غدير خم
-واقعه غدیر
۱۳۹۱/۱۲/۱۶ ۱۶:۲۵ - webmaster
با تبریک و تهنیت عید غدیر و این ایام الولایه به پیش گاه مقدس امام زمان – علیه السلام - ارواحنا فداه و ارواح العالمین لمقدمه فداه و تبریک و تهنیت به همه شیعیان پاک و باصفای امیرالمومنین – علیه السلام – به خصوص شما سروران عزیزم که در این جشن شرکت نمودید . الحمدلله که خداوند متعال بر ما منت گذارد و یاریمان نمود تا بتوانیم در کنار هم نَمی از یَم فضایل امیرالمومنین و جای گاه غدیر را با هم گفتگو کنیم .
در بحث امروز گذری داریم بر اصالت بیست و سه ساله پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – یادی از روز غدیر و اتفاقاتی که در حجه الوداع افتاد و این که اصلا ولایت امیرالمومنین یعنی چه؟ و ذکر راه کاری برای آن که چگونه می توانیم با ولایت امیرالمومنین زندگی کنیم؟

همگی می دانیم که دعوت پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – مدت بیست و سه سال طول کشید حضرت سیزده سال در مکه مردم را به دین اسلام دعوت نمودند ولی بر اثر فشارها و شکنجه های زیاد از طرف مخالفین به مدینه هجرت نمودند ایشان مدت ده سال هم در مدینه مردم را دعوت کردند.

در سال هشتم بعد از صلح حدیبیه به مکه تشریف بردند عمره به جا آوردند و زود به مدینه بازگشتند . در سال نهم هجری هم پس از فتح مکه و انجام عمره به مدینه آمدند و در سال آخر عمرشان یعنی سال دهم هجری و ماه ذی قعده بود که اعلام فرمودند قصد حج دارند و حضرت بنا براین داشتند که اعمال حج تمتع را که تا آن زمان مجالی پیش نیامده بود به مردم نیاموزند . اعلام عمومی شد و جمعیتی حدود 90 هزار نفر 140 هزار نفر بر گرد رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – جمع شدند تا حضرت اعمال حج را به طور عملی به آن ها آموزش بدهند .

هدف مهم تر رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- از این سفر اعلام رسمی و عمومی و جهانی ولایت و وصایت امیرالمومنین – علیه السلام – بود . لذا حضرت برای این هدفشان زمینه سازی هایی نمودند . پیامبر در صحرای منی اولین خطابه خودشان را ایراد فرمودند . چرا که دستور الهی در عرفات نازل شد که علم و ودایع انبیا – علیهم السلام – را به علی بن ابی طالب – علیه السلام – منتقل کند و او را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی کند.

لذا پیامبر در این خطابه ابتدا خون های به ناحق ریخته شده و اموال به ناحق گرفته شده در جاهلیت را رسما مورد عفو و بخشش قرار دادند تا کینه توزی ها از میان برداشته شود و جو اجتماع برای تامین امنیت آماده شود. پیامبر از همه آن ظلم ها و شکنجه هایی که به ایشان و مسلمانان شده بود گذشتند تا مردم بدانند که این اعلام وصایت و ولایت نظر شخصی در آن نیست یعنی مردم بدانند که همه شان برای رسول خدا یکسان هستند و حضرت از کسی کینه به دل ندارد.

این جا نکته ای را بگویم ما هم اگر می خواهیم راه خدا را برویم و بنده خوبی برای خدا باشیم، آن گونه زندگی کنیم که ولی خدا از ما راضی باشد.این حرکتی را می طلبد ، دل پاک و خالی از کینه ای را می طلبد . بزرگ واری می فرماید که با کشیدن مردم بر کولمان نمی توانیم به سوی خدا برویم با بار سنگین نمی توان حرکت کرد . وجودی که پر از کینه و کدورت مردم است جایی برای ولایت خدا و ولی خدا ندارد.

پس بیایید امروز به خاطر وجود مقدس امیرالمومنین – علیه السلام – از هر کسی کینه و کدورتی داریم بگذریم و بار خود را سبک کنیم و دل خود را خالی کنیم از همه چیزهایی که نباید در دلمان جای بگیرد و اجازه بدهیم حُبّ امیرالمومنین– علیه السلام – در دلمان جای بگیرد . و ولایت ایشان ما را اداره کند .

بعد از اعلام عفو عمومی پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – حدیث ثقلین را فرمودند :

« انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ...»

«من دو چیز گران بهادرمیان شما باقی می گذارم که اگر به این دو متمسک شوید هرگز گم راه نمی شوید کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم .»

بله قرآن و ائمه هر دو نقل ثقل هستند و میزان بهره برداری و بهره بردن از آن ها باید به مانند دو کفه ترازو که مقابل هم هستند باشند . به حمدلله به عنایت امام زمان – علیه السلام – ما هر زمان که بخواهیم می توانیم از نور قرآن بهره ببریم کلام خدا نور دارد حتی کسانی که قادر به تلاوت قرآن نیستند سفارش شده که آن را باز کنند و به آن نگاه کنند . مجموعه معارف دینمان در قرآن است . و ما با تلاوت ، قرایت ، تدبر در آن می توانیم به این معارف دست پیدا کنیم اما در همه قرآن آمده است که اقم الصلاه ولی این که چگونه نماز بخوانیم مثلا دو رکعت نماز صبح چه صورتی دارد، در قرآن نیست لذا قرآن بیان می خواهد . جامه عملی می خواهد و ائمه و عترت رسول خدا بیان قرآنند ، تفسیر قرآنند ، معنای قرآنند . آن ها که گفتند حسبنا کتاب الله اشتباهشان همین است چرا که عامل به قرآن ائمه اطهار – علیهم السلام – هستند قرآن ناطق امام ناطق است و ....

خطابه دوم حضرت در مسجد خیف منی بود . ایشان در این خطابه هم ضمن حدیث ثقلین زمینه سازی روز غدیر را فرمودند . وقتی که همه به مکه آمدند در مکه جبرییل لقب امیرالمومنین را به عنوان اختصاص آن به علی ابن ابیطالب – علیه السلام – از جانب الهی آوردند .

اگر چه این لقب قبلا نیز برای آن حضرت تعیین شده بود پیامبر دستور دادند تا یک یک اصحابشان نزد علی – علیه السلام – بروند و بگویند السلام علیک یا امیرالمومنین و بدین وسیله در زمان حیات خود از آنان اقرار به امیر بودن علی – علیه السلام – گرفت و این اختصاص لقب را ائمه هم به آنان سفارش می کردند. اگر اصحاب برای احترام بیشتر مثلا به امام صادق– علیه السلام – امیرالمومنین می گفتند حضرت به شدت برخورد می کردند و می فرمودند که این لقب فقط و فقط مخصوص پدرمان علی بن ابیطالب است . اما در این لقب حضرت امیرند بر دسته خاصی که اسلامشان در حد زبان متوقف نشده بلکه ایمان به قلبشان وارد شده و ما وقتی امیرمان امیرالمومنین می شود که ایمانمان قلبی باشد و وجودمان پذیرش امارت آن حضرت را داشته باشد .

پس حضرت رسول – صلوات الله علیه و آله و سلم – اعلام عمومی فرمودند که همه در محلی به نام غدیر خم جمع شدند و این در حالی بود که مردم فکر می کردند به دلیل آخرین حج پیامبر حضرت دوست دارند که بیشتر کنار خانه خدا باشند و این جا باز هم پیامبر اهمیت قضیه را به مردم می رساندند در روز هجدهم ذی حجه دوباره آن جمعیت 9 الی 140 هزار نفری در کنار برکه غدیر جمع شدند. در گرمای عربستان درست سر ظهر چرا که بعد از نماز جماعت ظهر پیامبر دستور دادند منبری برای ایشان آماده کنند در این جا خطابه ای به مدت چهار ساعت ایراد فرمودند . خطبه ای که پر از معارف الهی می باشد . و حقیقتا حق رسول الله و امیرالمومنین – علیهم السلام – بر ماست که لا اقل یک بار هم که شده این خطبه را بخوانیم و از آن آگاهی یابیم . در اثنا خطبه پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – دو اقدام عملی بر فراز منبر انجام دادند :

اولا : امیرالمومنین کنار پیامبر ایستادند سخن رانی که دو نفر بر منبر بودند تمام فضایل و سفارش ها که پیامبر می فرمود اشاره به حضرت علی – علیه السلام – می نمودند که بعد کسی نتواند بگوید که ما نفهمیدیم . راجع به چه کسی سخن می گوید یا علی های دیگری پیدا شود و سخنان پیامبر را ضایع کنند لذا نتوانستند در شخص امیرالمومنین شک و شبهه ایجاد کنند بلکه در معنای کلام پیامبر شبهه کردند . پیامبر ابتدا فرمودند « باطن قرآن و تفسیر آن را برای شما بیان نمی کند مگر این کسی که من دست او را می گیرم و او را بلند می کنم و بازویش را گرفته او را بالا می برم . »

بعد حضرت بازوی علی بن ابی طالب را گرفتند و حضرت را بالا بردند تا حدی که پاهای آن حضرت محاذی زانوهای پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – قرار گرفت و فرمودند :

« هر کس من مولی و صاحب اختیار اویم این علی ابن ابیطالب مولی و صاحب اختیار اوست »

ثانیا : گرفتن بیعت شفاهی از مردم بود . حضرت فرمودند چون جمعیت زیاد است و بیعت تک تک افراد مقدور نیست به همه شما این سخنی را می گویم تکرار کنید .

ما فرمان تو را که از جانب خداوند درباره علی ابن ابی طالب و امامان از فرزندانشان به ما رساندی اطاعت می کنیم و به آن راضی هستیم و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو در این مدعا بیعت می کنیم. عهد و پیمانی در این باره برای ایشان از ما ، از قلب ها و جان ها و زبان ها و ضمایر و دستانمان گرفته شد هر کس به دستش توانست و گر نه با زبانش بدان اقرار کرده است .

معمول فضایل و مصایبی که از امیرالمومنین به ما رسیده اهل سنت هم به آن معترفند پس چگونه حضرت را کنار گذاشتند گفتیم که در شخص شبهه نتوانستند بیاورند ولی در معنای کلمه مولی شبهه کردند و آن دوست و دوست دار معنی کردند .

با همه این مقدمات و زمینه سازی ها در آن جمعیت کثیر در آن وقت ظهر طی خطبه چهار ساعته فقط می خواسته بفرماید که هر کس من را دوست دارد پس این علی را دوست بدارد ؟ آیا پیامبر فقط جانشین سی ساله بعد از خود را معرفی فرمودند؟

جواب هیچ یک از دو سوال بالا مثبت نیست . مولا یعنی سرپرست ، گرداننده .

ولی یعنی کسی که انسان بگردد به گرداندنش . کسی که انسان اختیارش را به او واگذارد و در مقابل او هیچ ارداه و اختیاری نداشته باشد مثلا اگر ما پدری داشته باشیم که مومن ، تحصیل کرده ، دانا ، مقتدر ، آینده نگر ، دوست ، دل سوز و ... باشد ما چه قدر خود را و اختیار و اجازه خود را به این پدر واگذار می کنیم ؟

همیشه نظر او را مقدم بر نظر خود می دانیم اگر بخواهیم به خانه دوستمان برویم جایی که خیلی دلمان می خواهد و خوش می گذرد. پدر بگوید نرو نمی رویم شاید حتی دلیلش را هم نخواهیم . لذا او ولی ماست مولای ماست . خود را در اختیار او گذاشته ایم.

از امام صادق – علیه السلام – پرسیدند : منظور پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – از کلامی که در روز غدیر درباره علی – علیه السلام – فرموده : من کنت مولاه فعلی مولاه چیست ؟

حضرت فرمود: به خدا قسم همین سوال را از خود پیامبر پرسیدند و آن حضرت در پاسخ فرمود : خداوند مولای من است و بر من از خودم بیشتر اختیار دارد و با امر او امری و اختیاری نیست . و من مولای مومنین هستم و نسبت به آنان از خودشان بیشتر اختیار دارم و با امر من ایشان را امری و اختیاری نیست و هر کس من صاحب اختیار او هستم و با امر من او را اختیاری نیست علی بن ابی طالب مولای اوست و بر او از خودش بیشتر اختیار دارد و با امر او برایش امری و اختیاری نیستم و تمام این جهان با همه نظم و خصوصیاتش گرداندنش به ولایت خدای متعال است .

«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون .»

انما حصر است این است جز این نیست که ولی شما خدا و رسولش است النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم و پس از آن وجود مقدس امیرالمومنین و ائمه اطهار – علیهم السلام – ولی مومنان هستند . در روز غدیر پیامبر این ولایت را معرفی فرمودند .

دومین اقدام پیامبر بر فراز منبر بیعت بود و پس از آن سه روز در غدیر مردم با امیرالمومنین – علیه السلام – دست می دادند و بیعت عملی می کردند و زنان هم با دست گذاشتن در تشت آبی که پرده ای میان این تشت آویخته بود و در آن سوی پرده امیرالمومنین دست در آب می گذاشتند با حضرت بیعت کردند .

اما گفتم که اعلام این ولایت و این بیعت فقط مال روز غدیر حجه الوداع نبود . دعوات رسول الله و دین ایشان جهانی بود حضرت خطبه شان برای همه مردم جهان و اعصار بود چرا که می فرمودند همه حاضران به غایبان بگویند و پدران به فرزندانشان و آن ها هم به فرزندانشان تا آخر زمان این سفارش را برسانند پس ما هم که امروز این جا جمع شده ایم باید قبول ولایت امیرالمومنین – علیه السلام – را بکنیم و بیعت با آن حضرت انجام دهیم .

حالا یک راه کار عملی می دهیم برای همه کسانی که این سوال برایشان پیش آمده که چگونه می توان با ولایت حضرت زندگی کرد و واگذاری اراده و اختیار و میل به او یعنی چه ؟

وقتی که خدای متعال حضرا آدم – علیه السلام – را آفرید دستور داد ملایکه به او سجده کنند همه سجده کردند الا ابلیس که ابا کرد . ابلیس گفت خدایا تو این سجده را از من نخواه به جای آن تو را عبادتی می کنم که هزار سال طول بکشد ولی عبادت خدا در اطاعت اوست خدای متعال امر به این سجده کرد نه آن عبادتی که خود شیطان دوست دارد . اگر ما به عنوان یک بانوی شیعه می خواهیم واگذاری اختیار به امام زمان و امیرالمومنین – علیهم السلام – کنیم باید آن چه وظیفة ماست در راه عبادت خدا انجام دهیم .

اطاعت شوهر برای متاهل و اطاعت پدر و مادر برای مجردان است . با توجه به این که با اطاعت مخلوق معصیت خالق نکنیم. احکام شرع سرجای خودش و به ما واجب است اجرای آن. اما خدای متعال اطاعت از شوهر را از ما خواسته . این هیچ شرطی ندارد ( مثال محک طلا فروشان ) اعمال در درگاه خداوندی با رضایت به شوهر واگذار می کنیم؟

از این جا می توانیم خود را محک بزنیم که چه قدر خود را در ولایت حضرت قرار می دهیم.

خداوند به حق امیرالمومنین دل ما را به نور ولایتش نورانی گرداند . خدا به ما عمر دهد که بتوانیم زمان رجعت امیرالمومنین – علیه السلام – را درک کنیم.