غدير خم
اشعار آقای راثی زاده
۱۳۹۳/۷/۱۴ ۱۶:۴۱ - romaysa
تا یاس خیالِ تو بگشود سحر، آغوش
جان همه جانان گشت از نکهت آن مدهوش
در وصف تو چون آید خون سخنم بر جوش
بلبل شده است خاموش، قمریست سراپاگوش

زآنکه همه مشتاقند بر قدح شه مردان

آهنگ در جنت نام خوش و زیباست
خورشید عبودیت در سایه سیمایت
معنای خداترسی در طاقت والایت
شرمنده احسان و اکرام تو، اعدایت

بر در گهِ فضل تو افتاده سر وجدان

برف است که می بارد با لطف و دل آرایی
دشت است که پوشیده دشداشه بیضایی
سیمین شده این صحرا چون حجله یلدایی
تا بلکه رسد از ره داماد شکیبایی

از بام فلک ناظر چشم همه ی حوارن

بر توسن بخت اینک بنشسته امیر عصر
جمعی به تلاش اندر تمحید کنندش قصر
مسرور همه مرغان تابیده شعاع نصر
حاشا که کند زاغی از شان گلستان کسر

امروز بود روز خشم و غضب شیطان



(اشعار کامل در فایل پیوست می باشد)