• ورود
  • ثبت نام
  • العربية
  • English
  • youtube
  • twitter
  • facebook
  • عليٌّ اَوَّلُ النّاسِ اِيماناً : حضرت علي عليه‌السّلام اوّلين كسي است كه ايمان آورد.
خانه » مطالب » اهل بيت علیهم السلام » امام رضا علیه السلام » سند ولی عهدی امام رضا(علیه السلام)

سند ولی عهدی امام رضا(علیه السلام)

تاریخ انتشار: : ۱۳۸۹/۱۱/۱۵ ۰:۰۰1722 مرتبه خوانده شده
یكی از موضع گیری های امام رضا (علیه السلام)، مفاد سند ولی عهدی امام در مقابل توطdه هاى مامون است.

موضع گیرى هشتم (مفاد دست خط امام بر سند ولی عهدى ) به باور من آن چه امام در سند ولی عهدى نوشت نسبت به موضع گیری هاى دیگرش از همه موثرتر و مفیدتر بود.
در آن نوشته مى بینیم كه در هر سطرى و بلكه در هر كلمه اى كه امام با خط خود نوشته معنایى عمیق نهفته و به وضوح بیان گر برنامه اش براى مواجه شدن با توطیه هاى مامون ، مى باشد.

امام با توجه به این نكته كه سند ولی عهدى در سراسر قلمرو اسلامى منتشر مى شود، آن را وسیله ابلاغ حقایقى مهم به امت اسلامى قرار داد. از مقاصد و اهداف باطنى مامون پرده برداشت و بر حقوق علویان پا فشرد و توطیه اى را كه براى نابودى آنان انجام مى شد، آشكار كرد.

امام در این سند نوشته خود را با جمله هایى آغاز مى كند كه معمولا تناسبى با موارد مشابه را نداشت . مى نویسد: (ستایش براى خداوندى است كه هر چه بخواهد همان كند. هرگز چیزى بر فرمانش نتوان افزود و از تنفیذ مقدراتش نتوان سر باز زد..)

آن گاه به جاى آن كه خداى را در برابر این مقامى كه مامون به او بخشیده سپاس گوید با كلماتى ظاهرا بى تناسب با آن مقام پروردگار را چنین توصیف مى كند:

(او از خیانت چشم ها و از آن چه كه در سینه ها پنهان است آگاهى دارد).

آیا شما هم مانند من این حقیقت را مى پذیرید كه امام (علیه السلام) با انتخاب این جملات مى خواست ذهن مردم را به خیانت ها و نقشه هاى پنهانى توجه دهد؟ آیا با این كلمات به مامون كنایه نمى زند تا مردم را متوجه هدف هاى نا آشكارش بنماید؟

به هر حال ، امام دست خط خود را چنین ادامه مى دهد:

(و درود خدا بر پیامبرش محمد، خاتم پیامبران ، و بر خاندان پاك و مطهرش باد..)

در آن روزها هرگز عادت بر این نبود كه در اسناد رسمى از پى درود بر پیغمبر، كلمه (خاندان پاك و مطهرش ) را نیز بیفزایند. اما امام مى خواست با آوردن این كلمات به پاكى اصل و دودمان خویش اشاره كند و به مردم بفهماند كه اوست كه به چنین خاندان مقدس و ارجمندى تعلق دارد نه مامون .

بعد مى نویسد:

(.. امیرالمومنین حقوقى از ما مى شناخت كه دیگران بدان آگاه نبودند).

خوب ، این چه حق یا حقوقى بود كه مردم حتى عباسیان به جز مامون آن را درباره امام نمى شناختند؟

آیا مگر ممكن بود كه امت اسلامى منكر آن باشند كه وى فرزند دختر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بود؟! بنا بر این ، آیا گفته امام اعلانى به همه امت اسلامى نبود كه مامون چیزى را در اختیارش قرار داده كه حق خود او بوده ؟ حقى كه پس از غصب دوباره داشت به دست اهلش بر مى گشت .

آرى ، حقى كه مردم آن را نمى شناختند ((حق اطاعت )) بود. البته امام - در برابر هیچ كس حتى مامون و دولت مردانش در اظهار این حقیقت تقیه نمى كرد كه خلافت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به على (علیه السلام) و اولاد پاكش مى رسید و بر همه مردم واجب است كه از آنان اطاعت كنند. این نكته را امام در نیشابور به شرحى كه گذشت اعلام كرد. او هم چنین این حقیقت را در محضر دولت مردان نیز مى گفت و در برخى موارد تاكید مى كرد كه حاضران پیامش ‍ را به غایبان برسانند.

در كتاب كافى این روایت آمده كه روزى یك ایرانى از امام (علیه السلام) پرسید، آیا اطاعت از شما واجب است ؟ حضرت فرمود: بلى . پرسید: مانند اطاعت از على بن ابیطالب ؟ فرمود: بلى (1).

و از این قبیل روایات بسیار است .

دیگر از عبارات امام رضا (علیه السلام) كه در سند ولی عهدى نوشته ، این ست :
(و او (یعنى مامون ) ولی عهدى خود و فرمان روایى این قلمرو بزرگ را به من واگذار كرد البته اگر پس از وى زنده باشم ...)امام با جمله (البته اگر پس از وى زنده باشم ) بدون شك اشاره به تفاوت فاحش سنى خود با مامون مى كرد و در ضمن مى خواست توجه مردم را به غیر طبیعى بودن آن ماجرا و بی میلى خودش جلب كند.

امام نوشته خود را چنین ادامه مى دهد:

(هر كس گره اى را كه خدا بستنش را امر كرده بگشاید و ریسمانى را كه هم او تحكیمش را پسندیده ، قطع كند به حریم خداوند تجاوز كرده است چه او با این عمل امام را تحقیر نموده و حرمت اسلام را دریده است ..)

امام با این جملات اشاره به حق خود مى كند كه مامون و پدرانش غصب كرده بودند. پس منظور وى از گره و ریسمانى كه نباید هرگز گسسته شود خلافت و رهبرى است كه نباید پیوندش را از خاندانى كه خدا مامور این مهم كرده گسست . سپس امام چنین ادامه مى دهد:

(.. در گذشته كسى این چنین كرد ولى براى جلوگیرى از پراكندگى در دین و جدایى مسلمین اعتراضى به تصمیم ها نشد و امور تحمیلى به عنوان راه گریز تحمل گردید(2)..)

در این جا مى بینیم كه گویا امام به مامون كنایه مى زند و به او مى فهماند كه باید به اطاعت وى درآید و بر تمرد و توطیه علیه وى و علویان و شیعیانش اصرار نورزد. امام با اشاره به گذشته ، دورنماى زندگى على (علیه السلام) و خلفاى معاصرش را ارایه مى دهد كه چگونه او را به ناحق از صحنه سیاست راندند و او نیز براى جلوگیرى از تشتت مسلمانان ، بر تصمیم هایشان گردن مى نهاد و تحمیل هایشان را نیز تحمل مى نمود.

سپس چنین مى افزاید:

چرا مامون، امام رضا(ع) را مسموم کرد؟

(.. خدا را گواه بر خویشتن مى گیرم كه اگر رهبرى مسلمانان را به دستم دهد با همه به ویژه با بنى عباس به مقتضاى اطاعت از خدا و سنت پیامبرش عمل كنم ، هرگز خونى را به ناحق نریزم و نه ناموس و ثروتى را از چنگ دارنده اش به در آورم مگر در آن جا كه حدود الهى مرا دستور داده است ..)

این ها همه جنبه گوشه زدن به جنایات بنى عباس را دارد كه چه نابسامانی هایى در زندگى علویان پدید آوردند و چه جان ها و خانواده هایى كه به دست ایشان تار و مار گردید.

امام تعهد مى كند كه به مقتضاى اطاعت از خدا و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) با همه و به ویژه با عباسیان رفتار كند و این درست همان خطى است كه على (علیه السلام) نیز خود را بدان ملزم كرده بود ولى دیدیم كه چگونه همین امر باعث طردش از صحنه سیاست گردید و آن شوراى معروف ، عثمان را به جاى على به خلافت رسانید.

پیروى از خط و برنامه على (علیه السلام) براى مامون و عباسیان نیز قابل تحمل نبود و آن را به زیان خود مى دیدند.

به هر حال ، امام با ذكر این مطالب تفاوت فاحش میان سبك حكم رانى اهل بیت با سبك سیاست دشمنانشان را بیان مى كند.

امام هم چنین این جمله را مى افزاید: (.. اگر چیزى از پیش از خود آوردم ، یا در حكم خدا تغییر و دگرگونى در انداختم ، شایسته این مقام نبوده خود را مستحق كیفر نموده ام و من به خدا پناه مى برم از خشم او...) ایراد این جمله براى مبارزه با عقیده رایج در میان مردم بود كه علماى ناهنجار چنین به ایشان فهمانده بودند كه خلیفه یا هر حكم رانى مصون از هرگونه كیفر و بازخواستى است چه او در مقامى برتر از قانون قرار گرفته و اگر دست به هر جرم و انحرافى بیالاید كسى نباید بر او خرده بگیرد تا چه رسد به قیام بر ضد او.

امام (علیه السلام) با توجه به شیوه مامون و سایر خلفاى عباسى مى خواهد این معنا را به همگان تفهیم كند كه فرمان روا باید پاسدار نظام و قانون باشد نه آن كه مافوق آن قرار بگیرد. از این رو نباید هرگز از كیفر و بازخواست بگریزد.

آن گاه براى اعلام عدم رضایت خویش به قبول ولی عهدى و نافرجام بودن آن به صراحت چنین بیان مى دارد: (.. جفر و جامعه خلاف آن را حكایت مى كنند..) یعنى بر خلاف ظاهر امر كه حاكى از دست یابى من به حق امامت و خلافت مى باشد، من هرگز آن را دریافت نخواهم كرد.

افزون بر این ، امام مى خواهد كه با ذكر این حقیقت به ركن دوم از اركان امامت امامان راستین اهل بیت نیز اشاره كند كه عبارت است از آگاهى به امور غیبى و علوم ذاتى كه خداوند تنها ایشان را بدین جهت بر دیگران امتیاز بخشیده است .

جفر و جامعه دو جلد از كتاب هایى است كه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) بر امیرالمومنین على (علیه السلام) املا فرموده و او نیز آن ها را به خط خود نوشته است . امامان برخى از این كتاب ها را به برخى از شیعیان پر ارج خویش ‍ نشان داده و در موارد متعددى در احكام بدان ها استناد جسته اند(3).

امام (علیه السلام) پس از اعلام كراهت و اجبار خویش در قبول ولی عهدى با صراحت كامل مى نویسد: (. ولى من دستور امیرالمومنین (یعنى مامون ) را پذیرفتم و خشنودیش را بدین وسیله جلب كردم ..) معناى این عبارت آن است كه
اگر امام ولی عهدى را نمى پذیرفت به خشم مامون گرفتار مى آمد و همه نیز معناى خشم خلفاى جور را به خوبى مى دانستند كه براى ارتكاب جنایت و تجاوز، به هیچ دلیلى نیازمند نبودند. و بالاخره امام (علیه السلام) در پایان دست خط خویش بر ظهر سند ولی عهدى تنها خداى را بر خویشتن شاهد مى گیرد و هرگز مامون یا افراد دیگر حاضر در آن مجلس ‍ را به عنوان شهود بر نمى گزیند؛ چه مى دانست كه در دل هایشان نسبت به وى چه مى گذشت . اهمیت این نكته آن جا روشن مى شود كه مى بینیم مامون با خط خویش سند مزبور را مى نویسد آن هم با متنى بسیار طولانى و بعد به امام مى گوید: (موافقت خود را با خط خویش بنویس و خدا و حاضرین را نیز شاهد بر خویشتن قرار بده ).

آرى ، كسانى كه در آن ایام و در چنان شرایطى مى زیستند به خوبى مقاصد امام را از جملاتى كه بر ظهر سند ولی عهدى نوشته بود مى فهمیدند و خیلى بهتر از ما كلمه این دست خط را در ذهن خود هضم مى كردند.

پی نوشت ها:

1. الكافى / 1 / ص 187 الاختصاص / ص 278 مسند الامام الرضا / 1 / ص 103.

2. بسیار محتمل است كه امام به جمله عمر (بیعت با ابوبكر گریزگاهى بود) اشاره كرده ولى آنرا چنان تعمیم داده كه شامل
بیعتهاى دیگر نیز بشود. چه بیعت با خود عمر و عثمان و معاویه و دیگران نیز همه راه گریزى بودند.

3. مكاتب الرسول / 1 / از ص 59 تا 89 كه در این باره این كتابها بطور مشروح به بحث پرداخته و موارد استشهاد ائمه به آنها را بیان داشته است .

تهیه و تنظیم: بخش عترت و سیره تبیان

منبع: زندگى سیاسى هشتمین امام حضرت على بن موسى الرضا (علیه السلام)

جعفر مرتضى حسینى؛ مترجم : دكتر سید خلیل خلیلیان

منبع: تبیان
به روز شده: : ۱۳۹۱/۱۰/۴ ۱۸:۳۲
چاپ صفحه ارسال به دوستان
برچسب‌ها:  امام  سند 
 
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
ارسال نظر
شرایط نظر*
همه‌ی نظرها نیاز به تایید مدیر سایت دارند
عنوان*
نام*
ایمیل*
وب سایت*
پیام*
کد تایید*
8 - 5 = ?  
نتیجه این عبارت را وارد کنید
حداکثر تعداد تلاش برای ارسال: 10 مرتبه