غدير خم
اديب الممالك فراهانى، قرن چهاردهم
۱۳۹۳/۶/۲۹ ۱۷:۱۰ - romaysa
اديب الممالك فراهانى (1277ـ 1336ق):

برآمد بامدادان، مهر روشن
به پهناى فلك گسترده دامن
چو تركى آتشين رخ بر نشسته
فراز صحن، ديباى ملوّن
تا مى رسد آنجا كه گويد:

اميرالمؤمنين شاه ولايت
خداوند جهان صدر مهيمَن
ز امر حق ـ تعالى ـ در چنين روز
به تخت خسروى آمد مُمَكَّن
ميان يثرب و بطحا نبى بود
چو موسى در ميان مصر و مدين
خطاب آمد ز يزدان كاى پيمبر!
على را بر خلافت كن معيّن
چراغ كفر را بنماى خاموش
سراج عقل را فرماى روشن

در ادامه، حديث غديرخم را با زبان شيرين شعرش حكايت مى كند:

به بالاى جهاز اشتران ساخت
هماى سدره رفعت نشيمن
به يُمن طالع ايمان برافراشت
يمين اللّه را با دست ايمن
به آهنگ جلى «من كنت مولاه
علىّ مولاه» گفت آن شاه ذوالمن(1)

1. ديوان اديب الممالك فراهانى، تصحيح وحيد دستگردى، تهران، انتشارات اميركبير، 1312ش، ص370ـ374