بر در گهِ فضل تو افتاده سر وجدان
برف است که می بارد با لطف و دل آرایی
دشت است که پوشیده دشداشه بیضایی
سیمین شده این صحرا چون حجله یلدایی
تا بلکه رسد از ره داماد شکیبایی
از بام فلک ناظر چشم همه ی حوارن
بر توسن بخت اینک بنشسته امیر عصر
جمعی به تلاش اندر تمحید کنندش قصر
مسرور همه مرغان تابیده شعاع نصر
حاشا که کند زاغی از شان گلستان کسر
امروز بود روز خشم و غضب شیطان
(اشعار کامل در فایل پیوست می باشد)
به روز شده: : ۱۳۹۳/۸/۱۹ ۱۹:۰۷