غدير خم
جيحون يزدى، قرن سیزدهم
۱۳۹۲/۸/۸ ۱۸:۳۷ - webmaster
جيحون يزدى، ميرزا محمّد (م1301ق):

در قصيده اى به مطلع:

مست از غديرخم نگر مهر و مه و ارض و سما
آرى مجو هوشى دگر چون شد سقايت با خدا

مى، وحى و خمّش عقل كل، پر زو غدير از بوى گل
بخشنده سلطان رُسل، نوشنده شاه اوليا

چون شد على بر انس و جان مولاى پيدا و نهان
مقصود ايزد شد عيان ز ارسال خيل انبيا
شاعر سپس واقعه غديرخم را بر استفاده از متون و تاريخ با بيان شيرين شعر روايت مى كند و در مقطع مى گويد:

تا بيش باشد محترم عيد غدير از عيدجم
يارَت ز عشرت مغتنم، خصمت به عُسرت مبتلا(1)

و در چكامه ديگرى چنين گويد:

چون پر شراب راز شد، خُمّ غدير حيدرى
"من كنت مولا" ساز شد از بربط پيغمبرى

و نيز جيحون را مخمّسى است در تكريم غدير كه در آن گويد:

اى به عذايرت بسى عاشق را دل است گم
عذر بنه به زير پا وز سر انبساط، قُم

وجدآور به هفت آب، رقص افكن به چهار اُم
وز خُم مى به جام كن كاينك در غديرخم

گشت وصىّ مصطفى صدر نشين "لو كشف"(2)

سپس همچنان هنرمندانه روايت غدير را مى سرايد كه بسيار دلنشين و دلنواز است و به قول عربها: "يدخل الاُذُن بغير اذنٍ".

1. مناقب علوى در شعر فارسى، احمدى بيرجندى، ص77ـ78، به نقل از ديوان جيحون، چاپ كرمى، تهران، 1363ش
2. ديوان جيحون يزدى، احمد كرمى، انتشارات ما، ص300ـ302 (درباره كلمه «عذايرات» توضيح اينكه، شاعر «عذار» را كه به معناى گوشه پيشانى يا موهاى تازه رسته در حاشيه بالاى پيشانى وبناگوش است، به صورت «عذاير» جمع بسته و سپس با حرف خطاب، آن را تركيب نموده است).