• ورود
  • ثبت نام
  • العربية
  • English
  • youtube
  • twitter
  • facebook
  • عليٌّ اَوَّلُ النّاسِ اِيماناً : حضرت علي عليه‌السّلام اوّلين كسي است كه ايمان آورد.

اینجا صندوق علم است

تاریخ انتشار: : ۱۳۹۳/۲/۲۲ ۲۰:۲۲971 مرتبه خوانده شده
اصبغ بن نباته گوید: هنگامی که امیرالمومنین علیه السلام به خلافت رسید و مردم با او بیعت کردند، روزی به قصد رفتن به مسجد از خانه بیرون شد در حالی که لباس پیامبر صلی الله علیه و آله را به تن داشته و نعلین آن حضرت را به پا کرده و شمشیرش را حمایل نموده وارد مسجد گردید و به منبر رفت و با هیبت و وقار بر منبر نشست و انگشتان دو دست را میان هم گذاشته پایین شکم خود قرار داده و آنگاه فرمود: ای مردم! از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید و به سینه مبارک اشاره نمود و فرمود: اینجا صندوق علم است، این جای لعب دهان رسول خداست، لز من بپرسید زیرا که من دارای علم اولین و آخرین هستم.
در این هنگام مردی به نام ذعلب که سخنوری پر دل بود برخاست و به مردم رو کرده و گفت: پسر ابیطالب بر نردبان بلندی بالا رفته، و مقام شامخی به خود بسته است الان او را شرمنده خواهم کرد! پس گفت: یا امیرالمومنین! آیا پروردگارت را دیده ای؟

آن حضرت علیه السلام به وی فرمود: وای بر تو ای ذعلب! من هرگز به خدای نادیده ایمان نیاورده و او را پرستش نمی کنم.

ذعلب گفت: پس نشانه هایش را برای ما بگو؟

علی علیه السلام: وای بر تو! دیده های ظاهری او را مشاهده ننموده ولیکن دلهای پاک به حقایق و نور ایمان او را دیده است.
وای بر تو ای ذعلب! پروردگار من به دوری و نزدیکی و حرکت و سکون و ایستادن و رفتن وصف نمی شود، در عین لطافت به لطف وصف نمی شود، در عین بزرگی به عظمت وصف نمی شود، جلیل است ولی به غلظت و جلالت وصف نمی شود، بسیار مهربان است ولی به دلسوزی وصف نمی شود، مومن است ولی نه به عبادت کردن، مدرک است ولی نه با لمس نمودن، گوینده است ولی نه با بر وجه مباینت و انقطاع، بالای هرچیزی است، پس گرفته نمی شود چیزی بالای اوست،جلو هر چیزی است پس گفته نمی شود چیزی جلوی اوست، در اشیاء داخل است نه مانند داخل بودن چیزی در چیز دیگر، از اشیاء خارج است نه مانند بیرون بودن چیزی از چیز دیگر.

در این موقع ذعلب مدهوش شده بر زمین افتاد و چون به هوش آمد گفت: به خدا سوگند هرگز مثل چنین جوابی نشنیده و نخواهم شنید.

سپس فرمود: از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید. در این وقت اشعث بن قیس بپا خاسته گفت: یا امیرالمومنین! چگونه از مجوس فدیه می گیری با اینکه نه پیامبری دارند و نه کتاب آسمانی؟

آن حضرت فرمود: مجوس هم پیامبر داشته اند و هم کتاب آسمانی تا زمانی که شبی پادشاه آنان شراب نوشیده و در حال مستی با دختر خود زنا کرد و چون صبح شد و مردم از ماجرای شاه خبردار گردیدند به دور خانه اش گرد آمده و فریاد برآوردند که ای پادشاه! تو آئین ما را آلوده و لکه دار نمودی، از خانه خارج شو تا بر تو اقامه حد کنیم.

پادشاه بر در خانه آمده و مردم را طلبید و به آنان گفت: من با شما سخنی دارم، اگر مرا تصدیق کردید پس مرتکب گناهی نشده ام و گرنه هرچه می خواهید درباره ام انجام دهید.
مردم از گوشه و کنار بر در کاخش اجتماع کردند، پادشاه از قصر بیرون آمده به مردم گفت: آیا می دانید که خداوند هیچ مخلوقی را از پدرمان آدم و مادرمان حوا گرامی تر نداشته؟

همگی گفتند: درست است.

گفت: آیا نه چنین است که آدم دخترانش را به ازدواج پسرانش درآورده است؟

گفتند: راست می گویی و دین حق همین است، و از آن زمان نکاح با محارم را حلال شمردند، پس خداوند برآنان غضب نموده و نور علم را از سینه هایشان بزدود، و کتاب آسمانیشان را از میانشان برداشت، و آنها کافرند و اهل دوزخ می باشند، و بدان ای اشعث! که اشخاص منافق حالشان ازاین گروه بدتر است (این جمله تعریض به اشعث بود؛ زیرا او مردی منافق بود، چنانچه آن حضرت علیه السلام در ضمن خطبه 19 نهج البلاغه به او خطاب کرده ای منافق و کافر زاده!. تا که سلونی بگفت قلب عدو را بکفت اشعث و ذعلب بیفت به خاک خذلان دوست) اشعث گفت: به خدا سوگند: هرگز مانند چنین جوابی نشنیده و نخواهم شنید.

منبع: کتاب قضاوتهای حضرت علی علیه السلام به تالیف آیت الله شیخ محمدتقی شوشتری
چاپ صفحه ارسال به دوستان
برچسب‌ها:  حضرت  علی  السلام  علیه  قضاوت  13رجب 
 
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
ارسال نظر
شرایط نظر*
همه‌ی نظرها نیاز به تایید مدیر سایت دارند
عنوان*
نام*
ایمیل*
وب سایت*
پیام*
کد تایید*
7 + 8 = ?  
نتیجه این عبارت را وارد کنید
حداکثر تعداد تلاش برای ارسال: 10 مرتبه