• ورود
  • ثبت نام
  • العربية
  • English
  • youtube
  • twitter
  • facebook
  • عليٌّ اَوَّلُ النّاسِ اِيماناً : حضرت علي عليه‌السّلام اوّلين كسي است كه ايمان آورد.
خانه » مطالب » غدیر خم

غدیر خم

همه مطالب و مقاله هایی که به غدیر خم مربوط می شوند.
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۱۰/۱ ۲۰:۱۰ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۱۰/۲ ۱۵:۳۵ 1893 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: شعر
رسيده هجده ذي حجه و قلب نبي شاد است
غدير آمد غدير آمد ، اميرالمومنين اينك به بالاي سرير آمد
بود دست نبي در دست او و تاج رحمتش بر سر
بتهای ظلم و جور امروز
از اوجش به زير آمد
غدير آمد غدير آمد
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۹/۲۹ ۱۵:۳۳ 2404 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: متن ادبی
کاش بودم و پیمان می بستم و بر سر پیمان باقی می ماندم. کاش پیمان نمی شکستند. کاش با امامشان می ماندند.
صف آرایی بزرگی بود همه ایستاده و یا نشسته زیر آفتاب سوزان، ولی امیدوار به رحمت واسعه الهی. قرار بود ندای حق از جانب پروردگار بوسیله آخرین پیامبر خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- به سان رحمت به پیروان آن حضرت نازل شود.
مگر چه شده بود؟
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۹/۲۸ ۲۰:۵۸ 1202 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: شعر
زیر سایه پدر
در انتهای باغ
گویی زویران وحشت درد آزادی مرگ
دستی مرا به سوی خود می خواند

بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۹/۲۷ ۱۵:۱۵ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۹/۲۷ ۱۵:۱۷ 1647 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: متن ادبی
باید عشق را به خانه آورد .مهر به خوبان؛ عشق به پاکان و به امامان- علیهم السلام- ؛ و در راس آنان به مولایمان علی - علیه السلام- و ... غدیر.

اگر محبت مولا- علیه السلام- در خانه ای راه یافت؛ آن خانه، خانه نیست؛ بهشت است و اگر نه، جهنمی سوزان، از پریشانی و عصیان .
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۹/۲۵ ۱۵:۵۴ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۹/۲۷ ۱۵:۱۶ 1122 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: متن ادبی
عمّار ياسر - رحمه الله - گويد: با علي- عليه السلام- به راهي مي‏رفتيم، به سرزميني گذشتيم پر از مورچه؛ گفتم: اي اميرمومنان، آيا در ميان آفريدگان كسي را سراغ داري كه شمار اين مورچگان را بداند؟ فرمود: آري اي عمّار، من مردي را مي‏شناسم كه شمار آن ها را مي‏داند و از شمار نر و ماده آنان آگاه است! گفتم: آن مرد كيست؟ فرمود: اي عمّار، آيا در سوره ياسين نخوانده‏اي: وَ كُلَّ شَي‏ءٍ اَحْصَيْناهُ في اِمامٍ مُبينٍ ( سوره يس / 12.) “و هرچيزي را در امام مبين برشمرده‏ايم”؟ گفتم: چرا،مولايم! فرمود: من همان مَردم، همان امام مبين!( تفسير برهان 4 / 7.)
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۹/۲۲ ۱۶:۳۶ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۹/۲۷ ۱۵:۱۶ 993 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: متن ادبی
هنگامي كه علي- عليه السلام- به دنيا آمد و رسول خدا- صلي الله عليه و آله و سلم- به خانه ابي‏طالب رفت، علي- عليه السلام- به وجد آمد و در چهره رسول خدا- صلي الله عليه و آله و سلم- خنديد و گفت: "سلام بر تو اي رسول خدا". سپس گفت: "به نام خداوند بخشاينده مهربان، تحقيقا مؤمنان رستگار شدند، آنان كه در نماز خود خشوع دارند". ( سوره مؤمنون / 1 و 2.) رسول خدا- صلي الله عليه و آله وسلم- فرمود: تحقيقا به سبب تو رستگار شدند، به خدا سوگند تو امير آن هايي كه از دانش هاي خود به آنان خوراك معنوي مي‏دهي، و به خدا سوگند تو ره نماي آناني و آنان به سبب تو هدايت مي‏يابند.( شفاء الصدور، علّامه حاج ميرزا ابوالفضل تهراني / ص 76 و بحار 35 / 38.)
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۹/۱۸ ۱۷:۳۷ 3222 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: داستان
در کتاب مجمع الحدیث آمده است که انس بن مالک عمامه به سر می پیچید در سرش لکه ای سفید بود. از او پرسیدند چیست؟ گفت این لکه در سر من اثر دعای علی- علیه السلام- شده است. گفتند چرا؟ گفت: مرغ بریانی برای رسول خدا- صلی الله علیه وآله و سلم- هدیه آوردند حضرت فرمودند: پروردگارا: محبوب ترین بندگانت را نزد من بفرست تا بیاید و این مرغ را با من بخورد. چیزی نگذشت که علی– علیه السلام- آمد به او گفتم رسول خدا- صلی الله علیه وآله و سلم- به کاری مشغول است که نمی شود تو وارد شوی و دوست داشتم که در این هنگام مردی از قوم من سر برسد.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۹/۱۴ ۲۱:۱۶ 1459 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: داستان
روز دوشنبه اواخر ماه ذالقعده بود که من و همسرم برای رفتن به حج سوار هواپیما شدیم. اول وارد مدینه شدیم و بعد از 10 روز ما را به مکه بردند. وقتی وارد خانه خدا شدیم و چشمم به کعبه افتاد ؛ اشک از چشمانم سرازیر شد و خدا را شکر کردم از این که جایی آمده ام که حضرت رسول اکرم- صلی الله علیه و آله و سلم- و امیرالمؤمنین و فرزندانشان – علیهم السلام – در این مکان مقدس قدم گذاشته بودند
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۹/۱۳ ۱۶:۳۰ 1315 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: داستان
احمدی مدیر یک «شرکت یا کا رخانه» بسیار پُر کار و پُر مشغله است. جلسات بسیاری دارد. مراجعین و تلفن های فراوانی نیز دارد. از جهتی از بیماری قلبی رنج می برد. در یکی از جلساتی که دارد، دچار مشکل حاّد قلبی شده که در نتیجه با نظر پزشکان معالج قرار به عمل ایشان در یکی از بیمارستان های خارج از کشور صورت می گیرد «فکر و خیال سفر، رفتن و این که چه کسی را جانشین کند …»
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۸/۲۲ ۱۸:۱۰ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۹/۱۳ ۵:۵۹ 1824 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: غدیر خم
اینجا، غدیر است. شاهدی برجای مانده از روزگاری که نبی، دست علی را بالا برد و آوای «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» سر داد.
بدون نظر