• ورود
  • ثبت نام
  • العربية
  • English
  • youtube
  • twitter
  • facebook
  • عليٌّ اَوَّلُ النّاسِ اِيماناً : حضرت علي عليه‌السّلام اوّلين كسي است كه ايمان آورد.
خانه » مطالب » غدیر خم

غدیر خم

همه مطالب و مقاله هایی که به غدیر خم مربوط می شوند.
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۸/۱۶ ۱۵:۵۶ 1604 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: داستان
او آن قدر با عجله تو کوچه های تنگ پر از شیبِ تندِ محله راه می رفت، که متوجه اطرافیانش نمی شد و با سلام و علیکی، در حالی که سرش پایین بود به سرعت به راهش ادامه می داد. وقتی به در خونه رسید به هِن هِن افتاده بود. عرق پیشونیشو پاک کرد و کلون در خونه رو تند و تند به صدا در آورد ، صدای خسته ای از داخل حیات گفت : کیه اومدم.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۸/۱۱ ۲۱:۴۷ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۸/۱۲ ۱۷:۱۵ 5801 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: غدیر خم
یدون شک واقعه غدیر خم، نقش سرنوشت سازی در تعیین مسیر آینده اسلام داشته است. در این واقعه، پیامبر اسلام صلی‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله مهم‏ترین مأموریت دوران پیامبریِ خود را به انجام رساند؛ مأموریتی که انجام آن، به منزله رساندن پیام رسالت حضرت بود، و کوتاهی در مورد آن، به از بین رفتن زحمات چندین ساله ایشان می‏انجامید؛ چنان که خداوند متعال درآیه 67 سوره مائده می‏فرماید: «هان ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده است، تبلیغ کن و اگر چنان نکنی، پیام و رسالت او را انجام نداده‏ای وخداوند تو را از مردم حفظ می‏فرماید».
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۸/۱۱ ۲۱:۴۰ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۱۲/۷ ۲۰:۰۴ 2509 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: غدیر خم
یکی از مطالب بحث برانگیز راجع به آیه غدیر این است که چرا در ظاهر بین این آیه و ما قبل و ما بعد آن ربطی احساس نمی شود؟!

«الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیم»(1)؛ امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خودبر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم پس هر که در گرسنگی بی چاره ماند بی آنکه قصد گناه داشته باشد ، بداند که خدا آمرزنده و مهربان است .
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۸/۱۱ ۱۹:۳۶ 2150 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: غدیر خم
شیعه که باورهای خود را از عقل و نقل؛ یعنی قرآن و روایتهای معتبر می گیرد، معتقد است که مقامِ قانون‏گذاری تنها از آنِ خداوند متعال است و بس ؛ دلیل این باور، آیاتی از قرآن کریم است که با صراحت تمام می گوید:

بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۸/۸ ۱۷:۵۹ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۸/۸ ۱۸:۲۵ 1853 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: شعر
کنون ماجرای غدیر خم شنو
دگرها شنیدستی این هم شنو

بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۸/۶ ۱۸:۲۱ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۸/۶ ۲۰:۲۶ 2029 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: غدیر خم
برای آن دسته از والدین، که دغدغه تربیت دینی و اعتقادی فرزندانشان را دارند، لازم است که بدانند برای انتقال برخی از مبانی و اصول دینی و اعتقادی به فرزندان، باید اقدامات منطقی و برنامه ریزی شده ای، صورت گیرد.اقداماتی که نقش موثری بر روح و ذهن بچه ها بر جای خواهند گذاشت. این مسئله یک پروسه مهم در روند تربیت است که باید در وجود کودکان نهادینه شود.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۷/۲۳ ۴:۳۳ 1682 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: داستان
صبح روز دوشنبه بود که خورشید از پشت کوه بالا آمد. خورشید آن روز خیلی خوشحال بود؛ و با تابش نور؛ همه جا را گرم و روشن کرده بود. برکه ای درمیان دشت بود؛ او رو کرد به آسمان و به خورشید گفت: چه شده این قدر خوشحالی.
خورشید گفت: نمی دانم حال خیلی خوبی دارم؛ احساس می کنم، امروز یک اتفّاق بزرگی خواهد افتاد.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۷/۱۶ ۲۱:۳۴ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۷/۱۶ ۲۱:۴۶ 1722 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: داستان
از رشته کوه های البرز سرازیر شدیم با جمعیتی انبوه در پوست خود نمی گنجیدم. آیا به آرزویم رسیدم؟ سال های سال بود که منتظر این سفر بودم. هر شب و روز پدر و مادرم برایم از این سفر می گفتند. از اقیانوس بی کران، از آزادی، از دنیایی وصف نشدنی، از زندگی جاویدان، در ضمن از سختی راه و پُر پیچ و خم بودن راه هم می گفتند و از طولانی بودن راه. آن ها مرا نصیحت می کردند. اگر می خواهی به این اقیانوس بی کران برسی باید مقاوم باشی باید مطیع باشی و صبور.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۷/۱۶ ۲۱:۰۳ 1195 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: داستان
وقتی نزدیک ساحل شد قدم هایش را آرام برداشت و کنار آن نشست؛ روی شن های نرم. تکه چوبی خشکیده برداشت و روی شن ها نوشت «من بابایم را می خواهم....»هر موجی که می آمد انگار که نوشته او را به دریا می برد و او دوباره می نوشت؛ تفریح و تسلای غروب های خسته روزهای تنهاییش، این شده بود که چیزهایی که حتی برای لحظه ای فرصت گفتنش راپیدا نکرده بود و گوش شنوایی و دست توانایی اورا یاری نکرده بود بگوید و دریا هم ببرد تا جایی که بتواند حس آرامش را با موج هایش برای او بیاورد.
بدون نظر
تاریخ انتشار: : ۱۳۹۱/۷/۱۲ ۱۹:۰۴ • به روز شده: : ۱۳۹۱/۷/۱۲ ۲۲:۱۰ 1224 مرتبه خوانده شده • منتشر شده در شاخه: داستان
بهزاد و رامين دو تا پسر دانشجو هستند كه با هم خيلي صميمي اند و از همه كارها و مسایل زندگي هم خبر دارند. رامين چند روزي است كه سركلاس حاضر نمي شود. بهزاد چندين بار با او تماس مي گيرد و علت نيامدنش را جويا مي شود.
رامين مي گويد: سرم شلوغ است و كاري برايم پيش آمده یعنی راستش، بابام مريض است و بايد براي عمل به خارج از كشور برود درگير كارها و برنامه هاي او هستيم.
بدون نظر