غدير خم
چرا ترجیح صلح بر شهادت؟
۱۳۸۹/۱۱/۱۲ ۱۹:۲۰ - admin
امـام حـسـن عـلیـه السلام در مسند خلافت قرار داشت و معاویه به عنوان یك حاكم معترض بر ضد او قیام كرد، درست بر عكس امام حسین علیه السلام كه یزید بر مسند خلافت قرار داشـت و آن حضرت معترض بود.
این پـرسـش درسـت اسـت كـه امـام یـاور نداشت و كوفیان بى وفایى كردند، اما مگر امام حسین علیه السلام یاور داشت؟ و مگر كوفیان با او وفا كردند؟ نه، پس چرا مى بینیم كه امام حـسـیـن عـلیـه السـلام بـا همان یاران اندك تا آخرین قطره خون جنگید، ولى امام حسن علیه السلام چنین نكرد؟(1)

پاسخ : شرایط زمان این دو امام بزرگ وار با هم تفاوتهایى داشت كه دو گونه وظیفه و مـنـطـق را ایـجـاب مـى كـرد: بـراى امـام حسن علیه السلام منطق جهاد و براى امام حسین علیه السلام منطق شهادت را.

اینك به این تفاوت ها اشاره اى مى كنیم :

1ـ امـام حـسـن عـلیـه السلام در مسند خلافت قرار داشت و معاویه به عنوان یك حاكم معترض بر ضد او قیام كرد، درست بر عكس امام حسین علیه السلام كه یزید بر مسند خلافت قرار داشـت و آن حضرت معترض بود،(2) بنابر این كشته شدن امام حسن عـلیـه السـلام در ایـن وضـع ، بـه معناى كشته شدن خلیفه مسلمانان و شكست مركز خلافت بـود، و مـقـاومـت آن حضرت، تا سر حد كشته شدن مانند مقاومت و كشته شدن عثمان بود نه نـظـیـر مقاومت و شهادت امام حسین علیه السلام و كشته شدن خلیفه شدیدا مورد انكار امامان بـود و هـتـك حرمت این مقام به شمار مى رفت ، و لذا مى بینیم كه على علیه السلام حاضر بـه كـشـته شدن عثمان نبود (تنها براى حفظ احترام این مقام نه به خاطر شخص عثمان ) و امـام حـسـیـن علیه السلام نیز براى حفظ حرمت خانه خدا از مكه بیرون مى رود تا خونى در آن جا ریخته نشود.

2ـ درگـیـرى و جـنـگ بـا سـپـاه شام یك جنگ فرسایشى بود، زیرا اگر چه امام حسن علیه السلام یاران مخلص با وفا كم داشت ولى این بدان معنى نیست كه سپاه او به كلى از بین رفـتـه بـودنـد و مـعاویه اگر به كوفه وارد مى شد یك سره فتح مى كرد؛ بلكه امام مى تـوانـسـت لشـكـر انـبـوهى از همان مردم گرد آورد و با معاویه مصاف دهد(3) ، امـا ایـن جـنـگ فـرسـایـشـى مـى شـد كـه یـا طـرف پـیروز نداشت و مدت ها به طـول مـى انـجـامـیـد و بـالاخـره سـرنوشت صفین پیش مى آمد و معاویه برنده مى شد، و یا پیروزى در جنگ به سود معاویه پایان مى یافت آن هم با دادن تلفات
بسیارى از یاران و و شـیـعـیـان امـام . ایـن چـه افـتـخـارى بـراى امـام بـود كـه چـنـدیـن سـال بجنگد و ده ها هزار نفر از دو طرف كشته شوند، سرانجام یا خستگى دو طرف باشد و هر كدام به جاى خود باز گردند و یا امام كه خلیفه آن وقت بود با یارانش كشته شود؟ ایـن فـرق دارد بـا جـنگ و شهادت امام حسین علیه السلام با یارانى اندك كه مجموعا ظرف یـك روز خـاتـمـه یـافت . بنا بر این صلح امام سبب حفظ خون بسیارى از شیعیان على علیه السلام كه تنها نیروهاى حق بودند، گردید.


وانـگـهى اگر بر فرض محال معاویه كشته مى شد، پیراهن عثمان دیگرى درست مى شد و سر آغاز جنگ هاى بعدى بود.

3ـ یـزیـد از امـام حـسـیـن علیه السلام بیعت خواست و بر سر او شمشیر كشید و امام پاسخ مـنفى داد و تا پاى جان ایستاد، اما معاویه از امام حسن علیه السلام بیعت نمى خواست بلكه ایـن امـام حـسـن عـلیـه السـلام بود كه از وى طلب بیعت مى نمود. بنابراین پاسخ شمشیر شمشیر بود و پاسخ تدبیر، تدبیر.

4ـ چـنان كه گفتیم امام حسن علیه السلام در آغاز قصد جنگ داشت، سپاه تهیه دید، با یاران صحبت كرد و از آنان درباره جنگ نظر خواست ولى آنان اعلام وفادارى نكردند، برعكس امام حسین علیه السلام كه كوفیان نامه ها نوشتند و امام را دعوت كردند، و از این رو حجت بر امـام حـسـیـن علیه السلام براى حركت به سوى كوفه تمام شد، اما در مورد امام حسن علیه السلام كوفیان حجت نداشتند بلكه امام حسن علیه السلام بر آنان اتمام حجت كرده بود.

5ـ هـنـگـام قیام امام حسین علیه السلام بیست سال از حكومت بلامنازع معاویه گذشته بود و چـهره پلید وى بر دوست و دشمن آشكار شده بود، خانه اى نبود كه ظلم و ستمش در آن راه نـیـافـتـه باشد، و همه از او زخم خورده بودند و از همه بالاتر فرزند نحس فاسقش ‍را بـر مـردم مسلط نموده و به زور در جاى خود نشانده بود، اما در زمان امام حسن علیه السلام گر چه حضرت و شیعیان خاص و خالص حضرتش از باطن معاویه آگاه بودند و دیگران نـیـز كـم و بـیش ‍ ضربه دیده بودند، ولى هنوز چهره واقعى او براى بیشتر مردم آشكار نبود و مردم او را بد آدمى مى شناختند ولى خوب حاكمى ! وى چهره تقدس به خود گرفته بود و مى گفت : من خلافت را خواهانم و حاضرم به كتاب خدا و سنت پیامبر و سیره خلفاى گذشته عمل كنم ، جانشین معین نكنم و پس از من حسن و پس از او حسین خلیفه باشد.


راسـتـى اگـر امـام حـسـن عـلیـه السـلام صـلح را نـمـى پـذیـرفـت آیـا امـروز در مـقـابـل تـاریـخ مـورد اعتراض واقع نمى شد كه دعواى او با معاویه بر سر قدرت بوده اسـت ؟ چـرا كـه او ورقـه سفید امضا مى كند و قول مى دهد كه من به تمام خواسته هاى تو عـمـل مـى كـنـم ، فـقـط مـوقـتـا قـدرت را بـه مـن واگـذار! حـال كـه نـمـى پـذیـرى پـس مـى خـواهـى خـون بـه پا كنى و مسلمانان را به كشتن دهى ! بنابراین امام حسن علیه السلام در تاریخ محكوم مى شد. اما اینك معاویه محكوم است . زیرا معلوم شد كه مردى حیله گر و سیاست باز است و با داشتن قدرت پایبند هیچ تعهدى نیست .

6ـ امام حسین علیه السلام از سوى یارانش هر چند اندك ، كاملا در امنیت بود و آنان پروانه وار گـرد شـمـع وجـود او مـى گـشتند، ولى امام مجتبى علیه السلام به یاران خود اطمینان نداشت بلكه خطر بسیارى از آنان كمتر از خطر سپاه معاویه نبود.

7ـ در یـك مـورد كـه شرایط زمانى امام حسن و حسین تفاوت نداشت دیده مى شود روش آن دو امـام كـامـلا مـوافـق و سـازگـار بـا یـك ـدیـگـر اسـت و آن صـلح امـام حـسـن عـلیـه السلام و قـبـول و پایبندى امام حسین علیه السلام به آن است تا وفات معاویه یعنى امام حسین در ده سـال امـامـت خـویـش هـمـان روش امـام حـسـن را پـیـش گـرفـت و در سـال بـعد، پس از فوت معاویه و انقضاى زمان صلح ، بر یزید شورید تا به شهادت رسید.
منبع: تبیان

پی نوشت ها:

1. در این بخش از بحثهاى استاد شهید مطهرى (سیرى در سیره ائمه اطهار / 83 ـ 108) زیاد استفاده شده است .

2.البته روشن است كه امام حسن علیه السلام بر حق بود و معترض او بر باطل ، و یزید بر باطل بود و معترض او بر حق . ولى ما در اینجا بحث را از نظر اجتماعى بررسى مى كنیم نه اعتقادى .

3.چـنـانـكـه فـرمود: جمجمه هاى عرب به دست من بود (یعنى بر سران و اشـراف عـرب مـسـلط بـودم ) و مـى تـوانـستم جنگ راه بیندازم ، ولى براى خدا و حفظ خون مسلمانان چنین نكردم . (بحار 44/25)

منبع: حسن بن علی علیه السلام، بیدارترین سردار