غدير خم
آیه مباهله دلیل امامت حضرت علی علیه السلام
۱۳۹۴/۷/۱۳ ۲۰:۳۷ - romaysa
آیه مباهله دلیل امامت حضرت علی علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم
«شيخ مفيد» بعد از نقل واقعه مباهله مى‌گويد: «در آيه مباهله اميرالمؤمنين «نفس» رسول ‌خدا (صلی الله علیه واله) شمرده شده است و اين كاشف از آن است كه على (علیه السلام) به آخرين حد فضيلت رسيده است و با پيامبر (صلی الله علیه واله) در عصمت از گناهان و در همه كمالات ديگر مساوى است و خداوند او و فرزندان خردسال و همسرش را براى پيغمبر (صلی الله علیه واله) به ‌منزله حجت و برهانى براى دين قرار داده است.» (1)
و همو در جاى ديگر مى‌گويد: «در تفضيل اميرالمؤمنين گروه‌هاى مختلف شيعه هم‌رأى نيستند. شيعيان دوازده امامى نيز در اين باره اختلاف دارند. بيشتر متكلمان آن‌ها گويند "قطعا و يقينا پيامبران از على (علیه السلام) برترند." محدثين و اهل نقد و ژرف‌انديشان در روايات و گروهى از متكلمان و اصحاب مناظره گويند: "البته على از همه انسان‌ها به ‌جز حضرت محمد (صلی الله علیه واله) برتر است" و گروه كوچكى توقف كرده‌اند و گويند: "نمى‌دانيم على از پيامبران بالاتر يا پايين‌تر و يا مساوى با آن‌هاست ولى اين را مى‌دانيم كه حضرت محمد (صلی الله علیه واله) از على‌ (علیه السلام) برتر است." گروهى ديگر از ايشان نيز گويند: "اميرالمؤمنين از همه انسان‌ها برتر است به ‌جز پيامبران اولوالعزم."»

سپس «شيخ مفيد» در اثبات برترى امام على‌ (علیه السلام) بر همگان به‌ جز رسول ‌خدا (صلی الله علیه واله)، چند استدلال ذكر مى‌كند و پيش از هر دليل ديگرى به سراغ آيه مباهله «فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنةالله على الكاذبين» (ال عمران: 61) مى‌رود و مى‌گويد: «اين آيه مى‌فهماند كه على‌ (علیه السلام) به ‌منزله جان رسول‌ خداست و مى‌دانيم كه رسول‌ خدا (صلی الله علیه واله) در ميان همه انسان‌ها افضل است [پس على افضل از همه انسان‌ها به ‌جز رسول ‌خداست.]

در اين آيه «ابنائنا» بر حسن و حسين‌ ـ عليهما السلام ـ صدق مى‌كند و منظور از «نساءنا»، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و مقصود از «انفسنا»، على‌ (علیه السلام) است و منظور از «نفس» چيزى همانند خون و هوا كه قوام پيكره مادى انسان بدان مى‌باشد، نيست و مراد از «انفسنا»، رسول‌خدا نيست؛ چرا كه درست نيست انسان به سوى خود، نفس خود را فراخواند بلكه مراد كسى است كه در عزت، كرامت، محبت، رياست، ايثار، بزرگى و جلالت در نزد خداوند سبحان جايگاهى چون رسول‌ خدا (صلی الله علیه واله) داشته باشد و اگر هيچ دليل ديگرى وجود نمى‌داشت كه حاكى از برترى پيامبر بر على‌ (علیه السلام) باشد. همين آيه دلالت بر تساوى آن‌ها هم در فضيلت و هم در مرتبه مى‌كرد اما دلايل ديگرى موجود است كه پيامبر را از اين تساوى خارج مى‌كند آنگاه برترى على بر ساير افراد بشر به مقتضاى اين مسأله باقى مى‌ماند.» (2)

«شيخ طوسى» در ذيل آيه مباهله گفته است: «اين آيه به نظر اصحاب ما از دو جهت بر برتری على‌ (علیه السلام) دلالت دارد: اول آن كه مباهله براى آشكار شدن حق در برابر باطل است و اين جز با افرادى تحقق نمى‌پذيرد كه نزد خدا افضل و صحت عقيده آن‌ها آشكار شده باشد و خود مأمون‌الباطن باشند و جهت دوم آن‌كه در اين آيه، جان على، مثل جان رسول‌ خدا (صلی الله علیه واله) شمرده شده است.»
ايشان از «ابوبكر رازى» معروف به «جصاص» نقل مى‌كند: «آيه مذكور دلالت دارد كه حسن و حسين، دو پسر رسول ‌خدا (صلی الله علیه واله) هستند و پسر دختر در واقع پسر انسان است و نيز از «ابن ابى‌علان» نقل مى‌كند: "اين آيه دلالت دارد كه حسن و حسين در آن زمان مكلف بودند؛ زيرا مباهله جز با بالغين جايز نيست."»
«شيخ طوسى» تصريح مى‌كند: «مراد از «انفسنا» در آيه مباهله رسول‌ خدا (صلی الله علیه واله) نيست؛ زيرا شخص خود را دعوت نمى‌كند. با اين حال ايشان در تفسير آيه مذكور گويا اشكال خود را از ياد برده و فرموده است كه مراد از «انفسنا»، نفس رسول‌ خدا و نفس على‌ (علیه السلام) است»

البته اين سخن مخالف نظر مشهور علماى شيعه است و بيشتر با نظر مفسران اهل سنت (3) توافق دارد و ظاهرا مبناى اين سخن شيخ روايتى از امام باقر (علیه السلام) است.

«شيخ طبرسى» علاوه بر نقل مطالب فوق از «شيخ طوسى» اضافه مى‌كند: «مراد از «انفسنا» نمى‌تواند پيامبر (صلی الله علیه واله) باشد بلكه خصوص على (‌علیه السلام) مراد است؛ زيرا پيامبر داعى است و داعى غير از مدعو است.» (4)

رسول‌خدا برخلاف انتظار، همه خويشان و اصحاب خويش را براى مباهله جمع نكرد و تنها آن چهار تن را با خود آورد و اين خود نشان مى‌دهد كه ساير مردم در مرتبه آن‌ها نيستند و در قرب الى ‌الله به پايه آنان نمى‌رسند و ثانيا مساوات على‌ (علیه السلام) با پيامبر خدا (صلی الله علیه واله) به معناى مساوات در درجه است نه در نبوت .

«علامه حلى» در بيان افضليت على (علیه السلام) نسبت به صحابه به وجوهى چند استدلال كرده است و از جمله آن‌ها، آيه مباهله است. ايشان گويد: «مفسران اتفاق دارند كه مراد از «ابنائنا و نسائنا و انفسنا» در آيه شريفه، حسن و حسين و زهرا و على (‌علیه السلام) هستند و مراد از «انفس» خصوص على (‌علیه السلام) است و چون نفس على و نفس رسول‌ خدا (صلی الله علیه واله) يكى نمى‌تواند باشد پس چيزى نمى‌ماند جز آن كه بگوييم مراد مساوات آن دو است و رسول ‌خدا (صلی الله علیه واله) افضل از همه مردم است پس همين‌طور على (‌علیه السلام)» (5).

«قاضى نورالله شوشترى» در ذيل آيه مباهله فرموده است: «خداوند على (‌علیه السلام) را نفس محمد (صلی الله علیه واله) قرار داده است و مراد از آن مساوات است و كسى كه اكمل و اولى بالتصرف است [يعنى شخص رسول‌ خدا كه در غدير خم از مردم اعتراف گرفت كه «الست اولى بالمؤمنين من انفسهم»] مساوى او نيز اكمل و اولى بالتصرف است. (6)

و اين بهترين دليل بر علو مرتبه على (‌علیه السلام) است و چه فضيلت از اين بالاتر كه خدا پيامبر خويش را مأمور ساخته كه در دعا به وجود على (‌علیه السلام) استعانت جويد و بدو متوسل شود از اين رو در آيه مباهله تعبير به «نبتهل» شده است. اگر بگويند مراد از «انفس» در اينجا مردان هستند كه آن به معناى رسول‌ خدا و على ـ ‌عليه السلام ـ است و نمى‌توان گفت تعبير «انفسنا» نشان مساوات على (‌علیه السلام) با پيامبر خداست؛ زيرا از ضررويات دين است كه هيچ فردى نمى‌تواند همتا و مساوى پيامبر خدا باشد و هركس چنين ادعایى كند از دين خارج است. محمد (صلی الله علیه واله) پيامبر مرسل و خاتم انبيا و بالاترين پيامبر اولى‌العزم بود و اين صفات همه در على‌عليه السلام مفقود است. آرى آيه مباهله فضيلت بزرگى براى على‌عليه السلام محسوب مى‌شود ولى دلالت بر امامت او ندارد.

در پاسخ گوييم رسول‌خدا برخلاف انتظار، همه خويشان و اصحاب خويش را براى مباهله جمع نكرد و تنها آن چهار تن را با خود آورد و اين خود نشان مى‌دهد كه ساير مردم در مرتبه آن‌ها نيستند و در قرب الى ‌الله به پايه آنان نمى‌رسند و ثانيا مساوات على‌ (علیه السلام) با پيامبر خدا (صلی الله علیه واله) به معناى مساوات در درجه است نه در نبوت. شكى نيست كه شمرده شدن على‌ (علیه السلام) به منزله نفس رسول‌ خدا (صلی الله علیه واله) به معناى اتحاد آن دو به حقيقت نيست بلكه مراد، مساوات در امورى است كه مساوات در آن‌ها ممكن است؛ يعنى فضائل و كمالات؛ زيرا اين معنا نزديكترين معانى به معناى حقيقى است و مى‌دانيم كه رسول ‌خدا (صلی الله علیه واله) افضل از همه مردم است پس مساوى او نيز افضل خواهد بود.

و نيز مى‌توان گفت كه مراد از مساوات على (‌علیه السلام) با پيامبر مساوات در صفات نفسانى است و نبوت از صفات ذاتى و نفسانى نيست بلكه به معناى آن است كه شخص خاصى مخاطب به خطاب نبوت گردد. ولى اگر نبوت را از صفات ذاتى و نفسانى به شمار آوريد كه مخاطب به تبليغ گرديدن ناشى از آن است هيچ اشكالى ندارد كه اين صفت و اين درجه براى اميرالمؤمنين نيز حاصل باشد نهايت آن كه خصوصيت خاتميت پيامبر اسلام مانع از آن است كه على‌عليه السلام نيز بدان شكل مخصوص مخاطب به خطاب تبليغ گردد و اسم پيامبر شرعا بر او اطلاق گردد. و اتفاقا اين سخنى است كه دورتر از سخن اهل سنت نيست كه نقل كرده‌اند پيامبر خدا در شأن ابوبكر فرمود «انا و ابوبكر كفرسى رهان» (7) و در شأن عمر فرمود «لو كان بعدى نبى لكان عمربن الخطاب».

نكته ديگر آن كه گرچه آيه مذكور به صراحت دلالت بر امامت على‌ (علیه السلام) ندارد ولى دلالت بر عصمت و افضليت او دارد و عصمت و افضليت از شرايط و لوازم امامت است.

منابع :
1. الارشاد، ج 1، ص 227
2. شيخ مفيد، رساله تفضيل اميرالمؤمنين، ص 35
3. مانند بغوى در معالم التنزيل، ج 1، ص 480
4. شيخ طبرسى، مجمع‌البيان، ذيل آيه مباهله.
5. علامه حلى، كشف‌المراد، ص .385
6. اين سخن به عينه از علامه حلى در نهج‌الحق و كشف‌الصدق، ص 177 صادر شده است.
7. در لغت عرب اين مثال را براى دو كس مى‌زنند كه موازى و همرديف يكديگر هستند مانند دو اسبى كه در عرض يكديگر گارى را مى‌كشند.
منابع :سایت بنیاد نهج البلاغه به نقل ازخبرگزاري قرآني

--------------------------------
برگرفته از سایت www.rasekhoon.net