غدير خم
معنی ولی (مقاله علمی)
۱۳۹۱/۱۱/۲۴ ۲۰:۰۸ - webmaster
دری كه با كلام معصوم پيامبر برای مومنان در غدير به سوی افق هاي برتر ايمان و ملكوت آسمان گشوده شد ، همان گونه كه سپيد باوران را به ميهمانی خيال انگيزترين باغ های جاودان بهشت و زيباترين فرشتگان می برد روان پليد خفاشان مهر ستيز را نيز پريشان و پريشان تر می سازد .
گويي آن كلام نور كه از كوثر لبان پيامبر تراويد ، با درخشش انواري ماوایي ، شهاب هايي سهمگين است كه جان پلشت منافقان را هدف گرفته و مي گيرد.

از اين رو در طول تاريخ اسلام ، ديوان و دوان به تلاشي عبث كوشيده و مي كوشند تا به مشتي گل ، روي خورشيد جهان افروز بپوشانند و زهي خيال باطل ... .

شب پره گر نور آفتاب نخواهد رونق باز در آفتاب نكاهد

كليد طلايي آن در ، دو واژه ي آسماني « مولي » و « ولي » است كه جواز عبور از اين خاك دان ، به فردوس برين بلكه رسيدن به رتبه ي والاي رضوان رب العالمين است . كليدهايي كه دست اهريمنان منافق از لمس باطن آن ناتوان است .

بد انديشان چون تواتر لفظي حديث گران قدر رسول خدا -صلي الله عليه و آله و سلم- را مشاهده كردند و دست طمع از چيدن ثمره اين نخل بلند ، كوتاه ديدند ، بر آن شدند تا به تحريف معنوي كلام نور دست يازند و لذا گفتند : گرچه جمله ي « من كنت مولاه فهذا علي مولاه » از سوي پيامبر صادر شده اما معني آن جانشيني اميرمومنان براي پيامبر و سرپرستي امّت نيست و ... .

البته تحريف معنوي كلام جاودان پيامبر ، اولين ترفند اين كور دلان نبوده و آخرين آن نيز نخواهد بود .

در مقابل اين تلاش هاي بيهوده ، مرزبانان غيور اسلام كه در هر عصري با جان فشاني به پاس داري از حريم مقدس دين مشغولند ، با استدلال هاي متين و كلام و آتشين پاسخ ياوه گويي هاي دشمنان را داده اند .

ما نيز به طور خلاصه به بررسي معناي دو واژه ي كليدي « مولاه » و « ولي » در آیينه آيات قرآني ، احاديث نبوي ، سيره ي رسول گرامي -صلي الله عليه و آله و سلم -و ادب عربي مي پردازيم .

در ابتدا اشاره اي داريم به حديث يوم الانذار ( براي يادآوري ) قبل از اعلام غدير خم ؛

همانا اين يك يادآوري و پندآموزي است ، پس هر كس كه خواهد از آن پند گيرد .

( قرآن كريم ، سوره مدثّر آيه ي 55 )

رسول خدا- صلي الله عليه و آله و سلم -در حديث يوم الانذار در حق اميرمومنان علي بن ابي طالب -عليه السلام- فرمودند ؛ به درستي او برادر و وصي و جانشين پس از من مي باشد ، پس، از او حرف شنوي داشته باشيد و او را اطاعت كنيد .

و رسول خدا -صلي الله عليه و آله و سلم- فرمودند ؛ به درستي كه دوست و وزير و جانشين من و بهترين كسي كه پس از خود بر جاي مي گذارم كه قرضم را ادا كند و وعده مرا به انجام رساند علي بن ابي طالب است .

و اما در غدير ...

صحت و تواتر حديث غدير خم به نحوي است كه با هيچ يك از اخبار ديگر در صحت و تواتر قابل مقايسه نيست ، زيرا اخبار به دو شكل وجود دارد :

نوع اول : اين كه سندهاي متصل را در نقل معتبر نداند ، مانند خبر از جنگ هاي بدر و خيبر و جمل و صفين و اموري از اين قبيل كه مردم قرون مختلف بدون اسناد و طريق مخصوص آن را مي دانند .

نوع دوم : آن كه متصل بودن سندها در آن معتبر باشد ، مانند اخبار شريعت .

اما خبر غدير از هر دو راه فراهم آمده و اين ويژگي در غير خبر غدير خم جمع نشده است . خبر غدير را عده ي بسياري با سندهاي فراوان كه درستي آن ها مشخص است ، روايت كرده اند و از آن جمله : ابن حجر در الصواعق صفحه 42 گفته اند : در اين كه حديث غدير ، حديث صحيحي است شكي نيست و گروهي مانند ترمذي و نسائي و احمد آن را بيان كرده اند . و طرق روايت آن بسيار فراوان است و از همين رو است كه شانزده صحابي آن را روايت كرده اند . در روايتي ديگر از احمد آمده كه سي نفر از صحابي كه آن را از پيامبر شنيده بودند به اين امر براي حضرت علي -عليه السلام -شهادت دادند و بسياري از بزرگان و محدثان و علمای شيعي و
سني اين حديث را نقل كرده اند .

و نيز گروه بسياري از مردم ، از جمع فراوان ديگر ، سينه به سينه تا صدر اسلام خبر غدير را روايت كرده اند .

طوري كه حافظ ذهبي در تذكره الحفاظ مي گويد ؛ هنگامي كه بر اين حديث واقف شدم به خاطر فراواني راه هاي نقل آن به شگفت آمدم .

خلاصه اين كه ؛ صدور اصل حديث غدير از مسایلي است كه شبه هايي در آن نيست و براي فرد منصف كه ذهنش از عناد و شبهه خالي و جوينده حق و حقيقت باشد ، شكي در اين خصوص باقي نمي گذارد . و اگر اختلافي وجود دارد ، در دلالت حديث است بر دو كلمه ي مولي و ولي كه ما از كتاب و سنت و زبان و سخنان علما بر دلالت و مفاد آن برهان مي آوريم و استدلال مي كنيم و مي گویيم ؛ مولي و ولي دو وصف از ولايت ( به كسر ) مي باشد ، و ولايت اسمي است براي كسي كه ولايت او را پذيرفته و به او اقتدا كرده اي پس حقيقت واژه مولي كسي است كه امري را به عهده گيرد يا آن را انجام دهد .

كسي كه امري را به عهده مي گيرد يا آن را انجام مي دهد ، از غير خود به آن سزاوارتر است . و معناي ديگر كلمه « مولي » در اين جا جز مصاديق حقيقت آن نيست و از نوع اطلاق لفظ است بر موضوعي كه بر حقايق آن مصداق داشته باشد .

در نتيجه مي گویيم ؛ اگر اين لفظ بر كلمه ربّ اطلاق مي شود براي اين است كه او قيّم امور بنده است . و قدر مشترك آن تولي و تصرف است و اين دو با « اولي بالتصرف » مساوي است كه معناي مورد نظر ما است .

و اما ، معاني كه براي كلمه ي مولي آورده شده است به اين ترتيب است :

نخست : به معناي مالك است و از همين قبيل است گفتار خداي تعالي كه مي فرمايد :

« ضرب الله مثلاً عبداً مملوكاً لا يقدر علي شي و هو كل علي مولاه »

خداوند مثل مي آورد بنده مملوكي را كه قادر بر هيچ امري نيست و سر بار مولاي خود مي باشد .

( نحل ، آيه 75 )

دوم : به معناي مولاي معتِق ( به كسر تاء ) و او ولي نعمتي است كه بر بنده اش ، نعمت ( ازادي ) عطا كند و متولي كار اوست .

سوم : به معناي معتَق ( به فتح تاء ) زيرا به منزله ي پسر عمو مي باشد و در شأن او است كه متولي امر او باشد ( در عرب رسم بر اين است زيرا پسر عموها خود را از يك درخت و ريشه مي دانند ) .

چهارم : به معناي ناصر و ياور است ، كه نصرت و ياري را به عهده مي گيرد و از همين نمونه است .

سخن خداي متعال :

« فان الله هو مولاه و جبرئيل و صالح المؤمنين »

همانا خدا ياور اوست و نيز جبریيل و مردان صالح با ايمان

( سوره تحريم ، آيه 4 )

پنجم : به معناي پسر عمو مي باشد ، كه به علت خويشاوندي به ياري و نصرت قبيله و خويشان مي شتابد مانند بيت ذيل كه مي گويد :

مهلا نبي عمنا مهلا موالينا لا تنبشوا بيننا من كان مدفونا

آرام باشيد اي عمو زادگان ما ! آرام باشيد اي ياوران !

اي موالي ما ! آن چه ميان ما ذهن شده است را نبش نكنيد و بيرون نياوريد .

ششم : به معناي هم پيمان است ، چرا كه به سبب عقد پيمان ، كار هم پيمان خود را به عهده مي گيرد ، چنان كه شاعر مي گويد :

موالي حلف لا موالي ترابه ولكن قطينا يسألون الا و تاويا

وابستگي به پيمان است نه به خويشاوندي ، اما اهل خانه ما از افراد سست و ضعيف ( ياري ) مي طلبند .

هفتم : به معناي متولي پرداخت زمان جريره است .

هشتم : به معناي همسايه است كه به دليل برخورداري از حقوق همسايگي بدان نام ناميده شده است .

نهم : به معني سرور مطاع و مورد اطاعت است كه او همان مولاي مطلق است .

دهم : به معناي « اولي » و سزاوارتر است . همان طور كه خداي متعال فرموده است :

« فاليوم لا يؤخذ منكم فديه والا من الذين كفروا مأوايكم النار هي مولاكم »

پس امروز بر نجات هيچ يك از شما و كافران فديه نپذيرند ، منزل گاهتان آتش و آن آتش شما را سزاوارتر است .

تمام اين معاني براي « مولي » به همان معناي توليّت و انجام اموري است كه مصلحت انسان در آن است ، همان طور كه ابوعبدالله محمد بن احمد قرطبي در تفسير كلام خداي تعالي « مأويكم النار هي مولاكم » گفته است : يعني آتش سزاوارتر است بر شما .
وي سپس در مورد كلمه ي مولي افزوده است ؛ مولي كسي است كه توليّت و سرپرستي مصالح انسان را به عهده مي گيرد ، سپس اين لفظ در مورد كساني كه ملازم امري مي شوند ، نيز به كار برده شده است .

هم چنين شوكاني در تفسير كلام خداي متعال :

« و كفي بالله ولياً و كفي بالله نصيرا »

گويد : در اين آيه چند سوال است : نخست آن كه اگر بگویيم ولايت خدا از براي بنده اش عبارت است از ياري خدا نسبت به او ، در اين صورت چرا كلمه ي « نصير » را بعد از « ولي » تكرار كرده است ؟

پاسخ اين است كه ولي كسي است كه حقّ تصرف در يك شی را دارد ، و متصرف در شی لزومي ندارد كه ياور او باشد .

پس متولي و متصرف در شی سزاوارتر است به آن شی از ديگران در تمامي جنبه ها و شئون آن و نتيجا معاني كلمه ي « مولي » تماما از تولّي كه به معناي اولويت مي باشد گرفته شده است .

-مولي به معناي اولي ( سزاوارتر ) :

اما اين كه از واژه ي مولي لغت اولي ( سزاوارتر ) ارداه شده يا اين كه مفهوم يكي از معاني مولي است ، كسي از علماي لغت آن را انكار نكرده است ، بلكه در فرهنگ هاي لغت و غير آن ، اولي را از معاني مولي به شمار آورده اند به طوري كه برخي از آنان « مولي » را در تفسير آيه هاي قرآن كريم « به اولي » تعبير كرده و برخي از آنان به طور مطلق گفته اند كه مولي به معناي اولي مي آيد و اين كاربرد را نيز در شعرهاي عربي نيز مي بينيم .

در اين جا چند نمونه از آيات قرآني و تفسير آن را بررسي مي كنيم .

آيه نخست :

« فاليوم لا يؤخذ منكم فديه و لا من الذين كفروا مأويكم النار هي مولكم و بئس المصير »

( سوره حديد آيه 15 )

پس امروز براي نجات از هيچ يك از شما كافران فديه نپذيرند ، منزل گاهتان آتش و آن آتش شما را سزاوارتر است ، و چه بد سرانجامي است .

ابوعبيده معمربن مثني تيمي متوفي 210 در مجاز القرآن ج 2 صفحه 256 گفته است :

« هي مولاكم » يعني آن سزاوارتر به شماست ، و بيت زير را از لبيدبن ربيعه عامري شاهد آورده است :

فغدت كلا الفرجين تحسب انه مولي المخالفه خلفها و امامها

-گاو وحشي صبح كرد ، در حالي كه گمان مي كند پشت سر و پيش رويش سزاوارتر براي ترسيدن از صياد است .

-فراء ابو زكريا يحيي بن زياد كوفي متوفي 207 هجري قمري

-فخر رازي در تفاسير خود ، و ابن حجر عسقلاني در فتح الباري ج 8 ص 509 و آلوسي در تفسير خويش ج 27 ، ص 155 همين معني را از او حكايت كرده اند .

-تفسير فيروزآبادي ص 342 به نقل از تفسير ابن عباس و هم چنين علامه اميني به نقل از تفسير مزبور ، اين معني را بيان كرده اند . تعداد اين بيانات را تا 55 مورد مي توان شمارش كرد .

آيه دوم ، دومين شاهد گفتار كلام خداي تعالي است در آيه 2 سوره تحريم كه مي فرمايد :

« قد فرض الله لكم تحلّه ايمانكم و الله مولاكم »

به راستي كه خداوند شكستن سوگندهاتان را ( با پرداخت كفاره ) بر شما روا داشته و خداوند سرور شماست .

از جا را ........ زمشخري گفته شده است :

« مولاكم » يعني خداوند سرور و متولي امور شما است . و گفته شده است : مولاكم يعني خداوند سزاوارتر از شما به خودتان است ، پس خيرخواهي او سودمند تر است براي شما از خيرخواهي شما براي خودتان .

صديق بن حسن قنوجي بخاري نيز گفتار زمشخري را در تفسير خود تكرار كرده است .

نظام الدين نيشابوري در « غرائب القرآن » جلد 17 صفحه 101 و ابوالبركات عبدالله بن احمد بن محمود نسفي در تفسير خود به همين معني را تفسير كرده اند و ... .

آيه سوم : سومين آيه مورد استناد ما كلام خداي تعالي در آخرين آيه سوره بقره است كه مي فرمايند :

« انت مولانا فانضرنا علي القوم الكافرين »

يگانه سلطان و ياور ما تويي ، پس ما را در چيرگي بر گروه كافران ياري فرما .

ثعلبي در « الكشف و البيان » گفته است : « انت مولانا » يعني ياور و حافظ ما ، و تو به ما سزاوارتري . اين مطلب در الغدير علامه اميني نيز آمده است .

آيه چهارم : كلام خداي تعالي در آيه 143 سوره آل عمران است كه شاهد ديگري در اين بحث است آن جا كه مي فرمايد : « بل الله مولكم و هو خير الناصرين » بلكه خدا مولاي شما است و او بهترين ياوران است .

احمدبن حسن در جاوكي در تفسير خود مشهور به تفسير زاهدي گفته است .

خدا سزاوارتر است به اين كه اطاعت شود .

آيه پنجم : و سرانجام آيه 51 سوره توبه شاهد ديگري بر بحث ماست كه مي فرمايد :

« قل لن يصيبنا الا ما كتب الله لنا هو مولانا و علي الله فليتوكل المؤمنون »

بگو اي رسول ما ! جز آن چه خدا مقدر فرموده به ما نخواهد رسيد ، اوست مولاي ما ، و البته اهل ايمان در هر حال بر خدا توكل خواهند كرد .

ابوحيان اندلسي در تفسير خود ج 5 ص 52 گويد : كلبي گفته است : يعني خداوند سزاوارتر از ما نسبت به خود ما ، در زندگي و مرگ است .

سخنان لغت شناسان در اين معني :

جوهري گفته است : هر كس توليّت امور كسي را به عهده بگيرد « ولي » او محسوب مي شود .

ابن كثير گويد : در ميان نام هاي خداي تعالي ، « ولي » به معناي ياور است و گفته اند :

اين لفظ به معناي متولي امور جهان و خلايق است و آن امور را به جا مي آورد .

او سپس مي گويد : هر كس كاري را به عهده گيرد يا آن را انجام دهد ، مولا و ولي آن است .

و مي افزايد : هر زني كه بدون اجازه ي مولاي خود ازدواج كند ، ازدواج او باطل است .

و در روايتي ديگر به جاي لفظ مولي تعبير « وليها » آمده است يعني كسي كه متولي امور آن زن باشد .

راغب اصفهاني متوفي 503 هجري قمري گفته است :

ولايت به معني ياري و تولّي امر است . و گفته شده است ولايت و ولايت مانند دلالت و دله مي باشد . و حقيقت آن به معناي تولّي امر است . و ولي و مولي هر دو به معناي حاكم به كار مي روند .

و سيد جرجاني متوفي 816 هجري قمري در كتاب التعريفات صفحه 227 گويد :

ولايت در شرع ، راندن فرمان بر ديگري است چه آن ديگري بخواهد يا ابا كند :

اما ما مي گوييم : هيچ كدام از معاني مذكور جز « اولي » به شی به حقيقت جزو معاني مولي نمي باشد و لفظ مولي جز به همين مناسبت ، براي اين معاني گفته نمي شود .

مثلا معتِق يعني آزاد كننده ، كه بر بنده ي آزاد شده از ديگران به انعام سزاوارتر ( اولي ) است و معتَق يعني آزاد شده ، كه او نيز به سپاس گزاري از آزاد كننده اش و ابراز فروتني به نشانه اطاعت نسبت به او ، سزاوارتر ( اولي ) مي باشد و ابوالحسين بن فارس در اين زمينه مي گويد : انواع ولا ولاي عتق است و آن چنين است كه ولاي بنده نسبت به آزاد كننده اش به گونه اي باشد كه گويا او از ديگر مردمان روي زمين ، نسبت به بنده سزاوارتر است .

واضح است كه بنده به فرمان برداري مولايش از ديگران سزاوارتر است و همسايه به حفظ حقوق همسايه اش از ديگران سزاوارتر است و پسر عمو به اتحاد و ياري كردن پسر عمويش سزاواري بيشتري دارد زيرا آن ها شاخه هاي يك درختند و همين طور ساير موارد .... .

* پس براي مولي جز يك معني ، معاني ديگري نيست و آن اولي بالشئ ( سزاوارتر نسبت به شی ) است و اين اولويت بر مصداق هاي متعدد گوناگوني براساس كاربرد آن ها در هر يك از موارد صدق مي كند .

قرينه ها

ما در مطالبي در پيش گفتيم ، ثابت كرديم كه آن مفهومي كه مولي براي آن وضع شده است . لفظ « اولي » است و اشتراك آن ها معنوي مي باشد . حال اگر به فرض تسليم شده و بپذيريم كه « اولي » يكي از معاني مولي است و بين آن ها اشتراك لفظي باشد ، باز هم حديث داراي قرينه هاي حاليّه و مقاليّه است كه بر مدعا دلالت و غير آن را نفي مي كند .

هرگاه يك لفظ ميان معاني خود مردّد باشد ، بايد قرينه اي وجود داشته باشد تا بر معناي مورد نظر دلالت كند .


قرينه نخست

نخستين قرينه ابتداي حديث و خطاب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به عموم مردم است . كه پيش از بيان حديث فرمود :

« الست اولي بكم من انفسكم »

آيا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نيستم ؟ سپس پيامبر معظم- صلي الله عليه و آله و سلم- عبارت « من كنت مولاه فعلي مولاه » را فرع بر آن كرد . اين اقرار گرفتن و اخذ اعتراف از آنان به سزاوار بودن خويش نسبت به ايشان آن هم پيش از گفتن « من كنت مولاه ، فعلي مولاه » جز براي يكي از دو مقصود نمي تواند باشد :

يا براي محقق شدن شرط قضيه است و اقرار آن ها به تحقيق آن تا جزاي آن محقق شود و در نتيجه معناي اولي از مولي متعيّن شود ، نه ديگر معناهاي آن .

و يا به خاطر وارد كردن آن ها است به پذيرش و تمكين ، تا از آن چه مي خواست پس از آن بگويد ( كه البته مفاد آن جز استيلا بخشيدن علي -عليه السلام- بر آنان نبود ) امتناع نكنند .

بر اين اساس ثابت مي شود كه قصد پيامبر-صلي الله عليه و آله و سلم- از گفتن « من كنت مولاه ، فعلي مولاه » معناي « اولي » است كه قبل از آن ذكر فرموده و بر آن اقرار گرفته است و جايز نيست كه آن را به معناي ديگري از معاني « مولي » حمل كنيم و اين موجب مي شود كه علي -عليه السلام- از مردم به خودشان سزاوارتر باشد .

قرينه دوم

دومين قرينه نزول كلام خداي تعالي است كه فرمود :

« يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس »

يعني اي پيغمبر ! آن چه را از خدا بر تو نازل شده به خلق برسان ، كه اگر نرساني ، تبليغ رسالت و اداي وظيفه نكرده اي ، و خدا تو را از شر و آزار مردمان محفوظ خواهد داشت .

اين آيه ي كريمه در روز غدير خم علي -عليه السلام- فرود آمده است و اهل سنت در تاليفات گوناگون خويش نزول آن را در حق علي -عليه السلام -روايت كرده اند كه يك نمونه را بيان مي كنيم .

از ابن مسعود روايت شده است : در زمان رسول خدا ما اين آيه را اين گونه مي خوانديم .

« يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك ان علياً مولي المؤمنين و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس»

پس به طور كلي اين آيه دلالت دارد بر اين كه آن چه را خدا به پيامبر خويش در رساندن آن به خلق دستور داده يك امر مهمي است كه ترك آن با ترك تبليغ رسالت برابري مي كند و اين جز موضوع خلافت نيست زيرا به سبب خلافت جميع امور مهم ديني منظم مي شود چنان چه با رسالت اين امور انجام و سامان مي پذيرد از سوي ديگر نزول دستور احكامي نظير روزه ، نماز ، زكات ، جهاد و ديگر قوانين اسلامي كه منافع و مصالح معاش و معاد مردم وابسته است پيش از نزول اين آيه بوده است و موضوعي از آن موضوعات اسلام نمانده بود كه ترك تبليغ آن با ترك تبليغ همه ي رسالت برابر باشد ، جز خلافت كبري و امامت عظمي .

قرينه سوّم

سومين قرينه در اين بحث نزول قول خداي متعال است كه فرمود :

« اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا »

امروز دين شما را به حد كمال رسانيدم و بر شما نعمتم را تمام كردم و بهترين آیين را كه اسلام است برايتان برگزيدم .

چنان چه سيوطي از ابوسعيد خدري روايت كرده است ، او گفت : هنگامي كه رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم- ، علي -عليه السلام- را روز غدير منصوب كرد و براي او نداي ولايت سر داد جبریيل - عليه السلام - با اين آيه نازل شد :

« اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا »

تهيه و تنظيم : محبوبه باقريان