• ورود
  • ثبت نام
  • العربية
  • English
  • youtube
  • twitter
  • facebook
  • عليٌّ اَوَّلُ النّاسِ اِيماناً : حضرت علي عليه‌السّلام اوّلين كسي است كه ايمان آورد.
خانه » مطالب » اهل بيت علیهم السلام » امام جعفر صادق علیه السلام » امام صادق علیه السلام از منظر دانشوران اهل تسنن

امام صادق علیه السلام از منظر دانشوران اهل تسنن

تاریخ انتشار: : ۱۳۸۷/۸/۴ ۱:۱۰1869 مرتبه خوانده شده
درباره‏ عظمت امام صادق علیه السلام نه تنها توسط شیعیان به فراوانى سخن ‏گفته شده است، بلكه در این باره جمع كثیرى از دانش وران و بزرگان ‏اهل تسنن و جماعت لب به سخن گشوده‏ اند. پیش وایان مذاهب اهل سنت، عالمان نام دار اسلامى و صاحب نظران زبردست درباره‏ برجستگى‏ هاى ‏علمى، عملى، اخلاقى، كرامت و عظمت آن امام هدایت، امام جعفرصادق علیه السلام بسیار سخن گفته‏ اند. اینك در این نوشتار به طور گذرا به‏ بیان برخى از این اظهار نظرها و اعترافات مى‏ پردازیم.
ابوحنیفه و امام صادق علیه السلام
«نعمان بن ثابت ‏بن زوطى‏» معروف به «ابو حنیفه‏» (80 - 150ه. ق.) پیشواى فرقه‏ حنفى كه از نظر زمانى معاصر با امام ‏صادق علیه السلام بود، درباره‏ عظمت امام صادق علیه السلام اظهارات و اعترافات‏ خوبى دارد. از جمله درباره‏ آن حضرت گفت:

«ما رأیت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه‏»؛ من فقیه‏ تر و داناتر از جعفر بن محمد ندیده‏ ام. او داناترین فرد این امت است. (1)

در زمان امام صادق علیه السلام منصور دوانقى، خلیفه‏ مقتدر عباسى، قدرت ‏سیاسى را در اختیار داشت،
او همواره از مجد و عظمت‏ بنى‏ على و بنى‏ فاطمه به ویژه امام صادق علیه السلام رنج مى‏ برد و براى رهایى از این ‏رنج گاهى ابوحنیفه را تحریك مى‏ كرد كه در برابر امام صادق علیه السلام بایستد؛ منصور عباسى او را به عنوان مهم‏ ترین دانش وران عصر تكریم مى‏ كرد تا شاید بتواند بر مجد و عظمت علمى امام جعفر بن ‏محمد علیه السلام فایق آید.

در این رابطه خود ابوحنیفه نقل مى‏ كند و مى‏ گوید:

«روزى منصور دوانقى كسى را نزد من فرستاد و گفت: اى ابوحنیفه! مردم شیفته‏ جعفر بن محمد شده‏ اند، او در بین مردم از پایگاه ‏اجتماعى وسیعى بهره‏ مند است، تو براى این كه پایگاه جعفر بن محمد را خنثى كنى و در دید مردم از عظمت او به خصوص از عظمت علمى ‏او بكاهى، چند مساله‏ پیچیده و غامض را آماده كن و در وقت ‏مناسب از او بپرس تا بلكه با ناتوان شدن جعفر بن محمد از پاسخ‏ گویى، او را تحقیر نمایى و دیگر، مردم شیفته‏ او نباشند و از او فاصله بگیرند.

در همین رابطه من چهل مساله‏ مشكل را آماده كردم و در یكى از روزها كه منصور در «حیره‏» بود و مرا طلبید، به حضورش رسیدم. همین كه وارد شدم، دیدم جعفر بن محمد در سمت راستش نشسته است، وقتى كه چشمم به آن
حضرت افتاد، آن چنان تحت تاثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم كه از توصیف آن عاجزم. با دیدن منصور خلیفه‏ عباسى آن ابهت‏ به من دست نداد، در حالى كه منصور خلیفه ‏است و خلیفه به جهت این كه قدرت سیاسى در اختیارش است ‏باید ابهت‏ داشته باشد. سلام گفتم و اجازه خواستم تا در كنارشان بنشینم؛ خلیفه با اشاره اجازه داد و در كنارشان نشستم. آن گاه منصور عباسى به جعفر بن محمد نگاه كرد و گفت:

ابو عبدالله! ایشان ابوحنیفه هستند.

او پاسخ داد: بلى، او را مى‏ شناسم. سپس منصور به من نگاهى كرد و گفت: ابوحنیفه! اگر سوالى دارى از ابوعبدالله، جعفر بن محمد بپرس و با او در میان بگذار. من گفتم: بسیار خوب. فرصت را غنیمت ‏شمردم و چهل مساله‏ اى را كه از پیش آماده كرده بودم، یكى ‏پس از دیگرى با آن حضرت در میان گذاشتم. بعد از بیان‏ هر مساله‏ اى، امام صادق علیه السلام در پاسخ آن بیان مى‏ فرمود:

عقیده‏ شما در این باره چنین و چنان است، عقیده‏ علماى مدینه ‏در این مساله این چنین است و عقیده‏ ما هم این است.

در برخى از مسایل آن حضرت با نظر ما موافق بود و در برخى هم با نظر علماى مدینه موافق بود و گاهى هم با هر دو نظر مخالفت مى‏ كرد و خودش نظر سومى را انتخاب مى‏ كرد و بیان مى‏ داشت.

من تمامى چهل سوال مشكلى را كه برگزیده بودم یكى پس از دیگرى ‏با او در میان گذاشتم و جعفر بن محمد هم بدین گونه‏ اى كه بیان شد به جملگى آن ها، با متانت تمام و با تسلط خاصى كه داشت پاسخ‏ گفت.»

سپس ابوحنیفه بیان داشت:

«ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس‏» ؛ «همانا دانش مندترین مردم كسى است كه به آرا و نظریه‏ هاى مختلف‏ دانش وران در مسایل علمى احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون‏ جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین فرداست.» (2)

همو درباره‏ عظمت علمى امام صادق علیه السلام بیان داشت:

«لولا جعفر بن محمد ما علم الناس مناسك حجهم» (3) ؛ اگر جعفر بن محمد نبود، مردم احكام و مناسك حجشان را نمى‏ دانستند.



مالك بن انس و امام صادق علیه السلام

مالك بن انس (97 - 179 ه .ق) یكى از پیشوایان چهارگانه‏ اهل ‏سنت و جماعت و رییس فرقه‏ مالكى است كه مدتى افتخار شاگردى ‏امام صادق علیه السلام نصیب وى شد. (4) او درباره‏ عظمت و شخصیت علمى‏ و اخلاقى امام صادق علیه السلام چنین مى‏ گوید:

«و لقد كنت آتى جعفر بن محمد و كان كثیرالمزاح و التبسم، فاذا ذكر عنده النبى(ص) اخضر و اصفر، و لقد اختلفت الیه زمانا و ما كنت اراه الا على ثلاث خصال: اما مصلیا و اما صائما و اما یقراء القرآن. و ما راءیته قط یحدث عن رسول الله(ص) الا على ‏الطهاره و لا یتكلم فى ما لا یعنیه و كان من العلماءالزهاد الذین ‏یخشون الله و ما رأیته قط الا یخرج الوساده من تحته و یجعلها تحتى.» (5)


«مدتى به حضور جعفر بن محمد مى‏ رسیدم. آن حضرت اهل مزاح بود. هم واره تبسم ملایمى بر لب‏ هایش نمایان بود. هنگامى كه در محضر آن‏ حضرت نام مبارك رسول گرامى اسلام به میان مى‏ آمد، رنگ ‏رخساره‏ هاى جعفر بن محمد به سبزى و سپس به زردى مى‏ گرایید. در طول ‏مدتى كه به خانه‏ آن حضرت آمد و شد داشتم، او را ندیدم جز این‏ كه در یكى از این سه خصلت و سه حالت ‏به سر مى‏ برد، یا او را در حال نماز خواندن مى‏ دیدم و یا در حالت روزه‏ دارى و یا در حالت‏ قرائت قرآن.


من ندیدم كه جعفر بن محمد بدون وضو و طهارت از رسول خدا حدیثى نقل كند. من ندیدم كه آن حضرت سخنى بى‏ فایده و گزاف ‏بگوید. او از عالمان زاهدى بود كه از خدا خوف داشت. ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود.

هرگز نشد كه به محضرش شرف یاب شوم، جز این كه زیراندازى كه‏ زیر پاى آن حضرت گسترده شده بود، آن را از زیر پایش برمى‎داشت و زیر پاى من مى‏ گستراند.»

مالك بن انس درباره‏ زهد و عبادت و عرفان امام صادق علیه السلام بیان ‏داشت:

به همراه امام صادق علیه السلام به قصد مكه و براى انجام مناسك حج از مدینه خارج شدیم. به مسجد شجره كه میقات مردم مدینه است، رسیدیم. لباس احرام پوشیدیم، در هنگام پوشیدن لباس احرام تلبیه‏ گویى یعنى گفتن: «لبیك اللهم لبیك‏» لازم است. دیگران طبق‏ معمول این ذكر را بر زبان جارى مى‏ كردند.»

مالك مى‏ گوید: من متوجه امام صادق علیه السلام شدم، دیدم حال حضرت منقلب‏ است. امام صادق علیه السلام مى‏ خواهد لبیك بگوید ولى رنگ رخساره‏ اش متغیر مى‏ شود. هیجانى به امام دست مى‏ دهد و صدا در گلویش مى‏ شكند، و چنان كنترل اعصاب خویش را از دست مى‏ دهد كه مى‏ خواهد بى‏ اختیار از مركب به زمین بیفتد.
مالك مى‏ گوید: من جلو آمدم و گفتم: اى‏ فرزند پیامبر! چاره‏ اى نیست این ذكر را باید گفت. هر طورى كه ‏شده باید این ذكر را بر زبان جارى ساخت. حضرت فرمود:

«یابن ابى‏ عامر! كیف اجسر ان اقول لبیك اللهم لبیك و اخشى ان‏ یقول عزوجل لا لبیك و لا سعدیك.»

اى پسر ابى‏ عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرات و اجازه ‏بدهم كه لبیك بگویم؟ «لبیك‏» گفتن به معناى این است كه‏ خداوندا، تو مرا به آن چه مى‏ خوانى با سرعت تمام اجابت مى‏ كنم و همواره آماده‏ انجام آن هستم. با چه اطمینانى با خداى خود این‏ طور گستاخى كنم و خود را بنده‏ آماده به خدمت معرفى كنم؟! اگر در جوابم گفته شود: «لا لبیك و لا سعدیك‏» آن وقت چه كنم؟ (6)

همو در سخنى دیگر درباره فضیلت و عظمت امام صادق علیه السلام مى‏ گوید:

«ما رأت عین و لا سمعت اذن و لا خطر على قلب بشر افضل من ‏جعفر بن محمد» (7) ؛ هیچ چشمى ندیده است و هیچ گوشى نشنیده است و به قلب هیچ بشرى ‏خطور نكرده است، مردى كه با فضیلت‏ تر از جعفر بن محمد باشد.

درباره‏ ى مالك بن انس نوشته‏ اند:

«و كان مالك بن انس یستمع من جعفر بن محمد و كثیرا ما یذكر من ‏سماعه عنه و ربما قال حدثنى الثقه یعنیه» ؛ مالك بن انس از جعفر بن محمد سماع حدیث مى‏ نمود و بسیار آن چه را كه از او سماع (گوش می‎کرد) مى‏ كرد، بیان مى‏ نمود و چه بسا مى‏ گفت: این حدیث را مرد ثقه به من حدیث كرده است كه مرادش جعفر بن محمد بود. (8)

حسین بن یزید نوفلى مى‏ گوید:

«سمعت مالك بن انس الفقیه یقول والله ما رایت عینى افضل من‏ جعفر بن محمد علیهم السلام زهدا و فضلا و عباده و ورعا. و كنت اقصده‏ فیكرمنى و یقبل على فقلت له یوما یابن رسول الله ما ثواب من ‏صام یوما من رجب ایمانا و احتسابا فقال (و كان والله اذا قال ‏صدق) حدثنى ابیه عن جده قال رسول الله(صلی الله علیه و اله) من صام یوما من‏ رجب ایمانا و احتسابا غفر له. فقلت له یابن رسول الله فى ثواب‏ من صام یوما من شعبان فقال حدثنى ابى‏ عن ابیه عن جده قال ‏رسول الله(صلی الله علیه و اله) من صام یوما من شعبان ایمانا و احتسابا غفر له.» (9)

از مالك بن ‏انس فقیه شنیدم كه گفت: به خدا سوگند! چشمان من ندید فردى را كه از جهت زهد، علم، فضیلت، عبادت و ورع برتر از جعفر بن محمد باشد. من به نزد او مى‏ رفتم. او با روى باز مرا مى‏ پذیرفت و گرامى مى‏ داشت. روزى از او پرسیدم: اى پسر پیامبر! ثواب روزه‏ ماه رجب چه میزان است؟ او در پاسخ روایتى از پیامبر نقل كرد. به خدا سوگند هرگاه چیزى از كسى نقل كند درست و راست ‏نقل مى‏ كند. او در پاسخ گفت: پدرم از پدرش و از جدش و از پیامبر نقل كرده است كه ثواب روزه‏ ماه رجب این است كه گناهانش بخشیده‏ مى‏ شود. سپس این پرسش را درباره‏ روزه‏ ماه شعبان هم بیان كردم ‏و حضرت همان پاسخ را داد.

ابن شبرمه و امام صادق علیه السلام

عبدالله بن شبرمه بن طفیل ضببى معروف به «ابن شبرمه‏» (72-144 ه .ق) قاضى و فقیه نام دار كوفه، درباره‏ امام صادق علیه السلام مى‏ گوید:

«ما ذكرت حدیثا سمعته من جعفر بن محمد علیه السلام الا كادان یتصرع له ‏قلبى سمعته یقول حدثنى ابى‏ عن جدى عن رسول الله» (10) ؛ به یاد ندارم حدیثى را از جعفر بن محمد شنیده باشم جز این كه در عمق جانم تاثیر گذاشته باشد. از او شنیدم كه در نقل حدیث ‏مى‏ گفت كه از پدرم و از جدم و از رسول خدا این روایت را نقل‏ مى‏ كنم.

همو گفت:

«واقسم بالله ما كذب على ابیه و لا كذب ابوه على جده و لا كذب‏ جده على رسول الله» (11) ؛ به خدا سوگند! نه جعفر بن محمد در نقل روایات از پدرش دروغ ‏مى‏ گفت و نه پدرش بر جدش دروغ مى‏ گفت و نه او بر پیامبر . یعنى‏ آن چه كه در سلسله‏ سند روایات جعفر بن محمد وجود دارد جملگى ‏درست است.



ابن ‏ابى لیلى و امام صادق علیه السلام

شیخ صدوق روایتى نقل مى‏ كند كه محمد بن عبدالرحمان معروف به ‏«ابن ابى‏ لیلى‏» (74- 148 ه .ق) فقیه، محدث، مفتى و قاضى ‏بنام كوفه نزد امام صادق علیه السلام رفت و از آن حضرت پرسش هایى نمود و پاسخ‏ هاى خوبى شنید. سپس به امام خطاب كرد و عرض نمود:

«اشهد انكم حجج الله على خلقه» (12) ؛ شهادت مى‏ دهم كه شما حجت‏ هاى خداوندى بر بندگانش هستید.

عمرو بن عبید معتزلى و امام صادق علیه السلام

«عمرو بن عبید معتزلى‏» به نزد امام جعفر بن محمد علیه السلام مشرف شد، وقتى رسید این آیه را تلاوت نمود: «الذین یجتنبون كبائر الاثم و الفواحش.‏» (13)

سپس ساكت‏ شد. امام صادق علیه السلام فرمود: چرا ساكت ‏شدى؟ گفت:
خواستم ‏كه شما از قرآن گناهان كبیره را یكى پس از دیگرى براى من بیان ‏نمایى. حضرت شروع كرد و به ترتیب از گناه بزرگ‏ تر یكى پس از دیگرى را بیان نمود. از بس كه امام خوب و عالى پاسخ عمرو بن ‏عبید را داد كه در پایان عمرو بن عبید بى‏ اختیار گریست و فریاد زد:

«هلك من قال براءیه و نازعكم فى الفضل و العلوم‏» (14) ؛ هر كس به راى خویش سخن بگوید و در فضل و علم با شما منازعه ‏كند، هلاك مى‏ شود.


جاحظ و امام صادق علیه السلام
«ابو بحر جاحظ بصرى‏» كه از دانش وران مشهور قرن‏ سوم بود، درباره‏ امام صادق علیه السلام بیان داشت:

«جعفر بن محمد الذى ملا الدنیا علمه و فقهه و یقال ان اباحنیفه من ‏تلامذته و كذلك سفیان الثورى و حسبك بهما فى هذاالباب» (15) ؛ جعفر بن محمد كسى بود كه علم و فقه آن حضرت جهان را پر كرده است ‏و گفته مى‏ شود كه ابوحنیفه و سفیان ثورى از شاگردان او بودند. همین در عظمت علمى آن حضرت كافى است.



عمر بن مقدام و امام صادق علیه السلام
«عمر بن مقدام‏» از علماى معاصر امام صادق علیه السلام درباره‏ آن حضرت‏ مى‏ گوید:

«كنت اذا نظرت الى جعفر بن محمد علمت انه من سلاله النبیین و قد رأیته واقفا عند الجمره یقول سلونى، سلونى» (16) ؛ هنگامى كه جعفر بن محمد را مى‏ دیدم، مى‏ فهمیدم كه او از نسل ‏پیامبران است. خودم دیدم كه در جمره‏ منا ایستاده بود و از مردم مى‏ خواست كه از او بپرسند و از علم سرشار او بهره‏ مند شوند ... .


شهرستانى و امام صادق علیه السلام
ابوالفتح محمد بن ابى‏القاسم اشعرى معروف به «شهرستانى‏»(479-547 ه .ق) در كتاب گرانسنگ «الملل و النحل‏» درباره‏ ‏عظمت امام صادق علیه السلام مى‏ نویسد:

«و هو ذو علم عزیز فى الدین و ادب كامل فى الحكمه و زهر بالغ ‏فى الدنیا و ورع تام عن الشهوات» (17) ؛ امام صادق علیه السلام در امور و مسایل دینى، از دانشى بى‏ پایان و در حكمت، از ادبى كامل و نسبت ‏به امور دنیا و زرق و برق‏ هاى آن، از زهدى نیرومند برخوردار بود و از شهوت‏ هاى نفسانى دورى مى‏ گزید.



ابن خلكان و امام صادق علیه السلام

ابن خلكان درباره‏ امام صادق علیه السلام مى نویسد:

«احد الائمه الاثنى عشر على مذهب الامامیه و كان من سادات‏ اهل‏البیت و لقب بالصادق لصدق مقالته و فضله اشهر من ان یذكر» ؛ او یكى از امامان دوازده‎گانه‏ امامیه و از بزرگان اهل‏ بیت رسول‏ خدا بود. به جهت صدق در گفتارش به لقب صادق شهرت یافت و فضل‏ او مشهورتر از آن است كه نیازمند به توضیح داشته باشد.

ابن خلكان هم چنین مى‏ نویسد: امام صادق علیه السلام در صنعت كیمیا (شیمى) از مهارت خاصى بهره‏ مند بود، ابوموسى جابر بن حیان طرطوسى، شاگرد ایشان بود. جابر كتابى شامل هزار ورق تالیف كرد كه تعلیمات ‏جعفر بن محمد را در برداشت و حاوى پانصد رساله بود. (18)

«نعمان بن ثابت ‏بن زوطى‏» معروف به «ابو حنیفه‏» (80 - 150ه.ق.) پیشواى فرقه‏ حنفى كه از نظر زمانى معاصر با امام ‏صادق علیه السلام بود، درباره‏ عظمت امام صادق علیه السلام اظهارات و اعترافات‏ خوبى دارد. از جمله درباره‏ آن حضرت گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه‏»؛ من فقیه‏ تر و داناتر از جعفر بن محمد ندیده‏ ام. او داناترین فرد این امت است.




ابن حجر عسقلانى و امام صادق علیه السلام
شهاب الدین ابوالفضل احمد بن على مصرى شافعى، مشهور به «ابن‏ حجر عسقلانى‏» (773-852 ه .ق) درباره‏ امام صادق علیه السلام مى‏ گوید:

«جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى طالب فقیهى است‏ بسیار راست گفتار.»
(19)

ابن حجر در كتاب تهذیب التهذیب از ابى‏ حاتم و او از پدرش نقل ‏مى‏ كند كه درباره‏ امام صادق علیه‎السلام بیان داشت: «لا یسأل عن مثله.»

و نیز مى‏ نویسد: ابن عدى گفته است:

«و لجعفر احادیث و نسخ و هو من ثقات الناس ... و ذكره ابن حبان ‏فى‏الثقات و قال كان من سادات اهل‏البیت فقها و علما و فضلا ... و قال النسایى فى‏الجرح و التعدیل ثقه.» (20)

براى جعفر بن محمد احادیث و نسخه‏ هاى بسیار است. او از افراد موثق است. ابن حبان او را در زمره‏ ثقات قرار داده است و گفته‏ است: جعفر بن محمد از بزرگان اهل‏ بیت رسول خدا است و ازجهت ‏فقه، علم و فضل مقام بالایى دارد. «نسایى‏» در جرح و تعدیل، امام صادق علیه السلام را از افراد «ثقه‏» معرفى كرده است.

صاحب «سیر اعلام النبلاء» و امام صادق علیه السلام

صاحب «سیر اعلام النبلاء» درباره‏ امام صادق علیه السلام مى‏ نویسد:

جعفر بن محمد بن على بن حسین كه از فرزندان حسین بن على ریحانه‏ ‏رسول خدا است، یكى از بزرگان است كه مادرش «ام فروه‏» دختر قاسم بن محمد بن ابى‏ بكر است و مادر ام فروه «اسما» دختر عبدالرحمان بن ابى‏ بكر است. به همین جهت است كه آن حضرت مى‏ گفت: من از دو جهت ‏به ابوبكر منتسبم. او بزرگ بنى‏ هاشم است. از محضر علمى او افراد بسیارى كسب فیض كردند، از جمله، فرزندش «موساى‏ كاظم‏»، «یحیى ابن سعید انصارى‏»، «یزید بن عبدالله‏»، «ابوحنیفه‏»، «ابان بن تغلب‏»، «ابن جریح‏»، «معاویة ‏بن ‏عمار»، «ابن اسحاق‏»، «سفیان‏»، «شبعه‏»، «مالك‏»، «اسماعیل بن جعفر»، «وهب بن خالد»، «حاتم بن اسماعیل‏»،«سلیمان بن بلال‏»، «سفیان بن عینیه‏»، «حسن بن صالح‏»، «حسن بن عیاش‏»، «زهیر بن محمد»، «حفص بن غیاث‏»، «زید بن‏ حسن‏»، «انماطى‏»، «سعید بن سفیان اسلمى‏»، «عبدالله بن‏ میمون‏»، «عبدالعزیز بن عمران زهرى‏»، عبدالعزیز دراورى‏»، «عبدالوهاب ثقفى‏»، «عثمان بن فرقد»، «محمد بن ثابت ‏بنانى‏»، «محمد بن میمون زعفرانى‏»، «مسلم زنجى‏»، «یحیى‏قطان‏»، «ابوعاصم نبیل‏» و ... (21)

همو در كتاب «میزان الاعتدال‏» مى‏ نویسد:

جعفر بن محمد یكى از امامان بزرگ است كه مقامى بس بزرگ دارد و نیكوكار و صادق است. (22)


ابن حجر هیتمى و امام صادق علیه السلام
شهاب الدین ابوالعباس، احمد بن بدرالدین شافعى، معروف به «ابن ‏حجر هیتمى‏» (909 - 974 ه.ق) در «صواعق المحرقه‏» درباره‏ امام صادق علیه السلام مى‏ نویسد:

مردم از آن حضرت دانش‏ هاى بسیارى فرا گرفته‏ اند. این علوم و دانش‏ ها توسط مسافران به همه ‏جا راه یافت و سرانجام آوازه‏ ‏جعفر بن محمد در همه جا پیچیده شد. عالمان بزرگى مانند «یحیى ‏بن سعید»، «ابن جریج‏»، «مالك‏»، «سفیان ثورى‏»، «سفیان ‏بن عینیه‏»، «ابوحنیفه‏»، «شعبه‏» و «ایوب سجستانى‏» از او حدیث نقل كرده‏ اند. (23)



میرعلى هندى و امام صادق علیه السلام
«میرعلى ‏هندى‏» كه از علماى نام دار اهل ‏سنت است و در همین دوره‏ ‏معاصر مى‏ زیست درباره‏ عظمت علمى و اخلاقى امام صادق علیه السلام مى‏ گوید:

آرا و فتاواى دینى تنها نزد سادات و شخصیت‏ هاى فاطمى رنگ فلسفى ‏به خود گرفته بود. گسترش علم در آن زمان، روح بحث و جست و جو را برانگیخته بود و بحث‏ ها و گفتگوهاى فلسفى در همه‏ اجتماعات رواج‏ یافته بود. شایسته‏ ذكر است كه رهبرى این حركت فكرى را حوزه‏ ‏علمیاى كه در مدینه شكوفا شده بود، بر عهده داشت. این حوزه را نبیره‏ على بن ‏ابى ‏طالب علیه السلام به نام امام جعفر كه «صادق‏» لقب ‏داشت، تاسیس كرده بود. او پژوهش گرى فعال و متفكرى بزرگ بود و با علوم آن عصر به خوبى آشنایى داشت و نخستین كسى بود كه مدارس‏ فلسفى اصلى را در اسلام تاسیس كرد.

در مجالس درس او تنها كسانى كه بعدها مذاهب فقهى را تاسیس‏ كردند، شركت نمى‏ كردند بلكه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست‏ در آن حاضر مى‏ شدند.

«حسن بصرى‏» موسس مكتب فلسفى «بصره‏» و «واصل بن عطا» موسس ‏مذهب «معتزله‏»، از شاگردان او بودند كه از زلال چشمه‏ دانش او سیراب مى‏ شدند.
(24)



پى‏ نوشت‎ها:

1- شمس الدین ذهبى، سیر اعلام النبلاء، ج ‏6، ص‏257/ تاریخ‏الكبیر، ج 2، ص‏199 و 198، ح‏2183.

2- سیر اعلام النبلاء، ج ‏6، ص 258/ بحارالانوار، ج‏47، ص‏217.

3- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص ‏519، طبع قم، نشر اسلامى.

4- سیر اعلام النبلاء، ج ‏6، ص‏256.

5- ابن تیمیه، التوسل و الوسیله، ص 52/ جعفریان، حیات فكرى و سیاسى امامان شیعه، ص‏327.

6- شیخ صدوق، امالى، ص‏143، ح‏3.

7- شهید مطهرى، سیرى در سیره‏ ائمه اطهار علیهم السلام، ص‏149.

8- شرح الاخبار فى فضایل الائمه الاطهار، ج‏3، ص‏299، ح‏1203.

9- امالى صدوق، ص 435 و436، ح 2.

10 و 11- همان، ص‏343، ح‏16.


12- من لایحضره‏الفقیه، ج 1، ص 188، ح‏569.

13- سوره نجم، آیه 32.

14- كلینى، كافى، ج 2، ص 287- 285.

15- رسائل جاحظ، ص‏106/ حیات فكرى و سیاسى امامان شیعه، ص‏328.

16- سیر اعلام النبلاء، ج‏6، ص‏257.

17- الملل و النحل، ج 1، ص‏147/ حیات فكرى و سیاسى امامان ‏شیعه، ص 330.

18- وفیات الاعیان، ج 1، ص‏327/ سیره‏ پیشوا، ص‏353/ حیات فكرى‏ و سیاسى امامان شیعه، ص 330.

19- تقریب التهذیب، ص 68.

20- تهذیب التهذیب، ج 2، ص 104.

21- سیر اعلام النبلاء، ج‏6، ص 255 و256.

22- لغت نامه دهخدا، ج‏9، ص‏130- 323.

23- الصواعق المحرقه، ص 201.

24- مختصر تاریخ العرب، ص‏193/ سیره‏ پیشوایان، ص 352.



منبع:

ماهنامه كوثر، ش 40 ، حسن عاشورى لنگرودى .

تبیان
به روز شده: : ۱۳۹۱/۹/۲۸ ۱۷:۱۹
چاپ صفحه ارسال به دوستان
برچسب‌ها:  امام  السلام  اهل  صادق  تسنن  دانشوران 
 
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
ارسال نظر
شرایط نظر*
همه‌ی نظرها نیاز به تایید مدیر سایت دارند
عنوان*
نام*
ایمیل*
وب سایت*
پیام*
کد تایید*
4 + 5 = ?  
نتیجه این عبارت را وارد کنید
حداکثر تعداد تلاش برای ارسال: 10 مرتبه