غدير خم
تنها يك روز... به عيد الله الاكبر باقي است
۱۳۸۶/۹/۱۵ ۴:۰۰ - محمد
تنها يك روز... به عيد الله الاكبر باقي است
يك‌شنبه هفدهم ذي‌الحجّة سال دهم هجري قمري، 28 اسفند سال دهم هجري شمسي، هفدهم مارس 632 ميلادي

كاروان بزرگ غدير به همراهي وجود مقدّس پنج نور پاك، پيامبر، اميرالمومنين، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسين عليهم السلام- كه اين كاروان را بر افلاكيان شرف مي‌بخشد- پس از گذشتن از “عُسفان” به “قُدَيد” رسيده است و اينك تا “جحفه” كه “غديرخم” كنار آن قرار دارد، راهي باقي نيست.
آن چه در غدير براي مردم بيان مي‌شود بزرگ ترين پيام اسلام، يعني ولايت اهل بيت عليهم السلام مي‌باشد كه اهميّت آن از هر اصل ديگري در اسلام برتر است. نماز كه خود ستون دين است، به هنگام سفر، كوتاه و شكسته خوانده مي‌شود و در حالاتي، ساقط است يا روزه بر كهن‌سالان و بيماران و مسافران حرام شمرده شده است؛ اما ولايت بر هر زن و مرد، پير و جوان، كوچك و بزرگ…. واجب است و تخلّف از آن در هيچ هنگامي جايز نيست. غدير خود حكايتِ متخلّف از ولايت را چنين گزارش مي‌كند:

در آخرين ساعات روز سوم واقعة غدير يعني 21 ذي‌الحجه، “حارث فِهْري” با دوازده نفر از يارانش نزد پيامبر صلي الله عليه و آله مي‌آيد: اي محمّد، سوالي دارم! اين كه دربارة عليّ‌بن ابي‌طالب گفتي: «مَن كنتُ مولاهُ فَعليٌّ مَولاه..» از جانب پروردگار بود يا گفتة خود توست؟

پيشواي اسلام پاسخ مي‌دهد: «خداوند به من وحي كرده است و واسطة بين خدا و من، جبریيل است. من اعلام كنندة پيام خداوندم و بدون اجازة پروردگارم خبري نمي‌دهم.» مرد نگون‌بخت بد نهاد مي‌غرّد: «خدايا! اگر آن چه محمّد مي‌گويد حق و از جانب توست، سنگي از آسمان بر من بيفكن و عذابي دردناك فرو فرست.»

همين كه سخن حارث تمام مي‌شود و به راه مي‌افتد، خداوند سنگي از آسمان بر او مي‌فرستد كه وي را دردم هلاك مي‌گرداند و ماجراي اصحاب فيل، در برابر ديدگان يك صد و بيست هزار حاضر در وادي غدير، تكرار مي‌شود. آن گاه فرشتة وحي فرود مي‌آيد:

«سَأَلَ سائلُ بِعذابٍ واقعٍ ، للكافرينَ ليسَ لَهُ دافعٌ» (معارج/1و2)1

«سوال كننده‌اي، عذابي را كه وقوعش حتمي است طلب مي‌كند. (او بداند كه اين عذاب) كافران را در برمي‌گيرد و هيچ كس را توان دفعِ آن نيست.»


--------------------------------------------------------------------------------

1. مدارك علماي شيعه: بحارالانوار/37/ص136، الغدير/1/ص239 و برخي مدارك مربوط به اهل سنّت: تفسير غريب القرآن حافظ ابو عبيد هروي، دعاه الهداه حاكم حسكاني