• ورود
  • ثبت نام
  • العربية
  • English
  • youtube
  • twitter
  • facebook
  • عليٌّ اَوَّلُ النّاسِ اِيماناً : حضرت علي عليه‌السّلام اوّلين كسي است كه ايمان آورد.

هم سنگری از تبار طیّار

تاریخ انتشار: : ۱۳۹۲/۳/۵ ۱۷:۴۴1487 مرتبه خوانده شده1 نظر
آن گاه كه دختر گرامی امیر مومنان، حضرت زینب کبری علیها السلام به سنّ ازدواج رسید، خواستگاران فراوانى از جوانان محترم و ثروتمند قریش براى وی مى آمدند، ولى حضرت على علیه السلام براى نو گل خاندان رسول و بانوى خردمند بنى هاشم، كسى را برگزید که شرافت و شایستگى همسرى او را داشت. عبدالله ‏فرزند برادر بزرگوارش، جعفر طیّار.
بزرگ مردی با دو بال بهشتی

جعفر بن ابی‏طالب ملقّب به ذوالجناحین (داراى دو بال) و اَبوالمساكین (پدر بینوایان)، از مسلمانان شجاع و دلیر صدر اسلام و از سخن وران و فصحای عرب بود که به جرم ایمان آوردن به خدا و رسول او و مبارزه با شرک و بت ‏پرستی به همراه همسرش اَسْماء دخت عُمَیْس از وطن خود مکه، به کشور بد آب و هوا و سوزان حبشه مهاجرت کرد و متجاوز از دوازده سال در غربت و دور از پدرش ابوطالب و مادرش فاطمه بنت ‏اسد و برادرانش عقیل و حضرت علی علیه السلام به سر برد. جعفر در آن جا نیز مورد تعقیب مشرکان قریش و نمایندگانی که برای بازگرداندن او و همراهان به حبشه فرستاده بودند قرار گرفت و در حضور نجاشی پادشاه حبشه با کمال شهامت و راستی از دین و آیین و پیغمبر بزرگوار خود دفاع کرد تا جایی که پادشاه حبشه و کشیشان مسیحی را سخت تحت تاثیر خویش قرار داد و سرانجام سبب اسلام آوردن نجاشی شد.

مدت ها بعد، وقتى جعفر با عده ‏اى از مسلمانان از حبشه به مدینه بازگشت، رسیدنِ او به مدینه با فتح خیبر مصادف شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله، جعفر را در بغل گرفت و بوسید و فرمود:

«نمى دانم از آمدن جعفر دل ‏شادترم و یا از فتح خیبر».

جعفر پس از بازگشت به مدینه، در جنگ موته که یکی از جنگ های بسیار سخت مسلمانان با لشکر روم بود پس از مقاومتی دلیرانه در برابر دشمن و نشان دادن شهامت بی ‏سابقه از خود که موجب شگفتی و تحیّر دشمنان شد، در راه پیشرفت اسلام به درجه شهادت رسید و «جعفر طیار» لقب گرفت.

مرحوم طبرسی از عبداللَّه بن ‏جعفر روایت کرده است که گفت: به خوبی به یاد دارم هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله به ‏نزد مادرم آمد و خبر شهادت پدرم را به او داد، در آن حال اشک از دیدگان آن حضرت می ‏ریخت و به سر من و برادرم‏ دست می ‏کشید و می‏ گفت:

اَللَّهُمَّ اِنَّ جَعْفَراً قَد قَدِمَ اِلَیْکَ اِلی‏ اَحْسَنِ الثَّوابِ، فَاخْلُفْه فی ذُرِّیَتِهِ بِأَحْسَنِ ما خَلَّفْتَ اَحَداً مِنْ عِبادِکَ فی ذُرِّیَّتِه ؛

بار خدا یا! به راستی جعفر با بهترین پاداش نیک به پیش گاه تو آمد، تو نیز به بهترین وجهی که سرپرستی فرزندان یکی از بندگان خود را می ‏کنی فرزندان او را سرپرستی کن!

آن گاه رو به مادرم کرده فرمود: ای اسماء! می‏خواهی بشارتی به تو بدهم؟

عرض‏ کرد: آری پدر و مادرم به ‏فدایت!

فرمود: بدان ‏که خداوند به جعفر دو بال عنایت کرده که در بهشت با آن دو پرواز می ‏کند!

عبداللَّه می‏ گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله برخاست و دست مرا نیز گرفت و با دست دیگر خود بر سرم می‏ کشید تا به مسجد آمد، بالای منبر رفت و مرا پیش روی خود در پله دوم نشانید و با چهره‏ غم ناک فرمود:

همانا اندوه انسان نسبت به برادر و عمو زاده ‏اش زیاد است، آگاه باشید که جعفر به‏ شهادت رسید و خداوند دو بال به او عنایت می ‏فرماید که در بهشت پرواز کند.

ابن حجر نقل مى كند كه رسول خدا دست راست عبدالله راگرفته و چنین فرمود:

«بارالها! خاندان جعفر را برقرار بدار و كسب و كار را براى عبدالله مبارك گردان». این جمله را سه بار مكرّر مى كند.(1)

عبداللَّه اضافه می‏ کند: از آن پس خداوند در تک ‏تک معاملات و خریدها و فروش هایم به من برکت می ‏داد.(2)

مدافع حق

عبداللَّه بن ‏جعفر در ایامی که پدر و مادرش در حبشه به‏ سر می ‏بردند به ‏دنیا آمد و در حقیقت او نخستین مولود مسلمان در سرزمین حبشه به شمار می ‏آید. وی یکی از شخصیت های‏ مشهور جهان اسلام است که همواره مورد توجه بزرگان بوده است.

ابن حجر در کتاب تهذیب التهذیب می‏ نویسد: عبداللَّه از کسانی است که از پیغمبر صلی الله علیه وآله و عمویش علی ‏بن ‏ابی‏طالب علیه السلام و مادرش اسماء، حدیث نقل کرده است و جمع زیادی مانند حضرت ابوجعفر محمد بن‏ علی ابن ‏الحسین (امام باقر علیه السلام) و دیگران از او حدیث نقل کرده ‏اند.ابن ابی ‏الحدید و سایرین نیز داستان هایی از او بیان کرده ‏اند. به ویژه دفاعی که عبداللَّه در حضور معاویه از علی ابن‏ ابی‏طالب و خاندان بزرگوار پیغمبر علیهم السلام کرده و عمرو ابن‏ عاص و دیگران را رسوا ساخته است.(3)

مرحوم مامقانی در کتاب رجال خود، او را مردی جلیل ‏القدر و بزرگوار توصیف کرده است و پس از نقل داستانی از مدائنی می ‏نویسد: شبهه‏ ای در وثاقت او از نظر روایت نیست.(4)

بنابراین آن چه در پاره ‏ای از کتاب ها مانند کتاب اغانی و غیره نقل ‏شده که عبداللَّه بن ‏جعفر اهل سماع و غنا بوده، اصل و اعتباری ندارد و یا مربوط به شخص دیگری هم نام اوست که به خاطر شهرت عبداللَّه بن‏ جعفر در تاریخ به نام وی ثبت شده است و یا چنان که برخی احتمال داده ‏اند از حدیث ‏های مجعول و اتهاماتی سرچشمه می‏ گیرد که دست گاه وسیع تبلیغاتی بنی ‏امیه علیه خاندان ابی‏ طالب و امیرالمۆمنین علیه السلام و نزدیکان آن حضرت انجام می ‏دادند و می‏ خواستند به هر وسیله این خانواده بزرگوار را نزد مردم بی‏ قدر و ارزش جلوه دهند.


پا در رکاب ولایت

چنان که می ‏دانیم علی ‏بن ‏ابی‏ طالب علیه السلام نزدیک چهارسال‏ از پایان عمر خود را در کوفه گذرانید و این هم به خاطر آن بود که بیشتر هواخواهان آن ‏حضرت در کوفه بودند و با معاویه که در شام سکونت داشت و خوارج که در نهروان بودند در حال جنگ بود و کوفه از این‏ جهت نزدیک تر و آماده تر از مدینه بود.

مورخان نوشته ‏اند: زمانی که امیرالمۆمنین علیه السلام مرکز خلافت خود را از مدینه به کوفه منتقل کرد، زینب علیها السلام نیز با شوهرش عبداللَّه بن جعفر به کوفه آمد و در آن جا ساکن شدند. در جنگ‏ هاى آن حضرت، عبدالله در كنار عموى خود ایستاده و نبرد مى كرد و یكى از سرداران آن حضرت در صفّین بود. در این مدت دختر بزرگوار آن حضرت یعنی زینب علیها السلام نیز به ارشاد و تعلیم زنان کوفه اشتغال داشت.(5)

سفره‌دار بینوایان

عبداللَّه گذشته از شخصیت بزرگ و اصالت خانوادگی و انتسابش به خاندان نبوت و بزرگان قریش، دارای کمالاتی چون جود و کرم نیز بود که سبب سیادت و بزرگی بیشتری برای او شد تا آن جا که به عنوان یکی از سخاوت مندان مشهور عرب، او را بحرالجود - دریای سخاوت - نامیدند. او هیچ مستمندى را از در خانه ‏اش ناامید بر نمى گردانید. محمد بن‏ سیرین مى گوید:

بازرگانى، شكرى به مدینه آورد و به فروش نرفت. این خبر به عبدالله بن جعفر رسید. به پیش‏ كارش فرمان داد كه آن شكر را بخرد و به مردم ببخشد. زمانی نیز یزیدبن معاویه مال گزافى به طور هدیه براى او فرستاد. موقعى كه مال به دست عبدالله رسید، آن را میان اهل مدینه قسمت كرد و از آن به منزل خود هیچ نبرد.

زینب دختر امیرالمۆمنین علیهما السلام زندگی را در خانه چنین مردی آغاز کرد که دنیا در نظرش ارزشی نداشت و دارایی خود را برای رفع نیازمندی های مردم می‏ خواست و بزرگ ترین لذت و خوشی زندگی خود را در این می ‏دید که با ثروت زیادی که خدا به او عنایت کرده بتواند دل مستمند و مسکینی را به‏ دست آورد و از نیازمندی رفع نیاز و حاجت کند.

می‏ نویسند: عبداللَّه در آخر عمر تنگ دست شد. روزی شخصی نزد او آمد و چیزی از او خواست و چون عبداللَّه چیزی نداشت ردای خود را از تن بیرون آورد و به او داد و سرخود را به‏ سوی آسمان بلند کرده و گفت: پروردگارا ! دیگر مرگ مرا برسان و آن‏ را پوشش من گردان، که پس از چند روز بیمار شد و چشم از این جهان فروبست.

تاریخ وفات او را سال 80 هجری نوشته ‏اند. با این حساب عمر وی در هنگام مرگ نزدیک به نود سال بود. وفات او در مدینه و قبرش نیز در بقیع است.



پی نوشت:

1) الاصابة: 3/49.

2) اعلام الوری:‏111.

3) شرح نهج‏البلاغه ابن ابی ‏الحدید: ‏2/‏104.

4) رجال مامقانی: 2/172.

5) خصائص الزینبیة جزایری: 27.

منبع: تبیان
چاپ صفحه ارسال به دوستان
برچسب‌ها:  حضرت  زینب  وفات  عبدالله 
 
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
مهمان
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۹۲/۳/۱۸ ۱۷:۲۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۹۲/۵/۶ ۱۸:۲۴
 پاسخ به هم سنگری از تبار طیّار
سلام خسته نباشید اول از همه عید مبعث بر شما و تمام مسلمانان مبارک مطلب خیلی خوبی انتخاب کردی حتما به ما هم سربزنید یا علی
پاسخ
ارسال نظر
شرایط نظر*
همه‌ی نظرها نیاز به تایید مدیر سایت دارند
عنوان*
نام*
ایمیل*
وب سایت*
پیام*
کد تایید*
3 - 0 = ?  
نتیجه این عبارت را وارد کنید
حداکثر تعداد تلاش برای ارسال: 10 مرتبه