غدير خم
یکم صفر مصادف با وقوع جنگ صفین و وارد کردن سر مطهر امام حسین علیه السلام و ورود کاروان اسرای اهل بیت علیه السلام به شام
۱۳۹۲/۹/۳۰ ۲۱:۲۷ - زهرا
1- وقوع جنگ صفین
روز اوّل ماه صفر سال 38 هجری قمری جنگ صفین رخ داد. ماجرا از آنجا آغاز شد که مولای متقیان علی علیه السلام پس از آن که با پا فشاری مردم خسته از جور بی عدالتی و تشنه عدالت علوی، خلافت ظاهری را پذیرفتند، همان گونه که به مردم وعده کرده بودند از هیچ تخلف و ظلمی چشم پوشی نکردند. به همین علّت در نخستین روزهای خلافت خود، دستور عزل معاویه که صلاحیت حکومت را نداشتند صادر فرمودند. ولی با قلدری تمام از دستور امیر المومنین علیه السلام سرپیچی کرد و به کارشکنی و تضعیف حکومت مولا علی علیه السلام پرداخت.
لذا حضرت علی علیه السلام پس از پایان یافتن فتنه جمل خود را برای سرکوبی این طغیانگر ظالم آماده ساختند. سپاه امیر المومنین علیه السلام و سپاه معاویه در محلّی به نام صفین در جنوب شهر رقه در کنار رود فرات، رویاروی یکدیگر صف آرایی کردند. پس از آن که نامه ها و پندهای مولای متقیان علیه السلام در قلب سخت تر از سنگ معاویه اثری نکرد، در اول صفر سال 38 هجری قمری دو سپاه آرایش جنگی به خود گرفتند.(1)

در طول جنگ صفین جلوه هایی از احسان و کرم خاندان عصمت و طهارت به ظهور رسید. سپاهیان معاویه چند بار بر آب تسلط پیدا کردند ولی دو مرتبه سپاه مولای متقیان علیه السلام آن را باز پس گرفتند. در زمانی که معاویه خبیث بر آب تسلط پیدا کرد، مانع از رسیدن آب به سپاه حضرت علی علیه السلام می شد اما سپاهیان اسلام در زمانی که بر آب مسلط می شدند از رسیدن آب به سپاه معاویه جلوگیری نمی کردند. بیان این نکته خالی از لطف نیست که آزاد سازی آب یکبار به دست مبارک امام حسین علیه السلام انجام شد و حضرت سید الشهداء علیه السلام هم پس از تسلط مانع از رسیدن آب به دشمن نشدند. البته از خاندان کرم ولطف این نکته دور از انتظار نیست، چرا که ذات اهل بیت علیه السلام لطف و کرم می باشد و ذات دشمنان اهل بیت علیه السلام خباثت و پلیدی.

پس از اینکه آثار شکست در سپاه معاویه ظاهر شد، عمر بن عاص نیرنگ باز دستور داد تا سپاهیان معاویه صفحاتی از قرآن کریم را بر سر نیزه ها کنند و تمام سپاه فریاد زنند که بین ما و شما کتاب خدا حاکم و داور باشد، تا بدین گونه از هلاکت حتمی نجات یابند. لشکریان امیر مومنان علیه السلام فریب خوردند و خواهان پایان جنگ و تن دادن حضرت علی علیه السلام به حکمیت شدند هر چه امیر مومنان علیه السلام تلاش کردند تا سپاهیان را برای ادامه جنگ و رسیدن به پیروزی که در چند قدمی آنان بود راضی کنند بی فایده بود. سرانجام حضرت را تهدید و وادار به قبول حکمیت کردند و به اصرار فراوان، ابوموسی اشعری را حکم سپاه حضرت قرار دادند. امیر مومنان علیه السلام در اوج مظلومیت در این باره فرمودند: من پیش از این امیر شما بودم لکن امروز فرمان نمی برید و مأمورم ساختید. در حکمیت نیز ابوموسی فریب خدعه عمرو عاص را خورد و همان افراد که به اصرار، حضرت با مجبور به قبول حکمیت کرده بودند خود منکر آن شدند و گروه خوارج را تشکیل دادند.(2)


2- وارد کردن سر مطهر امام حسین علیه السلام:
بنی امیه این روز را به خاطر ورود سر مطهر امام حسین علیه السلام به شام عید قرار دادند.(3)


3- ورود کاروان اسرای اهل بیت علیه السلام به شام:
در روز اوّل صفر سال 61 هجری قمری کاروان اسرای اهل بیت را به شهر شام (دمشق) وارد کردند. شهری که مردمان آن به علت تبلیغات سوء معاویه بر ضد اهل بیت علیه السلام با اسلام ناب بیگانه و پیرو اسلام معاویه شده بودند. اهل شام برای ورود اهل بیت علیه السلام به دستور یزید ملعون مجالس جشن به پا کردند و به جشن و پایکوبی پرداختند. لازم به ذکر است که یزید ملعون با رسیدن خبر نزدیک شدن اسرای اهل بیت علیه السلام به دمشق دستوراتی را صادر کرد که از جمله:

1.تاجی جواهر نشان و تختی مرصع به سنگهای قیمتی آماده کنند.
2.بزرگان تمام صنوف با یاری یکدیگر شهر را در کمال زیبایی زینت نمایند.
3.تمامی اهالی شهر لباسهای زینتی بپوشند و خود را بیارایند.
4.همگی در معابر شهر رفت و آمد نموده و به یکدیگر تبریک بگویند.
5.و پس از آمادگی کامل با طبل و شیپور به استقبال اسرا اهل بیت علیه السلام بروند.
6.جارچیان در شهر جار بزنند: سرهای بریده و زنان و اطفال کسانی بر شهر وارد می شوند که به قصد بر اندازی حکومت عازم عراق بوده اند، ولی عامل خلیفه یعنی ابن زیاد آنها را کشته است. هر کس خلیفه را دوست دارد سرور و شادی نماید.

شامیان پست نیز کوتاهی نکرده و بر فراز بامها بیرقهای رنگارنگ برافراشتند و در هر گذری بساط شراب پهن کردند. نغمه آواز خوانان بلند بود و مردم دسته دسته به سوی دروازه کوفه و دمشق می رفتند و عدّه ای از شهر خارج شد بودند. این در حالی بود که اهل بیت علیه السلام داغدار و مصیبت زده و داغدار پیامبر را که جبرئیل امین پاسبان حریم محترمشان بود همراه با نیزه داران تازیانه به دست و بی رحم وارد دروازه ساعات کردند وآن جاهلان همینکه جمع نورانی اسرا را دیدند زبان به جسارت گشودند. در آن شهر چه گذشت و با آن بزرگواران چه کردند قلم را یارای نوشتنش نیست.(4)

سهل بن سعدی عدی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که در مسیر حرکتم به بیت المقدس به شام رسیدم. وقتی وارد شهر شدم شهر را آذین بندی شده و آماده جشن دیدم. زنان با طبل و دف به شادی می پرداختند تصور کردم که در این منطقه عیدی است که من از آن خبر ندارم. پس از جست و جو و پرسش فهمیدم که وا اسفا! شادی مردم به جهت ورود اهل بیت داغدار علیه السلام به شام است. شامیان در اجرای دستور یزید ملعون کوتاهی نکرده بودند . سرهای مقدس شهداء را یکی پس از دیگری از دروازه ساعات وارد نمودند. پیشاپیش همه سرهای نورانی قمربنی هاشم علیه السلام بود. در میان سرها، سر مطهر سید الشهداء علیه السلام با عظمت و شکوه فوق العاده ای در حالی که لبخندی بر لبان مبارکش بود به چشم می خورد، باد محاسن شریفش را به چپ و راست می برد.(5)

سهل بن سعد ساعدی می گوید: به خدمت امام زین العابدین علیه السلام رسیدم و پس از عرض سلام و ادب خود را معرفی کردم. آنگاه امام به من فرمودند: اگر می توانی پولی به نیزه دار سر پدرم بده که آن را از میان ما بیرون ببرد تا از توجه تماشاگران به حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کاسته شود. سهل در ادامه می گوید: رفتم و 400 دینار طلا به او دادم و از او خواستم تا سرها را از میان زنان بیرون ببرد. او نیز قبول کرد و آنها را از میان بانوان بیرون برد.(6)

در شام چه بر اهل بیت عصمت و طهارت گذشت، امّا همین بس که سید الساجدین علیه السلام اوج مصایب آل اللّه علیه السلام را در شهر شام دانستند و آرزو کردند که ای کاش نبودم و شهر شام را با این وضعیت نمی دیدم.(7)

------------------------------------------------
منبع:
1-تتمه المنتهی، صفحه46، و الوقایع والحوادث، ج5، صفحه30-6،
2-از مدینه تا مدینه، صفحه 896، و اقتباس از ناسخ التواریخ و عوائدالعلوم و لهوف و امالی شیخ صدوق
3-قلائد النحور، ج محرم و صفر،صفحه 5، و مصباح کفعمی، ج2، صفحه596، و تقویم المحسنین، صفحه15
4-منتهی الامال،صفحه591، و الوقایع و الحوادث،ج5،صفحه30، با اقتباس از لهوف و ناسخ التواریخ، و الدمعه الساکبه و امالی صدوق ریاض المصائب، و مهیج الاخران و عواام العلوم.
5-متدرک سفینه البحار،ج6 صفحه 294، و از مدینه تا مدینه، صفحه 896
6-منتهی الامال،صفحه594
7-منتهی الامال صفحه 594