در دارالاماره جمع شدند و خواستار كشتن ابن ملجم - لعنة الله - بودند. امام حسن علیه‏السلام بیرون آمد و فرمود: اى مردم! پدرم به من وصیت كرده كه كار قاتلش را تا هنگام وفات پدرم رها سازم. اگر پدرم از دنیا رفت تكلیف قاتل روشن است و اگر زنده ماند خودش در حق او تصمیم مى‏گیرد. پس بازگردید خدایتان رحمت كند.

مردم همه بازگشتند و من بازنگشتم. امام دوباره بیرون آمد و به من فرمود: اى اصبغ! آیا سخن مرا درباه پیام امیرمؤمنان نشنیدى؟ گفتم: چرا. ولى چون حال او را مشاهده كردم دوست داشتم به او بنگرم و حدیثى از او بشنوم، پس براى من اجازه بخواه خدایت رحمت كند. امام داخل شد و چیزى نگذشت كه بیرون آمد و به من فرمود: داخل شو. من داخل شدم دیدم امیرمؤمنان علیه‏السلام دستمال زردى به سر بسته كه زردى چهره‏اش بر زردى دستمال غلبه داشت و از شدت درد و كثرت سم پاهاى خود را یكى پس از دیگرى بلند مى‏كرد و زمین مى‏نهاد. آن گاه به من فرمود: اى اصبغ آیا پیام مرا از حسن نشنیدى؟ گفتم:
چرا، اى امیرمؤمنان، ولى شما را در حالى دیدم كه دوست داشتم به شما بنگرم و حدیثى از شما بشنوم. فرمود: بنشین كه دیگر نپندارم كه از این روز به بعد از من حدیثى بشنوى.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۸۹/۴/۵ ۵:۰۰ 2390 مرتبه خوانده شده
پس از درگذشت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم گروه هایى از دانشمندان یهود و نصارا براى تضعیف روحیه‏مسلمانان به مرکز اسلام روى مى‏آوردند و سؤالاتى رامطرح مى‏کردند. از جمله، گروهى از احبار یهود وارد مدینه شدند و به خلیفه اول گفتند:در تورات چنین مى‏خوانیم که جانشینان پیامبران، دانشمندترین امت آن ها هستند. اکنون که شما خلیفه پیامبر خود هستید پاسخ دهید که خدا در کجاست؟ابوبکر پاسخى گفت که آن گروه را قانع نساخت او براى خدا مکانى در عرش قائل شد که با انتقاد دانشمند یهودى روبرو گردید و گفت:در این صورت باید زمین خالى از خدا باشد!

در این لحظه حساس بود که على علیه السلام به داد اسلام رسید و آبروى جامعه اسلامى را صیانت کرد. امام با منطق استوار خود چنین پاسخ گفت:

«ان الله این الاین فلا این له جل ان یحویه مکان فهو فی کل مکان بغیر مماسة و لامجاورة.یحیط علما بما فیها و لا یخلو شی‏ء من تدبیره »1 ؛ مکان ها را خداوند آفرید و او بالاتر از آن است که مکان ها بتوانند او را فرا گیرند. او در همه جا هست، ولى هرگز با موجودى تماس و مجاورتى ندارد. او
بر همه چیز احاطه علمى دارد و چیزى از قلمرو تدبیر او بیرون نیست.

حضرت على علیه السلام در این پاسخ، به روشنترین برهان، بر پیراستگى خدا از محاط بودن در مکان، استدلال کرد و دانشمند یهودى را آنچنان غرق تعجب فرمود که وى بى اختیار به حقانیت گفتار على علیه السلام و شایستگى او براى مقام خلافت اعتراف کرد.

امام علیه السلام در عبارت نخست‏خود (مکان ها را خداوند آفرید...) از برهان توحید استفاده کرد وبه حکم اینکه در جهان قدیم بالذاتى جز خدا نیست و غیر از او هرچه هست مخلوق اوست، هر نوع مکانى را براى خدا نفى کرد. زیرا اگر خدا مکان داشته باشد باید از نخست‏ با وجود او همراه باشد، در صورتى که هرجه در جهان هست مخلوق اوست و از جمله تمام مکان ها و از این رو، چیزى نمى‏تواند با ذات او همراه باشد. به عبارت روشنتر، اگر براى خدا مکانى فرض شود، این مکان باید مانند ذات خدا قدیم باشد و یا مخلوق او شمرده شود. فرض اول با برهان توحید و اینکه در عرصه هستى قدیمى جز خدا نیست‏ سازگار نیست و فرض دوم، به حکم اینکه مکانى فرضى مخلوق خداست، گواه بر این است که او نیازى به مکان ندارد، زیرا خداوند بود و این مکان وجود نداشت وسپس آن را
آفرید.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۸۸/۶/۱۸ ۴:۰۰ 4620 مرتبه خوانده شده
از وصاياى حضرت علي(عليه‎السلام) در واپسين دم حيات مى‎توان به وصيت گهربار ذيل اشاره نمود.

بسم الله الرحمن الرحيم

اين آن چيزى است كه على پسر ابوطالب وصيت مى‎كند: به وحدانيت و يگانگى خدا گواهى مى‎دهد و اقرار مى‎كند كه محمد بنده و پيغمبر اوست، خدا او را فرستاده تا دين خود را بر ديگر اديان پيروز گرداند. همانا نماز، عبادت، حيات و زندگانى من از آن خداست. شريكى براى او نيست، من به اين امر شده‎ام و از تسليم شدگان اويم .

فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بيتم و هر كس را كه اين نوشته من به او رسد را به امور ذيل توصيه و سفارش مى‎كنم :

1- تقواي الهى را هرگز از ياد نبريد، كوشش كنيد تا دم مرگ بر دين خدا باقى بمانيد.

2- همه با هم به ريسمان خدا چنگ بزنيد، و بر مبناى ايمان و خداشناسى متفق و متحد باشيد و از تفرقه بپرهيزيد، پيغمبر فرمود: اصلاح ميان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چيزى كه دين را محو مى‎كند، فساد و اختلاف است .

3- ارحام و خويشاوندان را از ياد نبريد، صله رحم كنيد كه صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان مى‎كند.
r

4- خدا را! خدا را! درباره يتيمان، مبادا گرسنه و بى سرپرست بمانند.

5- خدا را! خدا را! درباره همسايگان، پيغمبر آن قدر سفارش همسايگان را فرمود كه ما گمان كرديم مى‎خواهند آنها را در ارث شريك كند.

6- خدا را! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا ديگران در عمل كردن، بر شما پيشى گيرند.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۸۸/۶/۱۸ ۳:۵۰ 2810 مرتبه خوانده شده
چگونگى ضربت خوردن حضرت علی(علیه‎السلام) در نوشته تاریخ‎نویسان پیشین یكسان نیست. در حالى كه طبرى و ابن سعد و دیگران نوشته‏اند: «چون(حضرت علی علیه السلام) از سایبانى كه به مسجد مى‏رسد، بیرون شد، ابن ملجم او را ضربت زد.» یعقوبى كه تاریخ او پیش از اینان نوشته شده گوید: «پسر ملجم از سوراخى كه در دیوار مسجد بود، شمشیر بر سر او زد.» اما نوشته ابن اعثم كه هم عصر طبرى است، با نوشته آنان مخالف است و با آنچه میان شیعیان مشهور است مطابق مى‏باشد. وى چنین مى‏نویسد:
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۸۸/۴/۱۵ ۱:۳۰ 2515 مرتبه خوانده شده
در جنگ احد در مـرحـله اول نـبـرد، سـپاه قریش فرار كردند، و افراد تحت فرماندهى عبدالله بن جـبیر به منظور جمع آورى غنایم جنگى منطقه استقرار خود را رها كردند، گرچه عبدالله فـرمـان صـریح پیامبر (صلى الله علیه و آله) را به یادشان آورد ولى آنان ترتیب اثر نـداده و بـیـش از 40 نـفـرشـان از تـپـّه سـرازیـر شـده بـه دنبال جمع آورى غنایم رفتند.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۸۸/۴/۱۵ ۱:۳۰ 2538 مرتبه خوانده شده
در زمان خـلافـت خـلیفه دوم، شخصى ادعایى نسبت به حضرت امیرالمؤ منین على(علیه‎السلام) داشت و بنا شد در حضور خلیفه رسیدگى شود.

مدّعى حاضر شد و خلیفه خطاب به امام على(علیه‎السلام) گفت:

اى اباالحسن در كنار مدّعى بنشین تا اختلاف را حل كنم .

خلیفه دوم در این موقع آثار ناراحتى را در سیماى حضرت امیرالمؤمنین على(علیه‎السلام) دید و گفت:

اى على! از این كه تو را در كنار دشمن قرار دادم ناراحتى؟

امام على(علیه‎السلام) فرمود:

نه بلكه از آن جهت كه در رفتارت نسبت به ما دو نفر عدالت را رعایت نكردى نگران و ناراحت شدم، زیرا او را با نام صدا كردى و مرا با كنیه و لقب (ابوالحسن) خواندى(1)، ممكن است طرف دعوا نگران شود که به عدالت قضاوت نشود.



پی‎نوشت:

1- شرح ابن ابى الحدید، ج 17، ص 65 .
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۸۷/۱۰/۱۲ ۱۷:۵۰ 4986 مرتبه خوانده شده
در مجمع البیان در داستان فتح خیبر می‏گوید: وقتی رسول خدا(ص) از حدیبیه به مدینه آمد، بیست روز در مدینه ماند آنگاه برای جنگ خیبر خیمه زد.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۸۷/۹/۲۷ ۱:۱۰ 4004 مرتبه خوانده شده
نوشتار حاضر، به بررسي تطبيقي و مختصر از چگونگي بيعت با حضرت، براساس كتاب ارزش­مند نهج‌البلاغه و منابع مهم تاريخ اسلام كه در فاصله قرن سوم تا دهم هجري تأليف يافته‌اند، پرداخته است تا در اين خصوص، برخي از ابهام‌هاي موجود را رفع كند و به سؤالات مرتبط با آن پاسخ دهد.
بدون نظر