غدير خم
زیارت جامعه کبیره، غلوّ یا ثناء ؟!
۱۳۹۲/۷/۲۹ ۱۷:۱۹ - webmaster
زیارت جامعه کبیره، غلوّ یا ثناء ؟!
زیارت جامعه کبیره، منشور بلند امامت و هدایت است كه سیل ‏گونه از كوهسار وجود هادی امت، حضرت ابوالحسن ثالث، علی بن محمد النقی (علیه و علی آبائه و ابنائه افضل الصلوة و السلام) سرازیر شده است. امام هادی علیه ‌السلام بر شیعیان منت نهاده و انعام فرموده است كه در گفتار شگرف و ژرف خویش، تكاور و سخن را در مرغزاری از معارف جان پرور الهی به جولان در آورده و از دریای دانش خود بارانی در و گهر بر تارک دوستان راستین سلسله‌ عزیز امامت نثار نموده و در خور عقول ما و نه سزاوار حقیقت امام، گوشه ‌هایی از طرایف بوستان خدا را حكایت فرموده است.
متنی بی‌نیاز از سند

امام عزیز حضرت علی النقی علیه ‌السلام به خواهش یكی از دوستان و شیعیان، برای زیارت امامان معصوم علیهم ‌السلام زیارت جامعه كبیره را تعلیم فرموده ‌اند. بزرگ مردانی چون شیخ صدوق آن را در كتاب "من لایحضره الفقیه"(1) و كتاب "عیون اخبار الرضا علیه ‌السلام"(2) و شیخ طوسی در كتاب "تهذیب الاحكام" (3) نقل كرده ‌اند.(4)

شیوایی كلام و والایی مضمون و دانش و معرفتی كه در آن موج می‌ زند خود گویای اصالت این زیارت و معرف دانش ارجمند و الهی گوینده‌ آن است. متن این زیارت به گونه‏ ای است كه هر منصفی صدور این معارف بلند را از غیر معصوم محال عادی می‏ داند. افزون بر آن كه خطوط كلی آن را با خطوط كلی معارف قرآن كریم كه مرجع نهایی در بررسی روایات است هماهنگ می ‏بیند و این، چیزی است كه ما را از بحث سندی آن بی ‏نیاز می‏ كند.


زیارت جامعه و توهم غلوّ

سراسر زیارت جامعه، مملو از ذكر كمالات و فضایل ائمه اطهار علیهم ‏السلام است و زایر با نهایت احترام و ادب در آستانشان اظهار ارادت، اخلاص، خضوع و خشوع می‏ كند، لیكن هیچ‏ گونه غلوّ و اغراقی در آن وجود ندارد؛ زیرا:

اوّلا، آن چه كه در بیان بلند هادی امت علیه ‏السلام آمده، هدایت امت به بخشی از كمالات آن انوار پاک است و گرنه فضایل آن ذوات مقدس بیش از این هاست. از این‏ جهت زایر در پایان این مثنوی بلند عشق به اظهار عجز رو می ‏آورد تا خود را از امواج اقیانوس ناپیدا كرانه فضایل و كمالات آنان برهاند و در یک جمله می‏ گوید:

سروران من! شما بیش از آن چه من شماره كردم هستید، لیكن من بیش از این نمی ‏دانم و نمی‏ توانم. پایان زیارت من، پایان من است و گرنه شما را پایانی نیست: "موالىّ لا أُحصى ثنائكم و لا أبلغ من المدح كنهكم و من الوصف قدركم...".

امام صادق علیه‏ السلام بعد از برحذر داشتن كامل تمّار از غلوّ فرمود: شاید بتوانیم بگوییم: آن چه از علم ما كه به شما می‏ رسد چیزی جز الف غیرمعطوفه نیست.(5) علامه مجلسی (ره) می ‏گوید: "غیرمعطوفه" یعنی نصف حرف؛ زیرا در خط كوفی حرف الف، این‏ گونه نوشته می ‏شد كه نصف آن مستقیم و نصف آن معطوف بود و الف غیرمعطوفه، یعنی الفی كه فقط نصف مستقیم آن نوشته شده است.(6) بنابراین، از بیست و هشت حرف زبان عربی، حتی به اندازه یک حرف آن نیز بیان نشده است.

سرّش آن است كه آن انسان‏ های كامل و خلفای الهی، آینه تمام نمای جمال و جلال الهی و آیه ‏های بزرگ او هستند و خدا را نشانه ‏ای برتر از آنان نیست. حضرت علی علیه‏ السلام فرمود: "ما لله آیةٌ أكبر منّى" (7) و در زیارت آن حضرت می‏ گوییم: "السلام علیك یا آیة الله العظمی" (8) و همان‏ گونه كه اوصاف كمال الهی پایان‏ ناپذیر است، اوصاف كمال آینه‏ داران آن جمیل مطلق نیز پایان ندارد.

حضرت علی علیه ‏السلام می‏ فرماید: در فضل و برتری ما هرچه می‏ خواهید بگویید، لیكن بدانید كه نه تنها به حقیقت فضایلی كه خدا برای ما قرار داده است نمی‏ رسید، بلكه به اندكی از آن نیز نمی ‏رسید؛ زیرا ما آیات و دلایل خدا، حجّت، خلیفه و جانشین، امین، وجه، چشم و زبان او هستیم...؛ (9)

ثانیا، مرز غلوّ خارج كردن آنان در مقام تعریف و تمجید از دایره عبودیت است و گرنه ثناگویی در این محدوده هرگز غلوّ نیست. حضرت علی علیه ‏السلام فرمود: ما را از مرز عبودیت خارج نكنید و به سرحدّ ربوبیت نرسانید، آن گاه هرچه می ‏خواهید در فضیلت ما بگویید، لیكن بدانید كه حق ثناگویی ما را ادا نخواهید كرد. از غلوّ كردن درباره ما بپرهیزید و همانند نصاری كه درباره عیسی علیه‏ السلام غلو كردند نباشید، كه من از غلوّكنندگان بی‏زارم.(10)

ثالثا، یكی از آداب زیارت این است كه زایران زیارت خود را با تكبیرات صدگانه شروع كنند، یعنی بعد از آن‏ كه صد بار اعتراف به عظمت خدا كردند و او را از هر وصف و ثنایی برتر دانستند، به ثناگویی اهل بیت علیهم ‏السلام و شمارش كمالات آنان بپردازند.

مجلسی اول (ره) می‏ گوید: تكبیرهای صد گانه برای تفهیم این نكته است كه عظمت و كبریایی از آن خداست.(11) محدث قمی (ره) نیز در ابتدای همین زیارت می ‏گوید: شاید وجه تكبیر، چنان‏ كه مجلسی اول گفته، این باشد كه اكثر طباع مایلند به غلو، مبادا از عبارات امثال این زیارات به غلوّ افتند یا از بزرگی حق ‏سبحانه و تعالی غافل شوند یا غیر این ها.(12)

هم‏ چنین زایر بعد از شمارش مقداری از كمالات به توحید ناب باز می‏ گردد و شهادت به وحدانیت و یگانگی خدا می‏ دهد، آن‏ گونه كه خود خدا، ملایكه و اولوا العلم شهادت می ‏دهند:

"أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریك له كما شهدالله لنفسه و شهدت له ملائكته و أُولوا العلم من خلقه لا إله إلّا هو العزیز الحكیم".

آن‏ گاه به عبودیت و رسالت سرسلسله این كمالات، یعنی رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم شهادت می‏ دهد تا اقرار كند ماسوی الله حتی ائمه اطهار علیهم ‏السلام بر سر سفره كرامت آن بنده برگزیده خدا نشسته ‏اند و خود آن حضرت از بركت عبودیت به این كمالات رسیده است:

"و أشهد أنّ محمداً عبده المنتجب و رسوله المرتضی...".

سپس ذكر فضایل آن پیشوایان نور را ادامه می‏ دهد و در ضمن آن نیز همواره اقرار می ‏كند كه مرز میان واجب‏ تعالی و ممكنات را در هم نریخته و هرگز ائمه علیهم ‏السلام را به سر حدّ وجوب نرسانده است. مثلا می ‏گوید:

شما (اهل بیت عصمت) به سوی خدا می‏ خوانید و به او راهنمایی می ‏كنید...؛ "إلی الله تدعون و علیه تدلّون و به تۆمنون...".

مطیع فرمان الهی هستید، قیام به امر او می ‏كنید، عامل به اراده او هستید و...؛ "المطیعون لله القوّامون بأمره العاملون بإرادته...".

شما را خداوند از لغزش‏ ها نگه داشت، از فتنه‏ ها ایمن گردانید، از آلودگی پاک نمود و پلیدی ‏ها را از شما دور گردانید و تطهیرتان كرد؛ "عصمكم الله من الزلل و آمنكم من الفتن و طهّركم من الدنس و أذهب عنكم الرجس و طهّركم تطهیراً".


سیل بنیان‌كن اساس شرک

بنابراین، هیچ‏ گونه استقلالی برای ائمه علیهم ‏السلام در این زیارت مطرح نشده تا شبهه غلو پیش آید. در واقع این منشور بلند، هر چند كه در لباس شرح فضایل و كمالات انسان‏ های كامل و خلفای برجسته الهی، یعنی اسره طاها و یاسین، ائمه اطهار علیهم ‏السلام بیان شده است، لیكن معارف عمیق توحیدی ولایی آن بسان سیلی بنیان كن اساس شرک و دوگانه‏ پرستی و بنیاد بیگانه ‏گرایی را بر می ‏كَنَد و با پیش روی به سوی دشت و دَمَن امت اسلام، تشنه ‏كامان حقیقت و معرفت ناب نبوی و ولوی را سیراب می‏ كند.

جان ما فدای خاک امام پاکی‌ها حضرت هادی علیه ‏السلام باد كه ما خاكیان را به شعاع فروزان سخن خویش با آسمان عظمت و جلال الهی آشنا ساخته و ما تشنگان زلال و لای آن گرامیان را به سرچشمه‌ های بهشتی كوثر خدا رهنمون گشته است.



منابع:

1) ج 2، ص 609، چاپ مكتبه الصدوق تهران. شیخ صدوق در آغاز كتاب من لا یحضره الفقیه می‌نویسد: من چیزهایی را در این كتاب ذكر می‌كنم كه به آن فتوی می‌دهم و آنها را حجت شرعی بین خود و خدای خود می‌دانم؛ ج 1، ص 3، چاپ تهران.
2) ج 2، ص 277، چاپ منشورات اعلمی تهران.
3) ج 6، ص 95، چاپ تهران.
4) علامه مجلسی در مورد این زیارت فرموده است: زیارت جامعه از نظر سند صحیح ترین زیارات و از جهت متن و فصاحت و بلاغت، بهترین زیارات است. (بحار، ج 102، ص 144) و مجلسی اول - پدر علامه‌ مجلسی – می ‌فرماید: در مكاشفه‌ ای كه در حرم مطهر حضرت امیرمومنان علیه ‏السلام برایم رخ داد، خدمت امام عصر ارواحنا فداه مشرف شدم و با صدای بلند زیارت جامع را خواندم. پس از اتمام زیارت، آن حضرت فرمودند: "خوب زیارتی است". آنگاه مجلسی اول می ‌گوید: من در اكثر اوقات به این زیارت مداومت دارم و شكی نیست كه این زیارت از امام هادی علیه ‌السلام است و به تقریر صاحب الزمان علیه ‌السلام رسیده و متن آن كاملترین و بهترین زیارات است.(روضه المتقین، ج 5، ص 451) مرحوم حاجی نوری می ‌نویسد: "سید احمد رشتی در سفر حج خدمت امام عصر ارواحنا فداه شرفیاب شد و آن گرامی به خواندن نافله و زیارت عاشورا و زیارت جامعه سفارش نمود و فرمود: "شما چرا نافله نمی ‌خوانید نافله نافله نافله، شما چرا عاشورا نمی ‌خوانید، عاشورا، عاشورا، عاشورا، شما چرا جامعه نمی‌ خوانید جامعه جامعه جامعه". (نجم الثاقب، صص 343-342)
5) بحارالانوار، ج 25، ص 283: "...و عسی أن نقول: ما خرج إلیكم من علمنا إلّا ألفاً غیرمعطوفة".
6) همان.
7) همان، ج 36، ص 3.
8) همان، ج 97، ص 373، زیارت امام علی علیه ‏السلام در هفده ربیع الاول.
9) همان، ج 26، ص 6 : "لا تسمّونا أرباباً قولوا فى فضلنا ما شئتم فإنكم لن تبلغوا من فضلنا كنهَ ما جعله الله لنا و لا معشار العشر، لأنّا آیات الله و دلائله و حجج الله و خلفاۆه و أُمناۆه و وجه الله و عین الله و لسان الله" ؛ "معشارالعشر" به معنای یك صدم است، لیكن معنای كنایی از آن مراد است چنان‏كه در متن آمده است.
10) همان، ج 25، ص 274 : "لا تتجاوزوا بنا العبودیة ثمّ قولوا ما شئتم و لن تبلغوا و إیاكم و الغلوّ كغلوّ النّصاری فإنّى برى‏ءٌ من الغالین".
11) روضة المتقین، ج 5، ص 453.
12) مفاتیح‏الجنان، ص 898، مقدمه زیارت جامعه كبیره.