غدير خم
ششم جمادی الاول، جنگ موته
۱۳۹۳/۶/۳۱ ۲۰:۳۶ - romaysa
در سال هفتم هجرت در چنین روزی جنگ موته به وقوع پیوست. تعداد مسلمین در این جنگ سه هزار نفر و تعداد کفار صد هزار بود. این جنگ از آن جا آغاز شد که حارث ابن اُمَیر اَزدی که حاصل نامه ای از پیامبر صلی الله علیه و آله به قیصر روم بود، در زمین های موته به دستور شرحبیل بن عمرو سردار لشکر روم دست گیر شد، دست های او را بستند و گردنش را زدند.

پیامبر صلی الله علیه و آله از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شدند و لشکری به موته روانه فرمودند. در این جنگ امیرالمومنین علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حضور نداشتند، آن حضرت سه امیر به ترتیب جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه و عبدالله رواحه را بر لشکر قرار دادند و فرمودند: هر یک شهید شدند، دیگری امیر لشکر باشد.

شهادت سه فرمانده:
هر سه این بزرگ واران شهید شدند. اول جناب جعفر به میدان آمد و بعد از مبارزه دلیرانه ای دو دست آن حضرت را قطع کردند و با این که جراحت های زیادی بر بدن ایشان وارد شده بود، اما به واسطه هیبت و شجاعت های آن حضرت در میدان، کسی جرات جدا کردن سر ایشان را نمی کرد. لذا دشمن ناگهان حمله کرده و بدن ایشان را از زمین بلند کردند. در همان لحظه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مدینه بر فراز منبر تشریف داشتند و ماجرا را برای مردم بیان نمودند. ناگهان صورت مبارک را به طرف آسمان بلند کرده و در حق جعفر دعا فرمودند.

خداوند دو بال به آن بزرگ وار عنایت فرمود که با ملایکه در بهشت پرواز می کند. پس از شهادت، هر سه امیر تعیین شده از طرف پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم را در یک قبر دفن کردند. از خبر شهادت جناب جعفر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بسیار گریستند و دستور دادند تا سه روز غذا به منزل جعفر ببرند.

سوابق جعفر:
اولین مردی که بعد از امیرالمومنین علیه السلام به امر جناب ابوطالب علیه السلام پشت سر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نماز خواند، جناب جعفر علیه السلام بود. او از برادرش امیرالمومنین علیه السلام ده سال بزرگ تر بود. در حبشه هنگامی که عمروعاص و دیگران قصد داشتند نجاشی را راضی کنند که جعفر و همراهانش را تحویل دهد، او آیاتی از کتاب الهی تلاوت نمود که نجاشی و اطرافیانش گریستند.

عمروعاص چندین بار خواست جعفر و مسلمانان را نزد نجاشی؛ افرادی نادرست جلوه دهد، ولی نتیجه بر عکس شد و احترام آن ها نیز بیشتر شد، مخصوصا زمانی که آیات در رابطه با حضرت عیسی علیه السلام قرائت شد.

آخرالامر عمروعاص غذایی مسموم تهیه کرد و برای جعفر فرستاد که آن حضرت را شهید کند، ولی گربه ای آمد و از آن غذا مختصری خورد، بقیه غذا ریخت و آن گربه مرد و توطئه عمروعاص فاش شد. در روز فتح خیبر، جعفر به همراه همسرش و دیگر مسلمانان به مدینه آمدند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از آمدن آنان بسیار خوشحال شدند و فرمودند: نمی دانم به کدام خوشحال تر باشم، به فتح خیبر یا به آمدن جعفر.


------------------------------------
منبع:
منتخب التواریخ،ص58. سیری در شرح ابن ابی الحدید،ج2،ص410. وقایع الشهور،ص94