|
• علامه امینی غواص غدیر
میلاد نور زمین و آسمان تبریز نورباران بود وبوی گل محمدی در فضای شهر پیچیده ؛ بوی بهار میآمد. تبریز در شبی رؤیایی به سر میبرد و صدای حمد، تهلیل و تکبیر از همهجا بلند بود؛ هزار و سیصدو بیست سال از هجرت رسول اکرم(ص) میگذشت، که «آقا میرزا احمد» صاحب پسر شد. سر به خاک سایید و طلوع آفتاب زندگی در خانهاش را سپاس نهاد. در کنار بستر کودک جای گرفت، او را بغل کرد، بوسید و بویید. اشک شوق به سان مرواریدی بر گونه ي کودک غلتید. جاذبه و نور سیمای طفل پدر را جذب کرده بود و چشم از رخ فرزند برنمیداشت. به یاد آن که همه ي عمر مرادش بود، نام نوزاد را «عبدالحسین» نهاد تا در مسیر «امامت»، «شهادت» و «ایثار» گام نهد . روزها گذشت، فرزند به دوره ای از زندگی رسید که میتوانست تعالیم پدر را به جان بپذیرد . او دیگر کمتر در اندیشه ي بازی بود و بیشتر در عالم خیال سیر میکرد. میخواست بداند، بیاموزد و در هستی اندیشه کند. نخست آموزش های مادر را فرا گرفت؛ آیات قرآنی و سورههای کوتاهی، که با آهنگی الاهی جانش را صیقل میداد، به تدریج وی را برای گام نهادن در محفل علمی پدر آماده کرد. آقا میرزا احمد در سال ١٢٨٧ هجری قمری در قریه «سردها»، از نواحی تبریز، متولد شده بود. او از سال ١٣٠٤ بری ادامه ي تحصیل به شهر آمده بودوبعد از فراگیری مقدمات در محضر درس علامه ي بزرگوار مرحوم حاج میرزا اسدالله حضور یافت و به مرتبهی از دانشپژوهی رسید که صلاحیت علمیاش از طرف زعیم بزرگوار حضرت آیتالله میرزا علی آقای شیرازی و فقیه برجسته حاج میرزا علی ایروانی تأیید شد. علم و عمل از وی شخصیتی ويژه ساخته بود. حسن سیرت، وقار و پرهیزگاریاش زبانزد خاص و عام بود. (١) وی خود تربیت فرزندش را به عهده گرفت تا نیک پرورش یابد و در جمع دوستان پاکدل اهل بیت (ع) جی گیرد. عبدالحسین به چنین پدری افتخار میکرد و خدای را سپاس میگفت. او به زودی آموزش ادبیات فارسی و عربی، منطق، فقه و اصول را نزد پدر آغاز و در سایه هدایت آن مجتهد فرزانه «الفیه ابنمالک» و اشعار برخی از بزرگان دین را حفظ کرد. از اولین شعرهایی که پدر، فرزندش را به آموختن و حفظ آن تشویق کرد، شعری از حضرت علی(ع) بود. (٢) عبدالحسین کتاب های مختلفی در حدیث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آن ها بهره برد. او مسائل مشکل را با استاد در میان مینهاد و از دریای دانش او سیراب میشد. اهتمام به قرآن و حدیث، به خصوص نهج البلاغه، وی را عاشق مولا کرد، او با اندیشه در گفتار امام(ع) درستی این سخن گرانمایه که: «هیچ آیهای در قرآن کریم نیست که اول آن «یا ایها الذین آمنوا» باشد، مگر آن که علی ابنابیطالب(ع) سردار، امیر و شریف و اول مخاطب آن آیه است.» (٣)را با جانش دریافت. قرآن و نهجالبلاغه برای این محصل جوان دو کتاب گرانقدر بود. وی این دو کتاب را بارها مطالعه کرده، در معانی آن دقیق شده بود. گاه هنگام مطالعه این کتاب ها میگریست، اشک بر گونهاش جاری و چون دری گرانمایه در سینهاش نهان میشد. جدش «مولا نجفعلی» مشهور به «امین الشرع» از اهالی آذربایجان بود، که در سال ١٢٥٧ هجری قمری متولد شده و خویشتن را به علم، ادب، پاکی و پرهیزکاری آراسته بود. آن بزرگ از شیفتگان گردآوری آثار ائمه اطهار(ع) شمرده میشد و چون از ادب فارسی و ترکی بهره وافر داشت، قصایدی چند به این دو زبان سروده بود. خانواده عبدالحسین، به خاطر شهرت جدش، «امینی» شهرت یافت (٤) و عبدالحسین راه جدش را در پیش گرفت تا امین شرع و مدافع اسلام ناب باشد. هجرت سال ١٣٤٢ هجری بود. عبدالحسین بیست و دو سال در سایه رفتار و گفتار پدر با اسلام و قرآن آشنا شده، از محضر بزرگانی چون جناب حاج سید محمد، مؤلف «مصباح السالکین» مشهور به «مولانا» و جناب حاج سید مرتضی خسروشاهی، صاحب «اهداء الحقیر در معنی حدیث غدیر»، و جناب شیخ حسین، مؤلف «هدیة الانام» بهرههای علمی برده بود. عشق به امام علی(ع) و علاقه به تحصیلات عالی آتش اشتیاق به نجف را در جانش شعلهور ساخت . بنابر این هدفش را با پدر در میان نهاد. پدر بر قامت برومند فرزند نگریست و با دیدگانی اشکبار به وی پاسخ مثبت داد. وی را به امام علی(ع) و فرزندش امام حسین(ع) بخشید . عبدالحسین هواخواه علی(ع) بود و خود مىدانست که علی(ع) او را به شهر خویش فرا خوانده است. شهر نجف از عصر شیخ طوسی مهد علم و تقوا بود، دانشگاه بزرگ عالم تشیع به شمار مىآمد و برای تحصیل مناسب بود. عبدالحسین مىخواست با تحصیل در این پایگاه اهل بیت(ع) به جهاد علمی پرداخته، عالمی فریادگر شود و مسیر حق را تداوم بخشد. از این رو در درس حضرات آیات : سید محمد فیروزآبادی (متوفی ١٣٤٥ ه. ق) و سید ابوتراب خوانساری (متوفی ١٣٤٦ه. ق) حاضر شد. سپاه شقایق «علمدار غدیر» روزگاری به شهر علی بنابىطالب(ع) وارد شد که امپراطوری عثمانی از هم پاشیده، عراق به دست انگلیسی های ناپاک افتاده بود. علامه امینی زندگی شهدای راه حق و فضیلت را اولین تألیف خویش قرار داد تا با جمعآوری گل های بوستان فضیلت، امت اسلامی را به سمت آرمان بزرگ پیامبر رحمت(ص) سوق دهد؛ آرمان والایی که برای تحقق آن رادمردان بسیاری وضوی خون ساخته، در محراب عشق به نماز ایستادند. علامه امینی در اولین تألیف خویش ابداع و ابتکاری به کار برد که پیش از آن کسی به دان دست نیافته بود. او با تألیف «شهداء الفضیلة» گوی سبقت از همگان ربوده، و بر گذشتگان و معاصرانش برتری یافت. علامه برای نگارش این اثر، بار سفر بسته با رنج بسیار کتابخانههای ایران و عراق را مورد بررسی قرار داد و در کتاب های خطی کمیاب دنبال مردانی گشت که در راه حق شهید شدهاند. او پس از سالها تحقیق این اثر را به جامعه عرضه کرد و به عنوان مجاهدی نستوه زبانزد خاص و عام شد.برخی از دانشمندان اسلامی که با تقریظ های خود این اثر جاودانه را ستودند، عبارتند از: ١- بزرگ مرجع شیعه حضرت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی ٢- حضرت آیتالله العظمی حاج آقا حسین طباطبایی قمی. ٣- حضرت آیتالله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی. ٤- حضرت علامه محقق شیخ آقا بزرگ تهرانی. علامه امینی، با «شهداء الفضیلة» زندگینامه صد و سی تن از علمای دین و پیروان اهل بیت (ع) را، از قرن چهارم تا چهاردهم، به رشته تحریر درآورد محدث، مفسر، فیلسوف، متکلم و فقیه امین شیعه پس از «شهداء الفضیلة» به تحقیقات دامنهداري دست زد. پس به کوشش فزونتر پرداخت و با تحقیق و تعلیق بر کتاب «کامل الزیارات» ابن قولویه قمی، که از مشایخ شیعه به شمار مىرود، معتبرترین متون زیارات را در اختیار امت اسلامی قرار داد. او همچنین با تألیف أدب الزائر، که شرح آداب زیارت حضرت امام حسین(ع) است، فلسفه زیارت را بیان کرد. علاوه بر این شیخ مصلح عبدالحسین امینی، که سالها در مکتب درس استادان بزرگ نشسته، فقه، اصول، فلسفه و کلام اسلامی را فرا گرفته بود، «ثمرات الاسفار» را در دو جلد فراهم آورد و بر «رسائل» و «مکاسب» شیخ اعظم انصاری حاشیه نوشت. رسالهای در باره نیت، رسالهای در علم «درایة الحدیث» و «رسالهای در بیان حقیقت زیارت»، در پاسخ به برخی از علمای پاکستان از دیگر آثار علامه امینی در این دوره است. او با تألیفات گرانقدر خویش بنیه علمی خود را در برابر چشم معاصران قرار داد، از حضرات آیات عظام: سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا محمد حسین نائینی، شیخ عبدالکریم حائری و شیخ محمد حسین غروي اصفهانی، اجازه اجتهاد دریافت کرد و به زادگاهش تبریز بازگشت تا «امین الشرع» دیار خویش باشد. اما دلش دیگر بار آهنگ نجف کرد. او در این دوره رو به قرآن کریم آورد تا راه سعادت بشر را از کتاب الهی استخراج کند . شاگرد مکتب وحی آیات ١٧٢ و ١٨٠ سوره اعراف، ٧ واقعه و ١١ مؤمن را برمىگزیند و به تفسیر آن پرداخت. آنگاه «العترة الطاهرة فی الکتاب العزیز» را نگاشت و حق اولویت و مولویت خاندان رسالت را تبیین کرد. شهر آرمانی غدیر تألیف رسالات گوناگون جان شیفته امین شریعت را خشنود ساخت، پس تصمیم گرفت مدینه فاضله اسلامی را به امت اسلامی عرضه کند و داستان سال دهم هجرت رادر خاطرهها زنده سازد. علامه امینی با تألیف «الغدیر» خاطرات عصر نبوی را تجدید کرد؛ عصری که سروری از آن امت قرآنی بود، رسول اکرم(ص) رهبری آن را بر عهده داشت و خود علی بنابىطالب(ع) را جانشین خویش قرار داد. امینی، احیاگر سنت نبوی، با «الغدیر» جلوههای شوکت و عظمت امت اسلامی را در خاطرهها زنده کرد و اصل اصیل و محور حکومت قرآنی، غدیر خم، را یادآور شد. دکتر سید جعفر شهیدی ـ که خود در نجف و تهران از یاران آن فرزانه بود، نقل مىکند که، روزی علامه امینی به من گفت: «برای تألیف «الغدیر» ده هزار جلد کتاب خواندهام.» وی در ادامه مىگوید: «او مردی گزافهگو نبود. وقتی مىگفت کتابی را خواندهام، بدرستی خوانده و در ذهن سپرده و از آن یادداشت برداشته بود.» (٥) احیاگر مدینه فاضله قرآنی، به یاری کتاب خدا، حدیث و شعر، مبانی فلسفه سیاسی اسلام را به جهانیان ابلاغ کرد. او نه تنها با رجوع به قرآن و سنت و رعایت موازین «سند شناسی» و «نقد حدیث» حقایق غیر قابل انکاری را در برابر چشم امت اسلامی قرار داد و مسأله اختلاف اهل یک کتاب و قبله را از میان برداشت، بلکه جهانیان را به این مسأله واقف ساخت که امامت و رهبری از مبانی اصیل اسلامی است. غواص غدیر با نقد آثار و تألیفات کسانی چون «ابن تيميه»،«آلوسی»، «قصیمی» و «رشید رضا» در صدد برآمد نهال وحدت و اخوت اسلامی را در دل مسلمانان بکارد. وی در پی اسناد حدیث غدیر بیست و چهار کتاب تاریخی، بیست و هفت محدث، چهارده مفسر قرآن و هفت متکلم مسلمان را مىیابد که به نقل حدیث غدیر پرداختهاند. آنگاه گروهی از صحابه پیامبر(ص) را، که راوی حدیث غدیر شمرده مىشوند، به ترتیب حروف الفبا ذکر مىکند. او در بخش راویان اولیه حدیث غدیر به نام حدود ده تن از اصحاب رسول خدا(ص) و هشتاد و چهار «تابعی» اشاره مىکند . سپس طبقات دانشوران راوی حدیث غدیر را برمىشمارد. و از ٣٦٠ دانشمند نام مىبرد. البته «الغدیر» تنها گنجینه راویان غدیر نیست در این کتاب نورانی آیات الاهی و متن روایات بسیار یافت مىشود؛ آیات و روایاتی که باید آنها را کلید ورود به شهر نیک بختی جاودان دانست . متون هدایتگری که آیات شریف تبلیغ (٦) اکمال دین (٧) و ولایت (٨) از سوره مائده، آیات سوره معارج، (٩) سوره هل أتی (١٠) و روایات گران قدر غدیر و ولایت، أخا، منزلت، ثقلین، تبلیغ، انذار العشیرة، ردالشمس، سد الابواب، علی مع الحق و ان علیا اول من اسلم... تنها بخشی از آن شمرده مىشود. او برای نگارش این کتاب به دورترین سرزمین ها مسافرت کرد و کتاب های بسیاری را مورد بررسی قرار داد. نام بخشی از کتاب خانههایی که آن بزرگوار در تألیف الغدیر در آنها به تحقیق پرداخته و تعداد کتاب هایشان چنین است: کتابخانه ناصریه، ٠٠٠/٣٠ جلد کتاب ،لکنهو کتابخانه مدرسة الواعظین ٠٠٠/٢٠ جلد کتاب، لکنهو. کتابخانه سلطان المدارس ٠٠٠/٥ جلد کتاب، لکنهو کتابخانه ممتاز العلماء، ٠٠٠/١٨ جلد کتاب، لکنهو کتابخانه فرنگی محل، ٠٠٠/٩ جلد کتاب، لکهنو کتابخانه ندوة العلماء، ٠٠٠/٦٠ جلد کتاب، لکنهو کتابخانه امیرالدوله ٠٠٠/١١٠ جلد کتاب لکنهو کتابخانه دانشگاه اسلامی علیگره، ٠٠٠/٥٠٠ جلد کتاب، علیگره کتابخانه عمومی رظلا، ـ، رامپور کتابخانه خدابخش، ٠٠٠/٥٠ جلد کتاب، پتنه کتابخانه عمومی دانشگاه عثمانی، ٠٠٠/١١١ جلدکتاب، حیدرآباد کتابخانه عمومی آصفیه، ٠٠٠/١٢٥ جلد کتاب، حیدرآباد کتابخانه سالار جنگ ٠٠٠/٥٢ جلد کتاب حیدرآباد علامه نستوه پس از بررسی اسناد حدیث غدیر و اثبات این واقعه مهم عصر نبوی، شاعران چهارده قرن را، که از سفره قرآن توشه برداشتهاند، به شهادت آورد تا هم از نامآوران و مبارزان مکتب ارجمند علوی یاد کرده باشد و هم فضایل امام علی(ع)، وصی حضرت رسول اکرم(ص)، را به اثبات رساند. وی ادبیات متعهد شیعی را یکی دیگر از حجت های واقعه غدیر دانست و برای فراهم آوردن شعر بزرگمردان فضیلت سالها تلاش کرد تا علاوه بر گردآوری شعر حماسهسرایان غدیر، اشتباهات عمدی محققین مغرض را بر ملا سازد. در سال ١٣٢٤ ش چاپ اول کتاب الغدیر در نجف آغاز شد و تا نه جلد آن به چاپ رسیده، و در سراسر جهان منتشر شد. با انتشار کتاب گرانمایه «الغدیر» سیل نامهها و ستایش های دانشمندان بزرگ مسلمان و برخی از حکام کشورهای اسلامی به سوی دانشمند فرزانه به حرکت درآمد. نکته مهمی که در تمام ستایش ها به چشم مىخورد، پذیرش غدیر به عنوان محور حرکت اسلامی و بنیان حکومت اسلامی بود. پادشاهان فرصتطلب در صدد بودند از این جنبش دینی به نفع خود بهره گیرند، ولی دانشمندان از جایگاهی بىغرضانه به مسأله مىاندیشیدند و در حقیقت، بعد از قرنها به راهنمایی مصلح بزرگ حضرت علامه امینی، زنجیر متصل به وحی را یافته بودند. شیخ محمد سعید دحدوح از دانشمندان محقق و امام جمعه و جماعت «اریحا»، منقطهای در نواحی حلب در نامه ادیبانهاش به مؤلف «الغدیر» چنین نوشت: «آقای من! کتاب «الغدیر» را دریافت کردم و آن را مورد مطالعه قرار دادم... قبل از آن که در امواج انبوه معانی آن وارد شوم نیروی فکر و اندیشهام در آن شناور گشت و شمهای از آن را با ذائقه روحی خویش چشیدم. احساس نمودم که این همان یگانه سرچشمه و منبع آب گوارائی است که هرگز دگرگون نشود. این منبع جوشان معانی از آب باران صافتر و گواراتر و از مشک خوشبوتر است...». (١١) بوستان هدایت صاحب الغدیر در سال ١٣٧٣ هجری قمری، هشت سال پس از انتشار نخستین جلد الغدیر، کتابخانهای بنیاد نهاد، آن را «مکتبة الامام امیرالمؤمنین(ع)» نامید و در روز عید غدیر افتتاح کرد . فعالیت این کتابخانه با ٤٢٠٠٠ جلد کتاب خطی و چاپی آغاز شد. برای غنی ساختن این کتابخانه نسخههای خطی بسیار از کتابخانههای معتبر جهان تهیه شد. بایسته ی جهان تشیع علامه مصلح با جهان تشیع و تاریخ پرفراز و نشیب آن آشنایی کامل داشت. زمانی که علامه امینی از دارالتبلیغ اسلامي قم دیدن کرد و برنامههای آن مؤسسه در اختیارش قرار گرفت، فرمود: «باید درسی تحت عنوان «ولایت» غیر از آن چه که در درس علم کلام و اعتقادات مطرح مىشود، به طلاب آموزش داده شود.» (١٢) این سخن، ژرفنگری آن مصلح اجتماعی را نشان مىدهد. او با مشکلات تألیف و نشر کتاب آشنا بود و در این اندیشه بود تا با تأسیس «دار التألیف» (خانه نویسندگان) رفاه مورد نیاز محققین را فراهم آورد تا نویسندگان بی هیچ آشفتگی خیال به تحقیق و تألیف مشغول شوند. آن بزرگوار همچنین هنگام تألیف الغدیر نشریات بسیاری دیده بود که در باره اسلام سخن گفته بودند. حجم گسترده این نشریات او را در این اندیشه فرو برد که با تأسیس مجمعی این نشریات را گردآوری کرده، مورد ارزیابی قرار دهد. نماز آخر تلاش بىپایان، معمار مدینه غدیر را در بیماری فرو برد؛ بیماری و ضعفی که بتدریج فزونی یافت و او را از کوشش علمی باز داشت. بیماری و بستری شدن علامه حدود دو سال به طول انجامید و حتی درمان های خارج از کشور نیز مفید واقع نشد. سرانجام در نیم روز جمعه ١٢ تیرماه ١٣٤٩ برابر ٢٨ ربیع الثانی ١٣٩٠ ق، آیتی از آیات الهی و عاشقی از عاشقان ولایت، جهان خاکی را بدرود گفت. وی، که همواره در نماز بود و جز به عبادت خدای کعبه و خدمت به مولود آن نمىاندیشید، در شصت و هشتسالگی از دنیا رفت و جهانی را در غم ارتحال خویش فرو برد . و به راستی الغدیر وی، چراغ خانه دلها و مشعل هدایت امت اسلامی فروزان باقی ماند. پىنوشتها: ١ـ الغدیر، علامه امینی، ترجمه...، ج ١، ص .١٥6 ٢ـ همان، ج ٢، ص ٢٥؛ ترجمه الغدیر، ج ٣، ص ٤٣ و .٤4 ٣ـ اعتقادات، شیخ صدوق، ص .١١0 ٤ـ الغدیر، ج ١، ص ١٥٤؛ شهداء الفضیلة، علامه امینی، ص .7 ٥ـ «شهداء الفضیلة»، مقدمه شیخ محمد خلیل الدین عاملی، ص .4 ٦ـ اندیشهاصلاحی در نهضتهی اسلامی، محمد جواد صاحبی، ص ٢٠٨ و .٢٠9 ٧ـ مائده، .٦7 ٨ـ مائده، .5 ٩ـ معارج، ٣ ـ .1 ١٠ـ مائده، .٥5 ١١ـ حماسه غدیر، محمد رضا حکیمی، ص .٤٨0 ١٢ـ الغدیر، ترجمه، ج ١، ص ١٦ و .١7 برگرفته از:مجله ي كوثر سال اول شماره ي دوم ویژگىهای الغدیر بحث از علامه امینی(ره) و اثر پر مغز و جاودانهاش، کتاب «الغدیر» و نمایاندن عظمت های این اثر و پدید آورنده آن، آن چنان که نه حقی از این اثر بىنظیر ضایع گردد و نه از آن مؤلف بىبدیل، الحق کاری است بس مشکل. امینی، متفکر و پژوهشگری است عمیق، همه سو نگر و جامع الاطراف، که همه خوبی ها و زیبایی ها و بایدهای یک نویسنده برجسته و ممتاز را در خود فراهم آورده است. و اگر او را در دایره تحقیقات و پژوهشهای دینی، جزء نوادر و نوابغ مسلم، به حساب آوریم، سخنی به گزاف نگفتهایم. در چند دهه اخیر در اندیشه ارباب فرهنگ و ادب، در کشور ما و سایر بلاد اسلامی، دو واژه «امینی و الغدیر» با هم متلازم گشتهاند، قدر و منزلت این اثر بزرگ و آن دانشمند کم نظیر، هنوز بر بسیاری از طبقات اجتماع ما، حتی طبقات تحصیلکرده و مراکز دینی پوشیده است. آنها هم که با «الغدیر» آشنایند، غالبا اطلاعاتشان از حد کلیات فراتر نمىرود، و همین قدر مىدانند که «الغدیر» اثر بزرگی است که توسط یکی از عالمان طراز اول اسلام و تشیع پدید آمده است. و اما اینکه این کتاب، پیامآور چه رسالتی است؟ و حول محور چه موضوعاتی بحث مىکند؟ و چه معارفی، با چه سبک و ویژگیهایی در این کتاب طرح گشته است؟ بر بسیاری از مردم، بلکه بر بسیاری از طبقات تحصیلکرده و خواص نیز پوشیده مانده است، بنابراین هم «امینی» و هم «الغدیر» هنوز جایگاه واقعی خود را در جامعه ما پیدا نکرده و همچنان مهجور ماندهاند. در این فرصت ما بر آنیم تا در حد وسع خویش، برخی از امتیازات و ویژگیهای این اثر بزرگ را بیان نماییم تا طبقات مختلف جامعه ما، بیش از پیش با «الغدیر» آشنا شده و از معارف بلند آن بهرهمند گردند. : ١- شاهکار ادبی بدون تردید «الغدیر» یکی از شاهکارها و متون معتبر و مستحکم ادب عربی است، و از این جهت با معتبرترین متون ادب عربی که توسط دانشمندان و اديبان عرب زبان پدید آمده است قابل مقایسه و برابری است، اهمیت این قضیه وقتی به خوبی روشن مىشود که بدانیم نویسنده این اثر شگرف ، یک دانشمند غیر عرب و ایرانی و ترک زبان است. و نشانی است از استعداد، تلاش، کوشش، هوشمندی و نبوغ فرزندان ایران؛ [زیرا تا آنجا که ما اطلاع داریم نمونههای فراوانی از دانشپژوهان ایرانی را مىتوان سراغ گرفت که برای تحصیل علم دین به حوزه نجفاشرف، یا سایر حوزههای عتبات مقدسه هجرت نموده و در شعر و نثر و به طور کلی در ادب عربی سرآمد دانشمندان دوران خود گشتهاند. و این واقعیتی است که خود دانشمندان عرب نیز به آن معترفاند، از جمله در برخی از تقریظ هایی که بر «الغدیر» نوشتهاند، آن را گامی بزرگ در جهت احیاء ادبیات عرب به شمار آوردهاند. ٢- وحدت اسلامی علامه امینی، از جمله متفکران و مصلحانی است که ایده و اندیشه وحدت امت اسلامی را در سرلوحه کار خویش قرار داده، و این ایده، همواره ذهن پویای دانشور صلحاندیش ما را به خود معطوف داشته است، تا جایی که بازتاب این اندیشه را در سرتاسر کتاب «الغدیر» مىتوان مشاهده نمود. او هر گاه سخن یا نوشتهی مشاهده مىکند که در جهت خلاف فکر «وحدت امت اسلامی» گفته و یا نوشته شده باشد، بر مىآشوبد و سخت از خود حساسیت نشان مىدهد. از دیدگاه صاحب الغدیر تنها رشتهی که مىتواند امت اسلام را به یکدیگر پیوند دهد و آنان مىتوانند با چنگ زدن به آن در طریق سعادت آفرین وحدت اسلامی قرار گیرند، همانا تمسک به قرآن و عترت است. قرآن و عترت دو عضو هدایتگر و سعادتآفریناند و به منزله دو بالاند برای هر مسلمانی که مىخواهد در مسیر سعادت و کمال حرکت کند. و چنان که در حدیث ثقلین آمده است، پیامر گرامی، هدایت و سعادت امت اسلامی را تنها در پرتو پیروی از این دو مسیر مىداند و بس. بنابراین اگر کسی بخواهد با تمسک به یکی از این دو در مسیر کمال حرکت کند، به سر منزل مقصود نخواهد رسید. در گذشته تاریخ نیز کسانی که اهلبیت(علیهمالسلام) را رها کردند و خواستند راه سعادت را تنها در پرتو قرآن بپیمایند، راه به جایی نبرده و در انبوهی از انحرافات و مشکلات گرفتار آمدند. عنصر دیگری که از دیدگاه علامه امینی در مسأله وحدت امت اسلامی نقش مهمی بر عهده دارد، عنصر «شناخت و آگاهی» است. وحدت پایدار پیروان مذاهب اسلامی در صورتی میسر است که برخاسته از شناخت و آگاهی و درک متقابل پیروان مذاهب، از اعتقادات و باورهای مذهبی یکدیگر باشد، و «الغدیر» نیز دقیقا در راستای تحقق این عنصر وحدتآفرین، پدید آمده است. از دیدگاه صاحب «الغدیر» عامل دیگری که در ایجاد وحدت اسلامی از نقش مهمی برخوردار است، حسن ظن و مراعات انصاف و حقجویی از یک سو، و پرهیز از سوءظن و بدگمانی و بىانصافی از سوی دیگر است. اگر هر انسان عاقل و منصفی، در طرحی که «الغدیر» برای وحدت اسلامی ارائه مىکند با بىطرفی بیندیشد، آن را به حال امت اسلامی سودمند و ضروری تشخیص داده و به عنوان پایه و اساس درستی برای تحقق وحدت اسلامی، خواهد پذیرفت، چنانکه جمع کثیری از دانشمندان اهل سنت پس از آگاهی از «الغدیر»، اقدام مرحوم امینی را مورد تأیید قرار داده و بر آن صحه گذاردند. متفکر و اندیشمند ما علامه امینی، اظهارنظرهای غیر محققانه، سطحی و جاهلانه و گاه مغرضانه برخی از دانشمندان و نویسندگان اهل سنت نسبت به تشیع را عامل مهمی در جهت تفرقه امت اسلامی به شمار آورده و آن را مخل وحدت اسلام مىداند و راه از میان برداشتن این مانع را در آگاهی و شناخت درست آنان از منابع تشیع جستجو مىکند. یکی از اصلىترین هدف های «الغدیر» چارهاندیشی در جهت رفع سوءظنها و ارائه راهی برای ایجاد تفاهم و اتحاد در میان امت اسلامی است. ٣- اثری بىبدیل از نخستین قرون اسلامی تا کنون، در دفاع از تشیع و حقانیت امام علی بنابیطالب(ع) آثار و تألیفات فراوانی به رشته تحریر درآمده است ولی در میان همه این پژوهشها «الغدیر» از جایگاه رفیع و منزلت خاصی برخوردار است. و تا کنون از حیث محتوی و استحکام مطالب، ابتکار و نوآوری، جامعیت و تنوع موضوعات، و حجم و گستردگی کتاب، اثری که از هر حیث بتوان آن را با «الغدیر» قابل مقایسه دانست، نگارش نیافته است. بدین لحاظ مىتوان گفت که «الغدیر» در نوع خود نمونه منحصر به فرد است. ٤- امین نقل از امتیازات «الغدیر» آن است که نویسنده دانشمند آن، در سراسر این کتاب بزرگ، جمله جمله و سطر سطر مطالب کتاب خود را به صدها و هزاران جلد از منابع فریقین و به خصوص، آثار معتبر دانشمندان اهل سنت مستند نموده است. نخست به نقل مطالب مىپردازد، و با رعایت امانت و بدون هیچگونه دخل و تصرفی، مطالب را از منابع معتبر اهل سنت نقل مىکند، و پس از طرح مطلب، در صورت نیاز، از آن، در راستی اهداف خود استفاده مىکند. دقت و امانت کامل او در نقل، بگونهای است که او را «امین نقل» لقب دادهاند. ٥- آموزگار نقد و دانشگاه نقدشناس در کتاب پر ارج الغدیر«نقد»، از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است، و اساسا مىتوان گفت شالوده «الغدیر» بر پایه ي نقد و نقادی پىریزی شده است، خواننده، هیچ فصل و مبحثی را در این کتاب بزرگ پیدا نمىکند، مگر اینکه یک یا چند نقد اساسی و آموزنده در آن وجود دارد. مرحوم امینی این کتاب را با هدف اثبات یکی از اساسىترین مسائل اعتقادی و سیاسی تشیع، یعنی مسأله «امامت و ولایت»، بر اساس منابع مورد قبول خود اهل سنت تألیف نموده است، این رسالت بزرگ را با چنان دقت و قدرت و استحکام و هوشیاری، به انجام رسانده است که تعجب هر خواننده را برمىانگیزد. در حول محور «نقد و نقادی»، مىتوان از ابعاد مختلفی در باره «الغدیر» سخن گفت، و «نقد» را از دیدگاه «الغدیر» و مؤلف دانشمند آن به اقسام مختلفی تقسیم نمود. مانند: نقد کتاب های منفی و تفرقهافکن، نقد شخصیت های منفی، نقد نظریههی نادرست، نقد اجمالی، نقد تفصیلی و ... اینها و مواردی از این قبیل برخی از اقسام نقد است که در «الغدیر» به زیباترین شکلی مطرح است. نکته مهم آن است که این نقدها، نه از سر خصومت و دشمنی، بلکه از سر صدق و صفا و با هدف متحد ساختن صفوف امت اسلامی صورت گرفته است. بعنوان مثال اگر علامه امینی، شخصیت و عملکرد افرادی مانند عمروعاص و معاویه یا افکار و اندیشههای افرادی مانند: ابنعبد ربه، ابن حزم اندلسی، عبدالکریم شهرستانی، ابنتيميه و رشید رضا و ... را مورد نقد قرار مىدهد، به خاطر آن است که در پرتو نقد، و با نشان دادن انحرافات موجود در اندیشه و عمل این اشخاص، چهره واقعی آنها را به جامعه اسلامی بشناساند، تا کسی فریب سخنان غرضآلود آنان را نخورد. علامه امینی(ره) پس از نقل و نقد مطالب تعدادی از آثار مغرضانه و سراسر اتهام برخی از پیشینیان اهل سنت مىگوید: «این بود نمونههایی از یاوهسرایی های کتب قوم، بدون این که بخواهیم به طور کامل آنها را بررسی کنیم... تنها مقصود ما از نشان دادن این نمونهها، توجه امت اسلامی به موجبات کینهتوزىها و دشمنىهای آمیخته با روحیات گروهی دشمنان دغل باز اهل بیت(ع) و دنبالهروهای متعصب آنان است تا در قبال طایفه بزرگی از امت (شیعه اهل بیت)، به اینگونه کتب و نوشتههای آلوده مانند باطلگرایان و گمراهان شتابزدهای که نام بردیم، اعتماد نکند. پیداست، وقتی خواننده، انگیزه ي خیانت آنان را بداند، او را مىرسد که پیرامون مطالب موهن و بىاساس و نسبت ها ی ناروی آنان تحقیق به عمل آورد.» (١) مرحوم امینی، شخصیت و افکار شمار زیادی از این گونه افراد را با شیوهای کاملا تحقیقی و عالمانه، و با تکیه بر ادله محکم و غیر قابل انکار، به نقد کشیده است، بگونهای که اگر مؤلفان و نویسندگان آن کتاب ها امروز زنده بودند و نقدهای نیرومند علامه امینی را بر نوشتههای خود مىدیدند، از نوشته ي خود اظهار پشیمانی مىکردند. در این زمینه نیز «الغدیر» بمنزله آموزشگاهی است و «امینی» بمنزله آموزگاری که بهترین نوع «نقد» را به انسان مىآموزد. رسم مرحوم امینی(ره) بر آن است که در نقد نظریات حریف، در مسائل مهمی که مورد اختلاف فریقین است، مانند مسأله جانشینی پیامبر(ص) و مباحث مربوط به آن، هرگز بر منابع تشیع تکیه نکند، بلکه نقد خود را صرفا بر منابع گوناگون اهل سنت استوار سازد تا این که سخن حق او ضایع نشده مورد قبول مخاطب قرار گیرد. ٦- ویژگی های نقد در الغدیر علامه امینی، در نقد آثار، شخصیت ها و نظرات نادرست، داری اصول و ویژگی های خاصی است . برخی از آن ویژگی ها عبارت است از: الف) خستگى ناپذیری: صاحب «الغدیر» کار خود را در نقد، بر پایه ي صبر و بردباری و متانت، بنا نهاده است. و سعی او بر آن است تا مسأله مورد نظر را به صورت جامع و با همه ابعاد و زوایای آن، نقد و بررسی کند. و هیچگاه در انجام رسالتی که در جهت بیان حقایق بر عهده دارد احساس خستگی نمىکند. بعنوان نمونه بنگرید به نقد و پاسخ ایشان به «عبدالله قصیمی» در بحث «سلسله دروغگویان و حدیثسازان». «قصیمی» پس از اینکه رجال شیعه را متهم به جهل و دروغسازی مىکند، مىگوید: «و در میان اهل سنت، کسی که متهم به دروغسازی به خاطر دنیا و تقرب به اهل آن ... باشد وجود ندارد .» (٢) علامه امینی در پاسخ به ادعای قصیمی، اگر چند نمونه از دروغ سازانش که نامشان در منابع اهل سنت آمده و خود دانشمندان اهل سنت به حدیث سازی و دروغپردازی آنها اعتراف و تصریح کردهاند را ذکر مىنمود، بری اثبات بىاساس بودن ادعای آقای قصیمی کافی بود ولی ایشان به این مقدار اکتفا نکرده و از تعداد ٧٠٠ نفر با نام و نشان یاد کرده از رجال احادیث اهل سنت که به جعل حدیث و دروغپردازی اشتغال داشتهاند. مرحوم امینی هم زمان با ذکر نام و نشان آن ٧٠٠ نفر، شمار کثیری از دانشمندان بزرگ اهل سنت را نام مىبرد که به دروغسازی آنان اعتراف نموده و احادیث وارده از طریق آنها را فاقد ارزش و اعتبار اعلام داشتهاند». (٣) ب) استفاده از منابع مورد قبول اهل سنت: «ایشان در تمامی موارد، نقدهای خود را بر منابعی استوار ساختهاند که مورد قبول مخاطبان اصلی «الغدیر» یعنی اهل سنت، است. و بر این اساس، باب هر گونه بهانهجویی را بر حریف بسته است». ج) رعایت ادب علمی: مؤلف «الغدیر» در نقد اندیشهها و افکار دیگران، همواره از متانت و ادب علمی سود مىجوید، و هرگز سخنان یاوه و بىاساس دروغپردازان، قلم او را از صراط مستقیم اعتدال خارج نمىسازد . د) امانت در نقل: وی در نقدهای خود مىکوشد تا نخست سخن طرف را نقل نموده و آنگونه که مقصود خود نویسنده آن است به طرح سخن او بپردازد، بدون آنکه هیچگونه دخل و تصرفی در آن روا داشته باشد و آنگاه به نقد آن مىپردازد. ه) در نقد شبهات، همواره، بیش از حد نیاز به القاءکننده شبهه پاسخ مىدهد، حسن این اقدام این است که موجب مىشود تا خواننده «الغدیر» بطلان شبهه، و نیز حقانیت پاسخهی صاحب «الغدیر» را با همه وجود باور کند، و در حقانیت تشیع، جای هیچگونه شک و تردیدی برای او باقی نماند. ٧- نقد نقد «الغدیر» را افزون بر «نقد» «نقد نقد» نیز مىتوان به حساب آورد، چون نویسنده هوشمند آن، کتاب خویش را بگونهی تألیف نموده است که اشکالات و نقدهی احتمالی مخالفین را پیشاپیش پاسخ گفته است. بنابر این اگر کسی به نقد «الغدیر» یا بخشهایی از آن بپردازد، پاسخ ناقد، در خود «الغدیر» موجود است، و نیاز به پاسخ و نقد تازهی نخواهد داشت. یکی از عللی که موجب شده تا «الغدیر» در طی بیش از نیم قرن که از انتشار نخستین جلدهی آن مىگذرد، مورد نقد قرار نگیرد همین مسأله است. چرا که نویسنده دانشمند «الغدیر» کوشیده است تا با بکار بردن اصول و روش هایی، این کتاب را بصورت اثری نقدناپذیر درآورد و باب هر گونه چون و چرا را بر حریف ببندد. وی بری تحقق این هدف، دست به اقداماتی زده که مواردی از آن چنین است: ١) مثلا در مواردی که به روایات استفاده شده که ممکن است کسی بگوید: فلان روایت که امینی به آن استناد نموده ضعیف است، یا راوی ثقه نیست. مرحوم امینی هم صحت روایت و هم ثقه بودن راوی را اثبات نموده است، و آن را به تأیید عدهی از صاحبنظران اهل سنت نیز رسانده است. ٢) یک حدیث را از طرق مختلف و با سلسله سندهای متعدد، نقل نموده تا جی هیچگونه شبههای در صحت و واقعیت آن باقی نماند. ٣) در هر مورد، به ذکر یک دلیل اکتفا نمىکند، بلکه ادله فراوانی از دیدگاههای مختلف، برای اثبات مدعی خود اقامه نموده است که نمونه آن (در بحث در سلسله دروغگویان و حدیثسازان) گذشت. ٤) در نقل مطالب از متون و منابع اهل سنت، به یک یا دو کتاب اکتفا ننموده، بلکه به منابع متعددی استناد نموده، و گاه دهها و یا صدها دلیل بری اثبات مدعی خود ذکر مىکند، و خواننده، وقتی به دقت آن را مورد مطالعه قرار دهد به صحت آن اطمینان حاصل خواهد نمود . ٨- منابع اهل سنت تکیهگاه اصلی الغدیر مؤلف «الغدیر» تکیهگاه اصلی خویش را، آثار و منابع اهل سنت قرار داده و شالوده «الغدیر» را بر اساس این منابع پىریزی نموده، و بیشترین بهره را از آن برده است. او با انتخاب این روش منطقی و درست، باب هر گونه بهانهجویی را بر اهل سنت که مخاطبین اصلی «الغدیر»اند بسته است. دانشور فرزانه ما، استفاده از منابع تشیع را به موارد خاص و معین محدود ساخته و از آن در حد ضرورت استفاده نموده است. صاحب «الغدیر» معتقد بود که برای اثبات فضائل اهل بیت پیامبر(ص) و بخصوص حقانیت و فضائل امیرالمؤمنین(ع) باید به منابع اهل سنت روی آورد و خود نیز چه در اعتقاد و چه در عمل، از پیشتازان این عقیده بود. در این راه، حدود ٢٠ هزار کتاب، از آثار معتبر اهل سنت را از نخستین قرون اسلامی تا قرن حاضر، به خدمت گرفت و از آن بهره برد. ٩- اهل سنت بر سر دوراهی یکی از ویژگیهی کتاب «الغدیر» آن است که پیروان مذاهب چهارگانه اهل سنت را بر سر یک دوراهی قرار داده است. که آنان به ناچار، باید یکی از آن دو را انتخاب کنند. یا باید «الغدیر» را بپذیرند و یا از پذیرفتن آن خودداری کنند، اگر بپذیرند، لازمهاش آن است که تغییر عقیده داده و به مکتب اهل بیت پیامبر(ص) روی آورند، و از امام علی بنابىطالب (ع) بعنوان نخستین جانشین بر حق پیامبر، و فرزندان معصوم آن حضرت(ع) آنگونه که مورد نظر پیامبر اسلام است، پیروی کنند، که البته این یک راه عاقلانه و هوشمندانه است ، که برخی از دانشمندان روشنضمیر و آگاه اهل سنت، پس از مطالعه «الغدیر» و دیگر آثار پر مغز، تشیع برگزیدهاند. و اما اگر «الغدیر» را نپذیرند، باید از بسیاری از منابع و کتابهی معتبر خود دست بشویند. چون کتاب «الغدیر» با استفاده از هزاران جلد از منابع دست اول و مورد قبول اهل سنت به رشته تحریر درآمده است. چون آنان نمىتوانند برای همیشه در مقابل «الغدیر» سکوت اختیار کنند، چرا که عصر ما، عصر تبادل افکار و اندیشهها و پیشرفت شتابنده علم و آگاهی در میان طبقات مختلف جامعه، بخصوص در بین طبقه تحصیلکرده و نسل جوان است، و آگاهی یافتن آنان از این کتاب این سؤال را مطرح خواهند نمود که چرا عالمان و دانشمندان اهل سنت، در برابر کتابی با این عظمت و با ارزشی علمی و تحقیقی، که به نقد عقاید آنها پرداخته، اظهار نظر نکرده و سکوت اختیار کردهاند؟ ١٠- آمیختگی «الغدیر» با «قرآن کریم» بدون تردید «الغدیر» یک اثر بزرگ قرآنی، و علامه امینی یک قرآنشناس بزرگ و کمنظیر است. او در پدید آوردن «الغدیر» قرآن کریم را بعنوان نخستین و اصلىترین تکیهگاه خود قرار داده است، و با برداشت تازه و فهم عمیقی که از کتاب خداوند دارد، توانسته است در جی جی اثر بزرگ خود «الغدیر» از آیات نورانی قرآن کریم، بهره گیرد، و بهرهگیری مرحوم امینی از قرآن کریم به موضوع خاصی محدود نمىشود، بلکه او در همه زمینهها، و موضوعاتی که در «الغدیر» به طرح آن پرداخته است، این راه را با دقت و زیبایی تمام پیموده است . گستردگی برداشتهی صاحب «الغدیر» از «قرآن» به حدی است که اگر کسی آن را به یک نقطه منتقل نموده و در یک جا جمع کند، این مجموعه یک الی دو اثر قوی و پر مغز تفسیری را تشکیل خواهد داد. آشنایی و انس او با قرآن بگونهی است که در چند مورد از کتاب «الغدیر» مطالبی را که بعنوان افتتاح و مقدمه، نگاشته است. به تمام و کمال، ترکیبی است از آیات قرآن کریم. بدون آنکه ایشان اشارهی به این حقیقت نموده باشد. مثل مقدمه جلد ششم، هفتم، هشتم، نهم و دهم «الغدیر». علامه، در تمامی این سرآغازها، همه گفتنىهی لازم را در قالب آیات کلام خداوند، و از زبان قرآن بیان داشته است. بدون آنکه سخن دیگری به آن آمیخته باشند، در پایان بسیاری از مباحث نیز یک یا چند آیه از آیات قرآن کریم را با رعایت مناسبت و ظرافتی خاص، و در مقام نتیجهگیری آورده است.و این میسر نیست مگر در پرتو آشنایی عمیق و گسترده ایشان با قرآن کریم. به همین دلیل مىتوان «الغدیر» را یک اثر قرآنی دانست که با دقت و ظرافت فوق العادهی با قرآن عجین گشته است. ١١- محبت اهل بیت علامه امینی عالمی است دوستدار پیامبر(ص) و اهل بیت آن حضرت و بخصوص امیرالمؤمنین(ع) یعنی چهره شاخص و شخصیت بزرگ اهل بیت(ع). او به علی بنابىطالب(ع) و اهل بیت(ع) عشق مىورزید و محبت آنان در قلب و روح او موج مىزد. هر گاه که بارگاه مطهر و نورانی مولی الموحدین علی بنابىطالب(ع) را مىنگریست، بىاختیار سیلاب اشک از چشمانش سرازیر مىشد . یا هنگامی که بری زیارت به حرم مطهر مشرف مىشد و به خواندن زیارت مىپرداخت، از آغاز تا پایان زیارت اشک مىریخت. مهمترین انگیزهی که به او نیرو بخشید تا این همه مشقت و زحمت را تحمل کندو آن اثر بزرگ را پدید آورد، محبت علی(ع) و اولاد معصوم آن حضرت بود . و مهمترین پشتوانه او بری رسیدن به چنین مقصودی، عنایت خداوند و توجه خاص علی(ع) بود . ١٢- مرد دین و کتاب سیاست علامه امینی، تنها یک فقیه یا متکلم یا مفسر یا محدث یا مورخ و... نیست. گر چه او از همه این علوم حظی وافر دارد، اما ابعاد شخصیت او به اینها محدود نمىشود. نیز او از آن دسته عالمانی نیست که در کنج خانه یا کتابخانهی نشسته کتابی تألیف کند، و از آنچه در محیط او و در کل جهان اسلام مىگذرد باخبر نباشد. او دانشمند و متفکری است که افزون بر آگاهی از علوم مختلف اسلامی، داری اندیشه و عمل سیاسی است. گر چه او در هیچ دانشگاهی در رشته علوم سیاسی تحصیل نکرده است ولی در عین حالی هم در بعد سیاست نظری از درک و فهم سیاسی بالایی برخوردار است و هم در زمینه سیاست عملی، از فعالان سیاسی به حساب مىآید . و اما در بعد سیاست نظری، دو اثر بس ارزشمند علامه امینی یعنی کتاب «الغدیر» و کتاب «شهیدان راه فضیلت» شاهد صادقی است بر ادعای ما. در «الغدیر» مرحوم امینی، دستهای سیاست را در جعل احادیث و در سایر زمینهها، بخوبی شناخته و آن را به همگان شناسانده است. «الغدیر» را افزون بر یک کتاب قرآنی، کلامی، فقهی، حدیثی، تاریخی و ... باید یک کتاب سیاسی نیز دانست، چرا که این اثر، مهمترین کتابی است که در فلسفه سیاسی تشیع به رشته تحریر درآمده است. ١٣- «الغدیر» دایرة المعارفی بزرگ ویژگی دیگر «الغدیر» جامعیت آن است. «الغدیر» تنها یک کتاب معمولی نیست، بلکه یک دایرة المعارف بزرگ و عمیق دینی است. گر چه نخستین و مهمترین هدفی که «الغدیر» بری آن پدید آمده است، بررسی همه جانبه حدیث «غدیر» و اثبات خلافت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) است، و در این زمینه حق مطلب را نیز ادا نموده است، ولی «الغدیر» به این موضوع منحصر نشده و بصورت دفاع جامعی از اسلام راستین و مکتب اهل بیت(ع) درآمده است، و به واقع مىتوان آن را دایرةالمعارف بزرگی دانست که افکار و اندیشههی ناب اسلامی و دینشناسی را در موضوعات گوناگون، اعم از تفسیر، تاریخ، کلام، فقه، سیره، رجال، حدیث، اخلاق، ادب و ... بصورت کاملا عالمانه و تحقیق و با چهرهی آراسته و زیبا، به جامعه اسلامی و همه پویندگان راه حقیقت، عرضه نموده است. بگونهی که خواننده را در حیرت و شگفتی فرو مىبرد، و به جرأت مىتوان گفت، در تمام موضوعاتی که «الغدیر» به آنها پرداخته است هیچ دایرةالمعارفی، آن سلسله از مباحث را با آن قوت و دقت و وسعت مطرح ننموده است. بسیاری از علما و دانشمندانی که بر «الغدیر» تقریظ نوشتهاند و یا در باره عظمت و جذابیتهی آن اشعاری سرودهاند، به این حقیقت مهم اعتراف نمودهاند. ١٤- «الغدیر» محل تلاقی دانشهای مختلف یکی دیگر از ویژگی های «الغدیر» آن است که این کتاب، فراهم آمده از مجموعهای از علوم و دانش های مختلف است. مؤلف اندیشمند آن، با مهارت و تسلط کامل، مجموعهی از علوم را به هم ربط داده و بری دستیابی به اهداف خود، آن را به خدمت گرفته است، بگونهی که خواننده این کتاب، در برابر خود، مجموعهی فراهم آمده از علومی چون، فقه، تفسیر، حدیث کلام، منطق، تاریخ، رجال، سیره، لغت و ادب را مشاهده مىکند که نویسنده از هر دانشی در جی خود و با رعایت تناسب و به زیباترین شکلی استفاده نموده است. مؤلف «الغدیر» وقتی به «تفسیر» و تحلیل آیات قرآن مىپردازد چنان با مهارت و ژرفاندیشی به این امر مبادرت مىورزد که گویی همه عمر خویش را در تفسیر قرآن کریم صرف نموده است . وقتی به نقل و تجزیه و تحلیل و نقد «حدیث» مىپردازد، مىپنداری، همه عمر خویش را مصروف این رشته از علم داشته است. وقتی وارد عرصه «علم رجال» و مباحث رجالی و تحلیلی زندگی رجال حدیث، و یاشعری «غدیر» مىشود و زوایی مختلف زندگی، اندیشه و آثار آنان را مورد بررسی قرار مىدهد که گویی خود با آنان مىزیسته است. در مباحث «تاریخی» او را مورخی متبحر و تمامعیار مىیابی که احاطه و اطلاعات وسیع خود را در زمینه تاریخ، در کتاب بزرگ خود «الغدیر» به خدمت گرفته است. در پاسخگویی به شبهات فقهی خصم، فقیهی است متبحر که علاوه بر فقه مذهب اهل بیت(ع)، بر فقه مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز احاطه دارد و در وقت لزوم از آن بهره مىبرد. و از همه مهمتر، وقتی به مباحث کلامی مىپردازد، نخست براهین خصم را نقد نموده و آنگاه، خود به استدلال مىپردازد و در این راه چنان با دقت و قوت و هوشمندی عمل مىکند که گویی تنها رشته تخصصی او رشته «کلام تطبیقی» است، و همه عمر پر برکت خود را صرف این رشته از دانش نموده است. مرحوم امینی، این همه را با دقت و مهارت در خور تحسین با هم درآمیخته است. و این نشان دهنده تبحر او در همه این فنون است و اینکه او همه این فضائل و زیباییها را در وجود خویش متبلور ساخته است. ١٥- بیستهزار عنوان کتاب از جمله ویژگی های «الغدیر» آن است که این اثر، نمود خارجی محصول یک سلسله تحقیقات گسترده و دراز مدت است. مؤلف بطور معمول، مطالب خود را از یک منبع یا از یک دانشمند نقل نمىکند، یا اگر نقل کرد، منابع و نظرات فراوان دیگری را بعنوان شاهد و مؤید، در تأیید مطلب مورد نظر، ذکر مىکند، و همواره سعی او بر این است که از منابع مهم و معروف اهل سنت، بهره گیرد تا از آثار و منابع ناشناخته آنان. چنانکه خود در جایی نوشتهاند بری پدید آوردن «الغدیر» از ١٥ هزار عنوان کتاب بهره گرفتهاند و ساختمان مستحکم و زیبی «الغدیر» را بر بیش از پانزده هزار پایه و اساس، استوار نمودهاند و بدین ترتیب، کتاب خود را در برابر لغزشها و تحولات زمان مصونیت بخشیدهاند. این آمار مربوط است به زمان انتشار جلدهی سوم و چهارم «الغدیر» و مرحوم امینی از آن زمان به بعد نیز تا پایان عمر، همه وقت خویش را صرف تکمیل «الغدیر» نمودهاند. به همین دلیل آگاهان و کارشناسان مربوطه عقیده دارند که علامه امینی بری پدید آوردن «الغدیر» در طی مدت بیش از چهل سال، حداقل از ٢٠ هزار عنوان کتاب استفاده نموده است. صاحب «الغدیر» از قدیمىترین آثار و تألیفات گرفته تا آخرین دستاوردهای علمی که در موضوع «غدیر» به جهان دانش عرضه شده، کمک گرفته و سود جسته است، و این از ویژگیهایی است که جز در «الغدیر» در جی دیگری نمىتوان آنرا یافت. وی بری غنا بخشیدن به اثر عمیق و ارزشمند خویش به کشورهای مختلف مسافرت نمود و بسیاری از کتابخانههی مهم دنیای اسلام را، از شمال آفریقا گرفته تا شبه قاره هند، مورد بازدید و بررسی قرار داد و از همه کتابهایی که در آن کتابخانهها، یافت مىشود و مىتوانست بری او مفید باشد استفاده نمود و همچون باغبانی که در فصل بهار با اشتیاق به باغ و مزرعه مىرود تا از گلهای رنگارنگ بهاری بچیند، با شور و شوق تمام، به کتابخانهها که همان باغ و بوستان دانشمندان است، روی مىآورد و بخش اعظم وقت خویش را در کتاب خانهها و مراکز تحقیقاتی مىگذراند، و از پیمودن چنین راهی و انجام چنین کاری، احساس خستگی نمىکرد که هیچ، بلکه پر شور و با نشاط و امیدوار، به حرکت خود ادامه مىداد. ١٦- الغدیر برای دو کس تعجبآور است مطالعه این کتاب برای دو کس مىتواند تعجبآور باشد، نخست آنکه اگر یک نفر «شیعه» این کتاب را مطالعه کند، تعجب خواهد نمود که با وجود این همه دلائل و شواهد و قرائن انکارناپذیر، بر حقانیت علی بنابىطالب و مکتب اهل بیت(ع) چرا اهل سنت راه و روش پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را رها کرده و از مذاهب دیگری پیروی نمودند؟ و اگر مطالعهکننده این کتاب پیرو یکی از مذاهب «اهل سنت» باشد بدون شک، از «سنی» بودن خود تعجب خواهد کرد، که چرا با وجود این همه دلیل و شاهد بر حقانیت مذهب اهل بیت(ع)، راه دیگری پیموده و از صراط مستقیم «قرآن و عترت» منحرف گشته است. ١٧- جداسازی مطالب وسعت و گستردگی بیش از حد مطالب، بری یک نویسنده تا حدودی موجب سر در گمی است. لکن نویسنده محترم «الغدیر» با همه گستردگی اطلاعات و دانشها، مباحث و موضوعات مختلف را بسیار هنرمندانه از یکدیگر تفکیک نموده و با نظم و اسلوبی خاص به عرضه آن پرداخته است . اما «الغدیر» از این جهت نیز مستثنی است، و مطالب آن به خوبی از هم تفکیک شده و متمایز گشته است. ١٨- روشی ایدهآل در اقامه دلیل علامه امینی بری دستیابی به هدف «اثبات خلافت و وصایت» و جانشینی بلافصل پیامبر(ص) بری امام علی بنابىطالب(ع) در هر بحثی که پا نهاده و به هر موضوعی پرداخته، در نگاه اول چنین به نظر مىرسد که بیش از حد نیاز، به اقامه برهان و ارائه دلیل، مبادرت نموده است. به عنوان مثال: اگر امینی حدیث «الغدیر» را از ٢٠ تن از صحابه و یاران پیامبر(ص)، و یا از ٣٠ تن از دانشمندان برجسته اهل سنت نقل مىنمود، بری اثبات مقصود او کافی بود . یا اگر این حدیث را از چند تن از صاحبان «صحاح سته» نقل کرده بود به مقصود خویش نائل آمده بود. ولی او به این مقدار اکتفا نکرده و حدیث «غدیر» را بر اساس کاوشی گسترده، ابتدا از یکصد و ده تن از صحابه پیامبر(ص) نقل مىکند. آنگاه از ٨٤ تن از تابعین نقل نموده است. وی سپس در فاصله آغاز قرن دوم ه.ق تا سالهی پایانی قرن ١٤ ه.ق در طی ١٣ قرن، حدیث «غدیر» را از منابع و آثار ٣٦٠ تن از دانشمندان طراز اول اهل سنت نقل مىکند . او گرچه پیرامون یک موضوع، ادله فراوانی اقامه مىکند، اما از آنجا که بری این مقصود، اسناد و مدارک فراوانی را به شهادت طلبیده، و نوشته خود را به آنها مستند ساخته است، تنوع و جذابیت مباحث در حدی است که هرگز خواننده را خسته نمىکند. سطر سطر اثر ارزشمند «الغدیر» سرشار است از نکات تازه و خواندنی، و تحلیلهی دقیق و نکات آموزنده بگونهی که خواننده هر لحظه خود را در مقابل نکات تازهی مىبیند؛ حسن این اقدام هوشمندانه این است که موجب مىشود تا مطالبی که ممکن است در بدو امر بری خواننده بعید جلوه نموده و پذیرش آن دشوار باشد، آرام، آرام به خوبی روشن شده و جلوهگر شود، و خواننده، آن حقیقت را با همه وجود باور کند. ١٩- الغدیر اثری متعلق به تمام ملل اسلامی از خصوصیات «الغدیر» جهانی بودن و بینالمللی بودن آن است، اثری است فراتر از قوم و ملیت، تعلق داشتن به مذهب خاص و متعلق به همه امت اسلامی، و از این فراتر، متعلق به همه کسانی که مىخواهند از سعادت هر دو جهان بهرهمند باشند، و در پرتو تعالیم «قرآن و عترت» و اندیشههای ناب الهی زندگی کنند. ٢٠- پشتوانههای برتر صاحب «الغدیر»، به یقین دانشمندی است هوشیار، با ذکاوت، پر تلاش، فداکار، با صبر و حوصله و خستگىناپذیر. و تردیدی نیست که او بری پدید آوردن «الغدیر» از همه این عوامل بهره گرفته است، اما این عوامل گرچه بری پدید آوردن اثری مانند «الغدیر» لازماند، لکن کافی نیستند، و به طور حتم، صاحب «الغدیر» بری خلق این اثر بزرگ، از دو عنصر و پشتوانه مهم دیگر نیز برخوردار بوده است: نخست، عنایت خداوند بزرگ، دوم توجه و حمایت صاحب ولایت حضرت امیرالمؤمنین(ع). همچنان که بسیاری از دانشمندانی که بر «الغدیر» تقریظ نوشتهاند نیز به این حقیقت بزرگ اعتراف نمودهاند. الغدیر بهترین دفاعی است که در طی ١٤ قرن که از حیات اسلام و تشیع مىگذرد، از تشیع و مکتب اهل بیت(ع) به عمل آمده است. نیز در میان هزاران عنوان کتاب که در باره زندگانی علی بنابىطالب(ع) نوشته شده است، «الغدیر» بهترین کتابی است که در این زمینه به رشته تحریر در آمده، و در میان این همه آثار همانند خورشید مىدرخشد و نورافشانی مىکند. در عظمت «الغدیر» همین بس که تاکنون، هر متفکر و دانشمندی، چه شیعه و چه سنی و چه از پیروان سایر ادیان که آن را با دقت مورد مطالعه قرار داده است، در برابر عظمت آن، به نشانه تواضع و فروتنی سر فرود آورده و زبان به تحسین این اثر بزرگ و مؤلف دانشمند آن گشوده است. پىنوشتها: ١ـ الغدیر، ج ٣، ص ٢٤٨ و ترجمه فارسی، ج ٦، ص .٦٨ ٢ـ الغدیر (ترجمه فارسی)، ج ١٠، ص .١٠ ٣ـ بنگرید به الغدیر (ترجمه فارسی)، ج ١٠، ص ١١٣ ـ .١١٦ مأخذ: مجله کوثر سال اول شماره دوم صفحه ٤٨ غلامحسین زینلی الغدیر و فقه التاریخ پس از اینهمه،آنچه در کار کتاب«الغدیر»مهم است فقه التاریخ است.مورخان ما کمتر به فقه تاریخ پرداختهاند و بیشتر کار آنان منحصر به جمع و تدوین بوده است نه نقد و تطبیق.لیکن در«الغدیر»،به مباحث تطبیقی بیشماری مىرسیم که،بری روشن کردن تاریخ اسلام و نشان دادن مقدار اعتبار دیگر مآخذ و هم مقیاس هایی کلی برای شناخت این مسائل،سندی علمی و قاطع است .در واقع صاحب«الغدیر»،به علت مطالعات بی کران خویش در مآخذی که به چندین هزار مىرسد،به اعمال ضوابط تطبیقی دست زد.ضوابطی که برای متتبعی چون او اصالت دارد،و برای مراجعان به کتاب او نیز حجیت آن ها،از روی مستندات فراوانی که به دست مىدهد،به زودی استنباط مىشود. و در واقع،همانگونه که ابن خلدون،به فلسفه تاریخ رسید و آن را ملاک قرار داد و«فیلسوف تاریخ»نامیده شد،و محققان گفتند: ابن خلدون،در مقدمهای که برای تاریخ خود نوشته به درک و تصور و ابداع فلسفهای برای تاریخ نایل آمده است که بىشک،در نوع خود،از بزرگترین اعمال به شمار مىرود،فلسفهای که با هر عقلی و هر زمان و مکان تطبیق مىکند (١) . صاحب«الغدیر»نیز به فقه تاریخ پرداخت و بر پایه شناخت مبانی و اصول علم تاریخ،و به تعبیر ابن خلدون«تشخیص راه و روشهی تاریخ»(تحقیق مذاهبه)،به فحص و عرضه دست زد،و به عنوان«فقیه تاریخ» (٢) خوانده شد.و اگر ابن خلدون در قلعه ابن سلامه گوشه گرفت و به تألیف«مقدمه»پرداخت،صاحب«الغدیر»نیز،چهل سال از عمر خویش را منزویانه گذراند.و در این مدت هر چه سفر کرد و هر جا رفت،همواره در پی کار خویش بود و همراه مآخذ و یادداشت های خود.این است که محقق،در مطالعه«الغدیر»،به روحی علمی و با روش و تازه و مستند و تحولزای مىرسد و از اینجا به باز شناخت تاریخ اسلام دست مىیابد.مسلم کسی که«الغدیر»را بخواند،از اسلام و تاریخ آن(و علوم حدیث و تفسیر و...)صورتی به دست مىآورد که تا کنون نداشته و در مآخذ دیگر بدان نرسیده بوده است.البته مسئله زمان نیز دخالت عمدهی دارد.زیرا بری صاحب«الغدیر»که در نیمه دوم قرن چهاردهم به نوشتن کتابی درباره اسلام دست زد،مآخذ قرون و اعصار گذشته را در کنار هم قرار دادن و با اشراف بر همه،به تطبیق آنها پرداختن تا حد زیادی،به علت نشر این مآخذ یا معرفی آنها در فهرست ها،امکان داشت.نهایت،کوشش ستودنی صاحب الغدیر،در رفتن به دنبال این مآخذ بود و آرام نگرفتن تا رسیدن به آنها. البته روح بزرگ این قهرمان بررسی و اطلاع،هنوز قانع نبود و آرزو داشت جهان را سیر کند و کتابخانههی همه گیتی را بری«احیی عظیم»خویش از نظر بگذارند و کلمهای از آن چه برای تأیید حق لازم است از خامه او نیفتد.از این بابت،همواره در تلاش بود و از اینکه مبادا روزی عمرش تمام شود و کارش ناتمام بماند نگران.او هم از عظمت کار آگاه بود و هم از وسعت دامنه فرهنگ و منابع و ذخایر اسلامی.از این رو،با اینکه در داشتن مآخذ بی کران،یکی از کممانندترین محققان بودـو از جمله،همین امر نظر پژوهشیان را بسیار جلب مىکردـباز چون تشنهای سیراب ناشدنی دنبال نسخهها و مدارک مىگشت.چون او مىدانست که: هزاران نسخه خطی عربی در علوم و ادبیات و فلسفه همچنان در کتابخانه های دنیای اسلام نهان مانده است.تنها در اسلامبول سی کتابخانه در مسجدها هست که از نسخههای خطی آن اندکی منتشر شده است.در قاهره و دمشق و موصل و بغداد و دهلی مجموعههای فراوان هست که فهرستی برای آن تنظیم نشده است.در اسکوریال،نزدیک مادرید،یک کتابخانه مفصل هست که هنوز نسخههای خطی آن را در علوم و ادبیات و دین و فلسفه اسلام شمار نکردهاند.اطلاعاتی که درباره ثمرات فکر اسلامی در این سه قرن داریم،اندکی از باقیمانده آثار آنهاست و این نیز مختصری از محصول قریحه آنها بوده است.و آنچه در این صفحات آوردیم،از دریی مواریث اسلام فقط قطرهای بود.اگر علما این میراث فراموش شده را کشف کنند،به احتمال قوی،قرن دهم شرق اسلامی را در تاریخ عقل انسانی به صف قرون طلایی خواهیم برد (٣) . و امینی این میراث فراموش شده را کشف کرده بود و مىشناخت،بویژه در بخش های مربوط به تخصص او،و حتی کتابخانههاي بسیار دیگری را،در زمره میراث اسلام،مىشناخت که در سخن این مورخ نیامده است.باری اینها بود،و ایمان عمیق او به کار خود که او را به اندازه گروهی نیرو مىداد.او در استفاده از وقت و حذف زواید معاشرت و فضول رفت و آمدها نمونه بود.در واقع زندگی او سرمشقی بود بری هر مرد علم و دانش.بدین گونه مىتوان ٤٠ سال عمر تحقیقی او را مطابق ٨٠ سال عمر یک محقق عادی دانست.او با این پشتکار و ایمان به کار،موفق به اینهمه شناخت و اطلاع شد.و چون چنین شد،حق داشت که چون قاضی ای آگاه و عادل در صدر محکمه بنشیند و در دادگاه«الغدیر»به محاکمات معروف خود بپردازد. آری او شاگرد مکتب علی«ع»بود و علی خود گفته است: من از زندگی فقط همین را دوست دارم که حقی را ثابت کنم یا باطلی را نفی. ایجاد ذهنیت مرتبط و از راه همین چگونگي یعنی اقامه حق و نفی باطل،از طریق نشان دادن حقیقت های بسیاری در حدیث و تاریخ و تفسیر و فقه و معارف و فلسفه سیاسی اسلام بود که گروها گروه از دانشمندان و محققان به کار او به چشم احترام نگریستند.از آغاز انتشار«الغدیر»،به آفاق گسترده آن روی آوردند،به طوری که مىتوان گفت،در عین اینکه او یکه بود و تنها،«هزاران مرد همراهیش مىکردند تا در راه اندیشه شکوهمندش پیکار کند».و هر جا کتاب به آن جا مىرسید،یا سخنی از آن به میان مىآمد،این مسائل مطرح مىشد و مورد فحص قرار مىگرفت. در این جا حقیقت بسیار نظرگیر این است که صاحب«الغدیر»،به ایجاد این ذهنیت مرتبط و ایجاد رابطه ذهنی در سطح جهان اسلام موفق گشت.ما هنگامی که به شعاع کتاب الغدیر در افکار مردم گوناگون و محققان و ناقدان مختلف در سرتاسر سرزمینهای اسلامی و جز آن مىنگریم،و وقتی با نامهیا متفاوت پژوهشیان آبادی های مختلف جهان آشنا مىشویم که به تقدیر از کتاب وی پرداختهاند،به حقیقت مذکور مىرسیم.و این خود،بجز جنبه دینی،مسالهای است جالب و عمیق در سطح ارزیابی تلاش در راه روابط انسانی.و اینهمه ما را از این ذهنیت مرتبط و حسن تأثیر کتاب و حسن نیت مؤلف و والایی این کار آگاه مىسازد. نقد در«الغدیر» خوب است، بس کوتاه و مختصر،به چگونگی نقدهی«الغدیر»اشاره کنیم. وقتی که علامه و اومانیستي چون صاحب«الغدیر»ـپس از طی دوران تحصیلات عالی و اجتهاد،چهل سال از همه کس و همه چیز مىگسلد و در زوایی کتابخانهها عمر مىگذراند و به حاصل مواریث علمی اسلام و مسلمین دست مىیابد،و در فن خویش،کمتر مأخذی ـخطی یا چاپی،از مکه تا رامپورـاز نظر او دور مىماند،تا جایی که خود به صورتی در این چهارده قرن زندگی مىکند،و به تحریفها و انحرافهایی که قلمها و ذهنها کرده و یافتهاند پی مىبرد،و از آنجا که راوییـبری پوشاندن حقیقت و کمک به دستگاه قدرتـبه جعل حدیث مىپردازد،تا جایی که طبری آن مجعول را نقل مىکند،تا جایی که به هنگام چاپ کتب خطی علمی سلف،برخی از فضایل آل علی و دلایل تشیع یا مثالب دیگران را از کتاب حذف مىکنند،تا آنجا که دکتری در شرح دیوان شاعر شیعی مشهور،کلمه«غدیر خم»را«غدا برحم»ضبط مىکند (٤) ،و صدها امثال این...وقتی کسی بر همه این جریانات واقف مىشود و رسالت علم،او را به بازسازی و تصحیح مأمور مىدارد،و ایمان به محمد و تاریخ دین محمد،او را نمىهلد که چشم از اینهمه بپوشد،چنین کسی حق دارد که چونان مدافعی راستین و سنگربانی متعهد و مفسر آفتابی نستوه،این مسائل را بر ملا کند و ملل اسلام و علمی اقوام را بر این امور وقوف بخشد. و چون،به تألیفات سایر محققان معاصر رجوع مىکنیم و تحقیقات آنان را مىخوانیم،مىنگریم که هر جا آنان نیز با آراء کسانی که مورد انتقاد«الغدیر»قرار گرفتهاند،برخورد کردهاند و درباره آن آراء نظر دادهاند.نظرهایی اظهار داشتهاند از قبیل نظر صاحب«الغدیر».و این ما را از صحت نظر علامه امینی و صلاحیت او در قضاوت،و عدالت او در نقد و اعتلی سطح نقدهی وی بیشتر آگاه مىسازد. بری نمونه مقایسه شود: نقد الغدیر (ج ١) بر ابن حزم اندلسی،با نقد عباس محمود العقاد بر وی (فاطمة الزهراء و الفاطمیون/٨١) نقد الغدیر (ج ١) بر ابن حزم اندلسی،با نقد دکتر طه حسین بر وي(الکاتب المصری،ج ٢،شماره ٥،سال ١٩٤٦). نقد الغدیر (ج ١ و ٨) بر کار تاریخ نویسان اهل سنت،با نقد دکتر عمر فاروق بر همین مورخ (العباسیون الاوائل،ج ١/٢١٩). نقد الغدیر (ج ٢) بر دکتر محمد حسین هیکل،با نقد شیخ محمد رضا المظفر بر وي(السقیفة/٤٧) . نقد الغدیر (ج ٢) بر احمد زکی صفوت،با نقد شیخ هادی کاشف الغطا بر وي(مدارک نهج البلاغة و دفع الشبهات عنه/٤٨ به بعد). نقد الغدیر (ج ٢ و ٨) بر طبری،با نقد سید عبد الرزاق موسوی مقرم بر ویـ(الشهید مسلم بن عقیل/٩٧٩٨). نقد الغدیر(ج ٣)بر مؤلفان ملل و نحل،با نقد شیخ محمود شلتوت بر همین مؤلفانـ (الامام الصادق و المذاهب الاربعة،جزء ٦/٣٩١٣٩٢) نقد الغدیر (ج ٣) بر ابو الفتح شهرستانی،مؤلف«ملل و نحل»،با نقد سید عبد الحسین شرف الدین بر ویـ(المراجعات/٣٣٦). نقد الغدیر (ج ٣) بر شهرستانی نامبرده،با نقد شرف الدین بر وی(مؤلفو الشیعة فی صدر الاسلام/٦٦٦٨ و ٨٢٨٤). نقد الغدیر (ج ٣) بر شهرستانی،با نقد دکتر علی سامی النشار بر ویـ(نشأةـالفکر الفلسفی فی الاسلام،ج ١/٦١٦٢،چاپ دوم). نقد الغدیر (ج ٣) بر شهرستانی،با نقد دکتر ابراهیم مدکور بر ویـ(فی الفلسفة الاسلامیة،منهج و تطبیقه/٢٠٤،چاپ دوم). نقد الغدیر (ج ٣) بر شهرستانی،با نقد حنا الفاخوری و خلیل الجر بر ویـ(تاریخ الفلسفة العربیة،ج ٢/٢٣). نقد الغدیر (ج ٣) بر محمود شکری الآلوسی،با نقد شرف الدین بر ویـ(الفصول المهمة فی تألیف الامة/٥٥،چاپ چهارم). نقد الغدیر (ج ٣) بر شیخ محمد خضری،از استادان دکتر طه حسین،با نقد طه حسین بر ویـ(مذکرات طه حسین/٦٦). نظر الغدیر (ج ٣/٣٣٥) درباره دکتر طه حسین،با نظرات دکتر عبد الهادی مسعود مصری درباره ویـ(مع رجال الفکر فی القاهره/١٧٧١٨٠). نقد الغدیر(ج ٣) بر احمد امین مصری،با نقد کاشف الغطا بر ویـ(اصل الشیعة و اصولها/٨ به بعد). نقد الغدیر(ج ٣) بر احمد امین،با نقد زکی مبارک بر ویـ(مجله«الرسالة»ـقاهره،زیر عنوان«جنایة احمد امین علی الادب العربی»). نقد الغدیر(ج ٣) بر احمد امین،با نقد شیخ عبد الله سبیتی بر ویـ(تحت رایة الحق). نقد الغدیر(ج ٣) بر احمد امین،با نقد دکتر حامد حفنی داود مصری بر ویـ(مع رجال الفکر فی القاهره/١٠٧). نقد الغدیر(ج ٣) بر احمد امین،با نقد استاد اسد حیدر النجفی بر ویـ(الامام الصادق و المذاهب الاربعه،مجلد ٣/٣٧٥). نقد الغدیر(ج ٣) بر احمد امین،با نقد دکتر مصطفی السباعی بر ویـ(السنة/٢١٤،الامام الصادق و المذاهب الاربعه،مجلد ٣/٣٧٦). نقد الغدیر(ج ٣) بر مؤلفان ملل و نحل از اهل سنت،با نقد دکتر عمر فاروق بر همین مؤلفانـ (العباسیون الاوائل،ج ١/٢٢٤). نقد الغدیر(ج ٣) بر امیل درمنگام و دونالدسن،با نقد جرج جرداق بر لامنسـ(الامام علی صوت العدالة الانسانیة،ج ٥/١٢٣٢ به بعد). نقد الغدیر(ج ٤)بر ذهبی و ابن خلکان،با نقد امتیاز علیخان عرشی بر آنانـ(استناد نهج البلاغه/٥ به بعد). نقد الغدیر(ج ٩) بر دکتر طه حسین،با نقد کاشف الغطا بر ویـ(اصل الشیعة و اصولها/٣٦). نقد الغدیر(ج ١١) بر غزالی،با نقدهی شیخ مجتبی قزوینی بر ویـ(بیان الفرقان،ج ٤). همچنان نستوه محقق یا نویسنده، باید در انگاره کار خویش، دچار سستی و فتور نگردد. چه بسیار دیده مىشود که نویسنده کتابی، یا مقاله و بحثی،در آغاز پرمایه و با نشاط و بر پایه استقصا و تحقیق دست به کار مىشود،اما همینکه کارـدر مثلـبه نیمه مىرسد،لحظه به لحظه افت مىکند و سستی مىگیرد و نشانههی خستگی،کم توانی،دنباله رها کنی و سرسری گیری در آن پدیدار مىشود تا سرانجام که بروشنی کار از اوج خود فرو مىافتد. اینگونه کار کرد بر خلاف سنت علم و آیین تحقیق و دقت در عمل و رضایت وجدان علمی است،و هم تقصیر و کوتاهی است نسبت به حق جامعه،در استفاده و مراجعه به اثر. محقق باید،شکیبا باشد،صبر پیشه کند،تاب آورد،توان بنمایاند و بر سر هر ریزه از عمل چه در آغاز آن و چه در انجام بایستد و خیرگی کند و چیرگی نشان دهد،تا هیچ بخشی و فصلی و هیچ استنتاجی و سنجشی،سرسری گرفته نشود، و آبکی از آب در نیاید.این راهی است که محققان بزرگـآنان که با علم صمیمی شدهاند و با معرفت اخت،و آنچه آنان را به کار کشانده است عشق به شناختن بوده است و شناساندن،و عشق به مردم و احترام به حق مردم همواره سپردهاند . مؤلف «الغدیر»، از نمونههای کامل این روش صحیح و علمی است.در کار سترگ او،سراسر،هر بحثی را چنان مىیابیم که گویی نخستین بخشی که از این کتاب نوشته شده است همین است،از بس که هر فصل و هر مبحث،از هر نظر،غنی است:بسیاری مآخذ،استقصای آراء،شوربیان،غنی واژگانی،استواری منطق،رزانت استدلال،قدرت تفهیم و تلألؤ الهام. ناقدان به این نکته نیز نیک توجه یافتهاند و هر کدام به گونهای آن را خاطرنشان ساختهاند .در بخشهای دیگر این کتاب، به نمونههایی از گفتههای ناقدان در این باره برمىخورید. و از همینجاست و همین چگونگی بجز ایمان و خلوص نیت مؤلف که«الغدیر» خواننده خویش را به سادگی رها نمىکند، و همین سان نمىهلد، بلکه سطر به سطر، و صفحه به صفحه، مضامین و مقاصد خویش را به خواننده القا مىکند،و چونان خود الهام،روح او را از حقیقتها مىآکند و منور و روشن مىسازد.و این الهام بخشی از ویژگی های کتاب هایی است چند،از جمله«الغدیر».یکی از ناقدان (٥) در این باره چنین مىگوید: صاحب«الغدیر»،از آن کسان است که خداوند ملکه وحی کردن به دلهاي پاك را به آنان عطا کرده است،و آنان را قادر ساخته است تا به طبقات درس خوانده و با فرهنگ،حقایقی را الهام و افهام کنند،حقایقی که تیرگی دل را مىزداید و زنگار وسواس و شک را از جان هها مىسترد .اینان این حقایق ثابت را با صراحت و بىپروا اظهار مىدارند،اما بىپروایی و صراحتی دوست داشتنی... آمیختگی«الغدیر»با«قرآن کریم». در اینجا باید به واقعیتی دیگر نیز اشاره کنیم.و آن،آمیختگی شگرف«الغدیر»است با آیات قرآن.قرآن کریم بر سراسر کتاب حکومت مىکند.همواره با آیات قرآن،به صورتهی گوناگون :افتتاح،اختتام،استدلال،تأیید،تضمین و اقتباس،روبرو مىشویم،چه لطیف و چه زیبا،چه الهام بخش و چه نورانی بری این موضوع،بهتر از هر چیز،مراجعه و نگریستن به خود کتاب است.و گاه چه جذاب و شکوهمند مىشود که مؤلف،سخنانی را که مىخواهد به عنوان سر سخن و دیباچه (افتتاح)با خواننده بگوید،با آیات قرآن مىگوید و از زبان قرآن،از جمله سرآغاز جلد ٦ و جلد ٧ و جلد ٨ و جلد ٩ و جلد ١٠.و گاه در پایان(اختتام)و در مقام تذکار و استنتاج چنین مىکند،چه سحرانگیز و فروغزی و مهتابگون.و از این نمونه در«الغدیر»بسیار است که در پایان بسیاری از مباحث،آیات قرآن کریم،با مناسبت و لطفی ویژه،آمده است. و این چگونگی حال مىرساند که مؤلف آنقدر با کتاب خدا مأنوس بوده است و آیات قرآن را مىخوانده است و از برداشته است،که گویی خود«حافظ قرآن»بوده است.و همین است که عبد الفتاح عبد المقصود مصری،استاد دانشگاه اسکندریه،مىگوید: انه لیستهدی التنزیل (٦) . ـاو به حق،از«قرآن»هدایت مىطلبد. لحن صاحب«الغدیر»،در خلال هزارها صفحه مطالعه خویش در کتب قرون گذشته و معاصران، به صدها تعبیر رکیک، توهین، جعل، افترا، فحش و هتک مقدسات برخورد کرده است چنان که خود با لحنی دردناک از آنها یاد مىکردـبا این همه در سراسر ٤٥١٣ صفحه«الغدیر» (تا اینجا که چاپ شده است)، همواره وقار یک مصلح دلسوز را با خود داشته و به تعبیر خود (به اقتباس از قرآن کریم) «و اذا مروا باللغو مروا کراما»بوده است. هر جا کوشیده است تا با روشن کردن مطلب و ذکر اسناد و تطبیق، به هتک و افترا و فحاشی مؤلفان پاسخ دهد و از زی یک محقق دوستدار هدایت بیرون نرود،و چونان قلهای رفیع که هر چه ماسه بر پایش ریزند نجنبد،یا چونان دریایی عظیم که هر چه در آن افکنند خیزابه نگیرد،به حرکت علمی خویش ادامه دهد .بنابر این اگر گاه عتابی کند بر مؤلفی از سر هتاکی بسیار آن مؤلف یا خطابی با کسی،مسئلهای نخواهد بود.و این همان مواردی است که برخی از فاضلان آن را شدت لحن دانستهاند. به تعبیر دیگر،باید گفت صاحب«الغدیر»،در این موارد،چونان دریایی است که از تلاقی امواج و سهمگینی طوفان،گاه کفی بر لب مىآورد.و این مقدار،ما را از عظمت دریا و استخراج منافع از آن،باز نمىدارد. نیز باید دانست که اینگونه تعبیرات تند و عتابآمیز (که بسیار اندک است و در برابر بیش از ٤٥٠٠ صفحه علم و تصحیح و شناخت و مأخذ،چون معدوم است) نوعا در مواجهه با مؤلفان بسیار هتاک و بىادب است و بس.چنان که از سوی دیگر، همواره در هر جای،او را مىنگریم که از عالمان،مفسران و حفاظ حدیث اهل سنت با تجلیلی فراوان و القابی حشمتآمیز یاد مىکند .و از اینجاست که«الغدیر»خود یکی از منابع اطلاع از شؤون علمي واحوال بسیاری از علمای اهل سنت ماست.بنابر این،تنبیه زبانی برخی از مؤلفان بىحفاظ و قلم به دستان خیرهسر یا جیرهخوار،گاهگاه،آن هم برای تکان دادن اذهان مراجعان،نباید خروج از حد ادب تألیف و قلم(که مؤلف«الغدیر»همواره بدان مقید بوده است و بدیگران سفارش کرده است).به حساب آید،بلکه باید به تازیانهی تعبیر شود در خور گرده آنان (٧) . در اینجا باید توجه داشت که ذکر اعمال اشخاص و تحلیل آن،و روشن کردن جنایات و اتهامات مؤلفان مفتری و متعصب یا مزدور،اگر بری روشن کردن تاریخ اسلام و رد تهمت ها و افتراهای عقیدتی و نشان دادن حقایق اعتقادی و تحکیم مبانی ایمان درست در مردم و بازسازی جامعههی اسلامی لازم شد و تکلیفـو لغاتی به کار رفت در مورد اینگونه مؤلفان که صراحتا معنایی را مىرساند که نقص آنان است اما این نقص متأسفانه در آن کسان هست نباید آن را تند لحنی دانست.به دیگر سخن،واقع گویی را نباید با تند لحنی اشتباه کرد.صاحب«الغدیر»خود،این موضوع را در آغاز جلد هفتم در میان گذاشته است: آنچه را خواننده درشتگویی مىپندارد،به ابدیت سوگند که چنین نیست،بلکه این نیرومندی دلیل است نه سخت زبانی در استدلال.و همین خوی است در ما که استاد محمد عبد الغنی حسن مصری بدان پی برده و در قصیده خویش گفته است: یشتد فی سبب الخصومة لهجة لکن یرق خلیقة و طباعا و کذلک العلماء فی اخلاقهم یتباعدون و یلتقون سراعا ـبه هنگام بحث و درگیری،لحن او تند مىشود. لیکن خلق و خوی او بسی نرم است. اخلاق دانشمندان اینگونه است: از هم(به خاطر موضعگیری در راه عقاید)دور مىشوند،اما به زودی باز گرد هم مىآیند. بدین گونه مىنگریم که ناقدان بزرگی که به بزرگداشت«الغدیر»پرداختهاند و این بزرگداشتن را تکلیف علمی و دینی و اجتماعی خویش شمردهاند،زمینه این چگونگی گه گاهی در تعبیر را دانسته و آن را هضم کردهاند. پس تصور درست در این باره این است که:«الغدیر»،تا همین جا که چاپ شده است اکنون،بیش از ٤٥٠٠ صفحه علم و اطلاع و مأخذ و تطبیق و استنتاج و تصحیح و هدایت است.بنابر این،چنین مؤلفی،در خلال اینهمه صفحات،که خود حاصل وقوف بر دهها هزار صفحه است،مؤلفی که همواره سر و کارش با پیدا کردن و نشانـدادن خبطها و خطاها و تعمدها و تحریفها و غرض ورزیها و کینتوزیهاست،اگر گاه کلامی آتشین براند و پس از استنادات فراوان،با بیانی شعلهور در رشتههی پنبهـشده خصمان حقیقت افتد،مسئلهی دور از موازین نخواهد بود.علاوه بر این،باید دید آیا او در برابر چه کسانی تند شده است.او نسبت به سلف امت،همچنین عالمان امین و بیغرض،همواره به حشمتگزاری و حرمت پرداخته است.و اینکه یاد شد نوعا در برابر مؤلفانی است که در پوشیدن حق کوشیدهاند و حقایق و احکام اسلام را وارونه نشان دادهاند و به بزرگان بد گفتهاند،و گاه از سر خبث نفس از توهین به مقدسات والا در نگذشتهاند .این است.پس کسی که مىخواهد در این باره صاحب قضاوتی درست باشد،باید هم تمام«الغدیر»را بخواند و هم آن کتابها را. ببینید،صاحب«الغدیر»،در جلد سوم،چند تن از ملل و نحل نویسان تهمتزن دروغنویس غرضورز را محاکمه مىکند و ری مستند خویش را درباره ارزش کتابهی آنان اظهار مىدارد،و جامعه را از پذیرفتن نظریات آنان،پیش از عرضه بر مآخذ دیگر،پرهیز مىدهد،و ایشان را بر اینهمه تهمت و افترا و خلافنویسی مورد عتاب مىسازد،سپس مىنگریم که عالم فقید مصر،مفتی و مصلح مشهور،شیخ محمود شلتوت نیز،درباره نویسندگان ملل و نحل رأیی اظهار مىدارد تندتر از ری صاحب«الغدیر» (٨) . بدین گونه مىنگریم که عالم و مصلحی شیعی(از نجف)و عالم و مصلحی سنی(از قاهره)،درباره مطالب مندرج در کتب ملل و نحل به یک نتیجه مىرسند،عالم شیعی به قصد نشان دادن چهره راستین مذهب خویش و به خاطر ایجاد تفاهم و وحدت،و عالم سنی به قصد بیان یک مسئله تحقیقی در جهت درست شناساندن مذاهب اسلامی به یکدیگر،و جبران و تدارکی،در برابر کار برخی از ملل و نحل نویسان. یعنی کسانی که بنابر عللیـکه چندان هم نامعلوم نیستـاین مصالح را نادیده گرفتهاند و به تباهگری خویش برخاستهاند. بىمناسبت نیست،اشاره کنیم به نظر یکی از محققان معاصر اهل سنت،دکتر فاروق عمر.وی معتقد استـو درست معتقد استـکه درباره تاریخ شیعه و سیر افکار و فرهنگ و جریانهی شیعی کتابهی مفید و مناسبی تألیف نشده است،و اصولا شیعه درباره تاریخ مذهب خود کتاب جامع و روشنگری ننوشته است.و محققان سنی یا مستشرقینی که درباره شیعه کتاب نوشتهاند،متأسفانه،مآخذ آنان تألیفات اهل سنت بوده است.و این تألیفات و مآخذ بیطرفانه نوشته نشده است.و مدارک مهم شیعه هنوز در دسترس قرار نگرفته است.بنابر این تاریخ تشیع تاکنون در انتظار بحث و تحقیقی است موضوعی و منظم که نه تنها به مسائل کلی بپردازد،بلکه سیر تاریخی و مذهبی و تحولات تشیع را دقیق شرح دهد. دکتر فاروق عمر،سپس به ارزیابی کتب ملل و نحل و عقاید مىپردازد و با اینکه خود اهل سنت است چنین اظهار مىدارد: اغلب کتابهایی که درباره ملل و نحل و عقاید تألیف شده است،نوشته و تألیف علمی سنی است .هدف این تألیفات،کوبیدن آراء و عقاید فرقههی مخالف اهل سنت بوده است،و اینگونه وانمود کردن که عقاید این فرقههی مخالف،دور از اسلام است! (٩) اکنون خوب است،به مناسبت بحث درباره لحن کتاب،سخنی از خود«الغدیر»نقل کنیم.مؤلف در آخرین صفحه جلد هشتم،تحت عنوان«ادب امیر المؤمنین،ادب الشیعة،ادب الامینی»چنین مىنویسد: مولی ما امیر المؤمنین،به حجر بن عدی و عمرو بن حمق گفت:«دوست ندارم شما نفرین کن و ناسزاگوی باشید،همواره ناسزا گفتن گیرید و بیزاری طلبید.اگر به جی این نفرین و ناسزاگویی،کارهی بد آنان را بشناسانید،مثلا بگویید،روش آنان این است و این،و کردار آنان چنان است و چنین،هم سخنتان استوار خواهد بود و هم عذرتان پذیرفته.خوب است به جی اینکه آنان را لعن کنید و از آنان بیزاری جویید،بگویید: پروردگارا!خون ما و خون آنان را حفظ کن،میان ما و آنان آشتی ده،آنان را از گمراهی برهان،تا آن کسان که حق را نشناختهاند بشناسند و آن کسان که در پی غوایت و گمراهی رفتهاند از آن دل بردارند. اگر این گونه باشد هم من این روش را بیشتر دوست دارم و هم بری شما نیکوتر است».چون علی،علیه السلام،چنین گفت،حجر و عمرو گفتند:یا امیر المؤمنین!پندت را مىپذیریم و به همینسان که تو مىخواهی تربیت مىشویم.امینی نیز همین را مىگوید،بلکه این سخن همه شیعه است (١٠) . و الحق،صاحب«الغدیر»،چنین کرد:کردارها را روشن کرد.اسرار اعمال سلف را باز نمود.تاریخ را دوباره پیش چشم ما گذاشت.و به تعبیر شیخ محمدـسعید دحدوح حلبی:از گذشته فیلمی تهیه کرد و به ما نشان داد (١١) ،تا حقایق را نه تنها بدانیم بلکه ببینیم.و این بود روحیه و اخلاص و وسیعنگری مردی که خویشتن را فدی حقیقت بزرگ کرد. و بدینسان مىنگریم که«معمار مدینه الغدیر»ـچنانکه یاد شدـخود یکی از با اخلاصترین چهرههی اصلاح طلب جهان اسلام بود.از این رو«الغدیر»را به عنوان کتابی اصلاحی و تفاهمی به جهان تقدیم کرد.او به اقتضی بحث علمی و رعایت واقع تاریخی،پژوهشهی خویش را با کمال حریت و قاطعیت دنبال مىکرد و بری زنده نگاهداشتن شعله ولی علی در جانها،زبان آتشین خویش را،هیچگاهـمیان سخنـبه کام نمىبرد.راست و صریح و قاطع سخن مىگفت و مدرک ارائه مىداد.با خلوص و امانت تمام به نقد تاریخ و حدیث مىپرداخت.و گاه در اثر تحریفهی گمراهی آفرین فراوانی که مىدید به شور مىافتاد.و این همه باعث نمىشد که از واقع زمان دور ماند.بلکه بر عکس نوع محققان که چون غرق دریی کتاب و تحقیق مىشوند از آنچه در اطراف آنان مىگذرد ناآگاه مىمانند،از از واقع جوامع اسلامی آگاه بود. او از سید محمد رشید رضا به عنوان کسی که آثار تربیت سید جمال الدین را دیده است و شیخ محمد عبده را درک کرده است گله مىکرد که چرا،حتی پس از درک محضر کاشف الغطا و گفتگو با او،کتابش را از اتهام به شیعه آکنده و کتابی موجب تفرقه نوشته است. او از سید احمد زینی دحلان،مفتی مکه،مىخواست که به خاطر تصحیح برخی از روش های نادرست سلف،چهره احکام اجتماعی اسلام را درهم نریزد و روش صحابه مجاهد را نادیده نگیرد. او از دکتر طه حسین مىخواست که در نوشتن تاریخ اسلام و سیره نبوی و هامش السیره و الفتنة الکبری،به نقل مجعولات نپردازد و حقایق تاریخ را صحیح بازگو کند. او از دکتر محمد حسین هیکل مىخواست که«حدیث بدء الدعوة»را درباره خلافت حضرت علی«ع»که در چاپ اول کتاب خود(حیاة محمد)آورده است از چاپ دوم حذف نکند و به خاطر ملاحظات حق را نپوشاند. او از محمد احمد جاد المولی بک،عبد الوهاب النجار،عمر ابو نصر،علی فکری مصری و...مىخواست که در تألیف و تشریح تاریخ اسلام و تاریخ خلافت،بالفاظی و عبارت پردازی،چهره حقایق را نپوشانند و باعث گمراهی نسلها نشوند و با«درایت»به«روایت»بپردازند. او از شیخ محمد خضری،محمد کرد علی شامی،عبد الله قصیمی،موسی جار الله و امثال اینان مىخواست که روایات مجعول به دست امویان را سند تاریخ اسلام نشناسانند. او از صادق ابراهیم عرجون مىخواست که در نوشتن تاریخ خلافت،در دوره عثمان،به فقه التاریخ بگراید،تا موجب گمراهی امت نگردد و آنچه حقیقت تاریخی است نشان دهد. او از دکتر ابراهیم ملحم اسود مىخواست که کلمه مشهور«غدیر خم»را در شعر شاعر شیعی معروف،کمیت بن زید اسدی،«غدا برحم»ضبط نکند. او از برخی چاپخانههای جهان سنت مىخواست که به هنگام چاپ متون و مآخذ قدیم اسلامی،استنادات و روایات و مطالبی را که به نفع تشیع است،از کتابها و نسخهها حذف نکنند. او از احمد زکی صفوت،گله داشت که چرا در کتاب«جمهرة خطب العرب» خود،خطبه غدیر را با آنهمه سندی که دارد نیاورده است؟ او از احمد امین و احمد الزین و ابراهیم الابیاری،و علی جارم و علی امین و خلیل مطران و مصطفی الدمیاطی بک و دیگر ادبی مصر شکایتی بس دردناک داشت که چرا دیوانی (١٢) را شرح و چاپ و ترویج مىکنند که در آن ابیاتی آمده است مربوط به سوزاندن در خانه حضرت فاطمه زهرا«ع». او از محققان شرقی و اسلامی مىخواست که اینگونه با مرعوبیت و بىقید احتیاط به تألیفات غیر قابل اعتماد مستشرقین مراجعه نکنند و آنها را سند ندانند. او از مؤلفان مسلمان مىخواست که در ذکر وقایع و مسائل تاریخی و حدیثی سند ارائه دهند،و با ترک سند،اصول و مآخذ علم را نفراموشانند. او از عادل زعیتر و دیگر مترجمان مسلمان مىخواست،که هر کتابی که رسید و به هر منظوری که نوشته شده بود ترجمه نکنند و به هنگام ترجمه کتابی،نخست بنگرند تا آن کتاب بری جامعه سودمند باشد و شامل علمی و فایدهی،و در مرتبه دوم،مطالب آن کتاب را بر اصول و منابع عرضه کنند،و هر جا خلافگویی و اشتباه داشت،با افزودن«توضیحات»،مردم را بیاگاهانند و از نشر مطالب و نوشتههای نادرست مؤلفان مغرض یهودی و نصرانی خودداری کنند،و فضای اصیل و منسجم فرهنگ اسلامی را با دسیسههای تألیفی بیگانگان درهم نریزند،و موجب تفرقه بیشتر مسلمانان و لا اعتقادی جوانان نشوند. بنگرید!یک عالم شیعی،عالمی سراپا شور و احساس که سوز و گداز عاشقانه او در راه آل محمد«ص»معروف همگان بود و به شنیدن و ذکر مصائب آل محمد«ص»علاقه داشت،از اینکه این جنایات بازگو شود گله مىکرد و مىخواست آنها را«جنایات منسیة»بخواند.و تا اینجا به تفاهم مسلمین مىاندیشید که به بازگو کردن این وقایع رضا نمىداد،فریاد مىکشید که چرا این دیوان را چاپ کردهاید؟چرا دیوانی را منتشر مىکنید که در آن شعری است از این دست؟چرا در این دوره بحرانی و در این روز بس سخت و هولناک عواطف را مىخراشید؟و اینگونه صفی برادری اسلامی را کدر مىسازید؟و وحدت جامعه اسلام را متزلزل مىکنید؟و صفوف مسلمانان را مىپراکنید؟چرا؟چرا؟. (١٣) و این بود روحیه واقعی و اخلاص بیکران و تفاهم معقول و دلسوزی راستین و وسعت نظر او نسبت به اسلام و تقریب راستینی که خود داعی آن بود.و این بود دیدگاه اجتماعی مسامحهآمیز و انسانی مصلحی که با خوی محمد و آل محمد«ص»تربیت یافته بود و نسبت به اسلام و مسلمین،همچون مادر اصلی،اینسان مهربان بود و دلسوز و بیدار و نگران. و از این رو که از واقع جوامع اسلامی و درگیری با استعمار و لزوم تفاهم مسلمین نیک آگاهی داشت،همواره از علمی اهل سنت تجلیل مىکرد،و چاپ کتابهی پر ماده آنان را توصیه مىنمود،و خود در این راه پیش مىافتاد،و علمی شیعه را در حرکات اجتماعی به تماس با علمی اهل سنت و کمک گرفتن از آنان و کمک رساندن به آنان دعوت مىکرد،که از جمله در مورد یکی از حوادث،که در سنین اخیر،بری اسلام و مسلمین پیش آمد،علامه امینی به آیت الله سید ابو القاسم خوئی،پیشنهاد کرد که از فقها و قضات و مفتیان بزرگ اهل سنت کمک بخواهد،و او خواست و نتیجه هم داد. در اینجا و در این حالات،گاه ممکن بود کسی در او احساس تضاد کند و نه چنین بود.او دچار تضاد نبود.او به وحدت اسلامی معتقد بود و«الغدیر»را بری همین نوشت،نوشت تا شیعه را درست بشناساند و در مقیاس جهانی تثبیت کند و بدینگونه رشتههی استعمار را پنبه سازد و اتهاماتی را که به شیعه زده بودند بزداید و اتحاد اسلامی را با ایجاد معرفت صحیح نسبت به شیعه در سطح جهانی قوام بخشدـچنانکه نظر ناقدان را در این باره نوشتیم .او«الغدیر»را نوشت تا به حساب تألیفات جاهلانه یا استعمار املا کرده،که بری تفرقه افکنی و تجزیه آفرینی نشر یافته بود،برسد و رسید.اما در قلمرو عرضه معتقدات و ایدئولوژیها،و در مقام بحث و استدلال معتقد به صراحت بود.و به همان اصل دینی که علمی سنی و شیعه در طول تاریخ اسلام بدان معتقد بودهاند احترام مىگذاشت.اصلی که مىگوید،هر کس باید عقاید خود را از روی استدلال و اجتهاد بداند نه از روی تقلید و دنباله روی،و هر کس بایدـبه صورتي در عقاید خود مجتهد باشد نه مقلد.بدین جهت برای ملت اسلام کتابی استدلالی و روشنگر نوشت.او عقیده داشت که فرزندان اسلام باید در اندیشه و ایمان حر باشند و حریت داشته باشند.از این رو در سطح بحث و بازسازی اذهان،مباحث خویش را درباره روشن کردن گذشته و نقد تاریخ و تبیین حرکات اجتماعی و تفسیر سر انحطاط مسلمانان دنبال مىکرد.و این بود که استاد عباس محمود العقاد کتابش را از استاد محمد عبد الغنی حسن مىگرفت و مىخواند و دربارهاش مقاله مىنوشت.استاد عادل غضبان مدیر مجله الکتاب قاهره در شمارهای پس از شمارهای كه در آن مجله،به شناساندن«الغدیر»مىپرداخت.استاد عبد الفتاح عبد المقصود،موقعیت دانشگاهی خویش را،در دانشگاه اسکندریه،به خطر مىافکند و از نوشتن معرفی نامه برای«الغدیر»دست بر نمىداشت.استاد علاء الدین خروفه از عالمان الازهرهمواره آرزوی دیدن نویسنده«الغدیر»را داشت و در روزنامههای پر انتشار قاهره به معرفی و دفاع از کتاب مىپرداخت.مراجع نجف و قم گرامیداشت و ترویج«الغدیر»را وظیفه مىدانستند.شیخ مجتبی قزویني عالم ربانی و متأله اخیر خراسان پیشنهاد مىکرد که«الغدیر»جزو کتب درسی حوزههای روحانی شیعه قرار گیرد .شیخ محمد سعید دحدوح امام جمعه و جماعت حلب از اهل سنت جلسه«الغدیر»تشکیل مىداد.جوانان حلب که نویسنده«الغدیر»را ندیده بودند،چون با کسی از مسافران نجف روبرو مىشدند چشمان او را مىبوسیدند که تو،نویسنده«الغدیر»و فرا دارنده این مشعل هدایت را دیدهای!دبیران دبیرستان های مکه«الغدیر»را مىخواستند تا،بر خلاف برنامه هم که شده،حقایق وحی بنیاد آن را به نوجوانان سرزمین وحی بیاموزند.دکتر صفا خلوصی به ترجمه کتاب به انگلیسی مىپرداخت .استاد احمد علی جوهر امروهوي به پیشنهاد و کوشش حضرت سید ابو الحسن حافظیان«الغدیر»را به زبان اردو بر مىگردانید و... و همین سان در سفرهایی که مىکرد،همواره مورد تجلیل عالمان مذاهب قرار مىگرفت.استادان دانشگاهها به استقبال او مىشتافتند.دانشمندان و مدیران کتابخانههاـاز سنی و شیعه از سر اخلاص وسایل تحقیق را در اختیار او مىگذاشتند.عالمان سنت با او تماس مىگرفتند.شاعران در گرامیداشت او چکامهها مىسرودند.متصدیان کتابخانهها نشریات و فهرست کتابخانههای خویش را به او تقدیم مىکردند. او نیز انتشارات دائرة المعارف عثمانی حیدر آباد دکن را تهیه مىکرد.تألیفات با ارزش اهل سنت را به چاپ مىرسانید.و چه بسیار از تألیفات با ارج آنان را که استنساخ کرد،یا عکس گرفت و از سرزمینهای مختلف با خود به نجف آورد و به شیعه شناساند. امانت در صفحات گذشته، درباره لحن و چگونگی تعبیر گفتگو کردیم.اکنون به جاست که به امانت شگرف صاحب«الغدیر»ـبه عنوان یک مؤلف مسلمان نیز اشاره کنیم.مىدانیم که در تألیفاتی که پایه آنها بر نقل استوار است،تنها جوهر اصلی و مایه وثوق،امانت است.اگر در چنین کتاب ها امانت رعایت نشود،هیچ است.و دریغا که چه بسیاری از آنان که به عنوان محقق و مورخ و عقاید نویس معرفی شدهاند، (١٤) از این صفت که جوهر کار و الفبای مکتب است بىبهره بودهاند و هستند.و یکی از جریانات«الغدیر»،همین مچ گرفتن هاست و روشن کردن نقلهای تقطیعی (١٥) یا مکذوب. اکنون جا دارد که مؤلفان و محققان،بویژه نسلهای جوان و تازه کار این رشتهها،در امانت تألیف و نقل،از کسانی چون صاحب«الغدیر»سرمشق گیرند و امانت«امینی»را همواره پیش چشم دارند و دستور العمل خویش سازند،که جمال علم و فضیلت تألیف این است،بویژه در کتابهایی که پایه آنها نقل و تاریخ و فقه تاریخ است.در اینگونه کتاب ها نقل نامعتبر،خیانت در نقل،عدم دقت در نقل،اعتماد بر نسخههای نامعتبر،استناد به نسخههای مغشوش و مخدوش،یا نقل تقطیعی،حقایق را دگرگون مىکند،و شالوده را ویران مىسازد،و معرفت را عقیم مىگذارد،و علم را ضایع مىکند،و خواننده را گمراه مىنماید،و تاریخ را تباه مىدارد،و پژوهشی را سر در گم مىسازد .و اینهمه،مسائلی است که مؤلف باید به آنها توجه داشته باشد،چونان که صاحب«الغدیر».دقت و امانت در نقل در«الغدیر»،چنان است که از یک عالم راستین توقع مىرود.نقل نمونه در این مقوله معنی ندارد،همه کتاب،نمونه این صفت است.عالمان و ناقدان بزرگ نیز به این چگونگی اشاره کردهاند. خلاصه،این است«الغدیر»در ١١ جلد آن که تاکنون منتشر شده است،در ٤٥١٣ صفحه،با دهها بحث مهم و نقد و تطبیق و روشنگری و هدایت و تصحیح.و اگر گفتهاند:«شرح حال هر متفکر بزرگ،مهمترین قسمت فلسفه اوست»مىشود دید که صاحب«الغدیر»چه فلسفهای داشته است.و اگر به گفته سلیمان کتانی،آنچه را بانوی اکرم،فاطمه زهرا طلب مىکرد،زمین و نخلستان نبود،بلکه اصالت حق بود و امتداد وجود محمد و تجدید تلألؤ رسالت (١٦) ،«الغدیر»نیز همان امتداد خطبه عرفات و غدیر پیامبر است،و سخنرانی بانوی اکرم حضرت زهرا،و خطبه شقشقیه،و حرکات اجتماعی ابوذر غفاری،و سخنرانی عمار یاسر و مالک اشتر و هاشم مرقال،در صفین،و خطبه شب عاشورا و پاسخ هایی که اصحاب حسین به او دادند،و شمشیرهی روز عاشورا،و خطبه ناتمام مانده امام زین العابدین در مسجد اموی دمشق،و سخنرانی های سران نهضت توابین در نهضت سلیمان بن صرد خزاعی،و قیام مختار ثقفی،و اقدام عالم بزرگ شیعی سعید بن جبیر تابعی علیه حجاج بن یوسف ثقفی،و...و... تاکنون سخن بر سر آفاق کتاب«الغدیر»بود.و اکنون چون وسیع تر بنگریم خواهیم دید که«الغدیر»ـبه عنوان دفاع نامه جانشینان محمد و مفسران اصلی قرآن: علی و اولاد علي تنها کتاب ما شیعیان نیست،چون آن چه در«الغدیر»آمده است همه از مآخذ و مدارک و کتب موثق برادران اهل سنت است،مآخذی که همه سنن و آداب و عقاید و احکام دینی اهل سنت،از نماز و روزه گرفته تا دفن مردگان،در سراسر جهان و در طول تاریخ،بر پایه آنها قرار داشته است و دارد. و اگر ببینیم که ابن خلدون مىگوید: مالک و ابو حنیفه،خلافت محمد بن عبد الله بن حسن مثنى[یعنی نواده امام حسن مجتبی«ع»]را از خلافت منصور عباسی اصلح مىدانستند و از این جهت آنان را شکنجه کردند (١٧) . و اگر ببینیم که: خود امام ابو حنیفه،در اختلافاتی که بین علویان و عباسیان روی مىداد،به آل محمد«ص»متمایل بود،و هنگامی که ابراهیمـنواده حضرت امام حسن و برادر محمد نفس زکیه بر منصور خلیفه عباسی شورید،ابو حنیفه به حمایت او بود.و به قول زفر بن هذیل که خطیب بغدادی نقل کرده است با شدت و جهد،بر خلاف منصور سخن راندی(تاریخ بغداد،١٣/٣٢٩)،و حتی وقتی منصور دو نامه مجعول از طرف همین ابراهیم حسنی،به نام اعمش محدث و ابو حنیفه نوشت،اعمش بعد از خواندن آن را به خورد گوسپند داد،ولی چون نامه به ابو حنیفه رسید،آن را بوسید و جواب نوشت(ضحی الاسلام ٢/١٨٢،به نقل از ابن عبد البر/١٧)و این امر سبب شد که بین ابو حنیفه و خلیفه عباسی،کدورتی پدید آید،و در نتیجه به امر خلیفه تازیانه خورد و به زندان افتاد .و در آنجا به قول برخی مسموما از جهان رفت (١٨) . آری اگر این اظهارها و حقیقتها و دهها امثال آن را ببینیم (١٩) به این نتیجه درست مىرسیم که«الغدیر»،کتاب مسلمانان است،نه تنها شیعیان،زیرا«الغدیر»نیز در جوهر خود،صورت دیگری است از ابراهیم حسنی یا هر ثائر علوی دیگر. و حتی مىنگریم که اگر در رگهای فرزندان سرزمینهای اسلام،خونی زنده است،که مایه پایداری آنان است در خطیرترین مقاومت ها،باز همان خونی است که با ولای علی و آل علی در رگ ها مىگردد و در قلب ها مىدود،و شاعران سرزمینهای آیات قرآن چنین مىگویند: تحت سماء صیفه الحمراء من قبل الف سنة یرتفع البکاء حزنا علی شهید کربلاء و لم یزل علی الفرات دمه المراق یصبح وجه الماء و النخیل فی السماء (٢٠) . یا: سمعت صوت و لزمن السقوط نحوی فی الولادة و النهر الممدود کالوسادة من شفتی سقراط حتی جثة الحسین (٢١) یا: من رحم الایام نأتی... من وجع الحسین نأتی... من اسی الزهراء من احد نأتی و من بدر... و من احزان کربلاء... (٢٢) نأتی لکی نصحح التاریخ و الاشیاء (٢٣) . و همینگونه شاعران شیعی ایرانیـشاعران روشنگر تعهد شناس. و چون به اینهمه توجه کنیم،خواهیم دریافت که با این کتاب،اسلام که ماهیت انقلابی داشت و«دین تحرک»بود،دوباره روشن تر شناسانده شد.و این تاکنون ـچنانکه گفتیم یازده جلد«الغدیر»است .این کتاب صاحب رسالت،هنوز مجلداتی دیگر دارد که به زودی انتشار خواهد یافت.و از جمله مباحث مجلدات باقیمانده،رسیدگی فنی و عمیق به«صحاح ست»است و بحث عجیب«مسند المناقب و مرسلها»،و بحث بیدار کننده«حکومة الالفاظ»،و مباحث فراوان دیگر،که چون انتشار یابد،بار دیگر جوامع را در جریان حکومت معصوم و مدینه قرآنی غدیر و فلسفه سیاسی اسلام قرار خواهد داد،و با خواستههای پیامبر اکرم روبرو خواهد ساخت. پس از بحثی که از آغاز تاکنون کردیم،باید دید اینهمه معلومات و موضع گیری که در«الغدیر»گرد آمده است،روی هم،یعنی چه.این همه چه معنی مىدهد و از آن ها چه نتیجه مىشود؟و آیا این همه سند و اطلاع و عرضه و تحلیل و بحث و استناد یعنی چه؟اینهمه سند و اطلاع و عرضه و تحلیل و بحث و استناد یعنی: معاویة بن ابی سفیان نه امام حسن مجتبی آری. یزید بن معاویه نه امام حسین آری. ولید بن عبد الملک اموی نه امام علی بن الحسین زین العابدین آری. هشام بن عبد الملک نه امام محمد باقر آری .منصور دوانیقی نه امام جعفر صادق .آری هارون الرشید عباسی نه امام موسی بن جعفر علوی آری. عبد الله مأمون نه امام علی بن موسی الرضا آری .ابراهیم معتصم نه امام محمد التقی آری .متوکل عباسی نه امام علی النقی آری .معتمد عباسی نه امام حسن عسکری آری. عبید الله بن زیاد نه مسلم بن عقیل آری .حجاج بن یوسف ثقفی نه سعید بن جبیر تابعی آری .القادر عباسی نه شریف رضی آری و...بدین گونه مىنگریم که«الغدیر»کتاب زندگی و آفتاب و طلوع و انسانیت است،بلکه باید گفت کتاب همه نسل هاست و برای همه نسل ها مورد حرمت است و ارجمندی کار صاحب«الغدیر»،همه محققان و بازسازان و حماسهداران و حقجویان و آزادی خواهان جهان را روشن. و از این روبه نظر این بنده مناسب است بر کلماتی که در صفحه عنوان«الغدیر»آمده است،یعنی این کلمات: کتاب دینی،علمی،فنی،تاریخی،ادبی،اخلاقی. کلمات زیر نیز افزوده شود: مبدئی، انسانی،تقدمی،اصلاحی،عملی،اجتماعی،ایدئولوجیکی،سیاسی،انقلابی. و این است کلیت ذهنی و حماسه عینی تشیع.و این است فلسفه بعثت غدیرعاشورامهدی. این است که ما،پیام آوران راستین اصلاح و دیگر مصلحان بزرگ انسانیت را که در طول تاریخ تا هم امروز،در هر گوشه جهان،پیدا شدهاند و هر یک به اصلاح بخشی از زندگی بشری پرداختهاند و در سرزمین های خود،یا دیگر سرزمین ها،پدیدآورنده انقلاب های انسانی شدهاند،و برای بازیافت حقوق محرومان به تلاش برخاستهاند،بزرگ مىداریم.و به عظمت هر یک از آنان،از هر مذهب و ملتی و با هر نوع جهانبینی،در حد لازم،خستوییم.و آنان که در گذشتهاند و هر کدام به نوعی به مسائل انسانی خدمت کردهاند،همواره بری روحشان آرزوی آرامش مىکنیم،و بری آنان که زندهاند آرزوی کامیابی بیشتر،اما به سویشان دست دراز نمىکنیم که از این باب و بابت غنی ایم زیرا که خود،آنچه را که باید،داریم.تنها باید بدانیم که چه داریم و بشناسیم و بشناسانیم،و در سطح عرضه بر نسل های جهان و مشارف تاریخ بکوشیم کوششی چونان هجوم فجر بر تاریکی ها و تابیدن آفتاب بر آبادی ها. پىنوشتها (١) «مقدمه ابن خلدون»،ترجمه محمد پروین گنابادی،ج ١/ ٣٦ ٢) یا به تعبیری:«فقیه المورخین و مورخ الفقهاء»ـ«الغدیر»،ج ٩ ٣) «تاریخ تمدن»ـویل دورانت،کتاب چهارم،عصر ایمان،بخش دوم(تمدن اسلامی)/١٧٦١٧٧،از ترجمه فارسی. ٤) دکتر ملحم ابراهیم الاسود،در تعلیقات«دیوان ابو تمام»ـ«الغدیر»،ج ١/١٢،و ج ٢/٣٣١ـ ٣٣٣ ٥) سید حسین موسوی هندی،از عالمان عراق،مؤلف کتاب ارجمند«الاسلام مبدأ و عقیدة». ٦) «الغدیر»،ج ٦/و. ٧) بری دیدن نمونهی از توهینها و هتاکیهی وحشتناک برخی نویسندگان به مقدسات اسلام یعنی همان چیزها که برانگیزنده عتابهی صاحب«الغدیر»شده است،از جمله«الغدیر»،ج ٣/٢٥٨٢٥٩،نیز همین جلد/٢٧٧ به بعد،نیز همین جلد/٣٢٩ به بعد و...دیده شود. ٨) «یادنامه علامه امینی»،چاپ تهرانـشرکت انتشار،کتاب اول،مقاله بیستم/ ٥٠٠ ٩) «العباسیون الاوائل»،ج ١/٢١٨٢٢٤ چاپ بیروت،با کمک دانشگاه بغداد(١٣٩٠) ١٠) «الغدیر»ج ٨،ص ٣٩٦،نقل از کتاب«صفین»ـتألیف نصر بن مزاحم(ـم ٢١٢)/ ١١٥ ١١) «الغدیر»،ج ٨/یا... ١٢) دیوان محمد حافظ ابراهیم،شاعر مصری مشهور. ١٣) «الغدیر»ج ٧/٨٥ به بعد. ١٤) و در این میان به برخی از آثار مستشرقین مىرسیم که در نقل به دروغ گفتن پرداختهاند و ذرهی امانت را رعایت نکردهاند.بگذریم از جاهایی که شیعانه اعمال غرض کردهاند،یا مواردی که مطلب مأخذ اصل را درست درک نکردهاند و زبان را نفهمیداند،با این وصف،دریافت غلط خود را چونان وحی منزل بازگو کردهاند.درباره مستشرقین،در همینجاـذیل«خطوطی از اهداف»ـسخن خواهیم گفت. ١٥) نقل تقطیعی،یعنی نقل یک مقدار از حدیث،یا متن تاریخی،یا متن حدیثی،یا متن فلسفی یا...و حذف مقداری دیگر،در جایی که مطلب پیوسته و مرتبط است و نقل همه مطلب چیز دیگری را مىرساند،یا ممکن است خواننده از نقل همه مطلب استنباط دیگری بکند. ١٦) «فاطمة الزهراء وتر فی غمد»/١١٨،چاپ نجف(١٣٨٨). ١٧) «تاریخ ابن خلدون»،ج ٤/ ٣ ١٨) «هزاره شیخ طوسی»،تهیه و تنظیم علی دوانی،ج ١/٨٤ـمقاله پوهاند عبد الحی حبیبی افغانی . ١٩) نمونههایی از اینگونه در گذشته نیز آورده شد. ٢٠) عبد الوهاب البیاتیـ«الموت فی الحیات»،چاپ دار الآداب،بیروت. ٢١) ادونیسـ«المسرح و المرایا»،چاپ دار الآداب(١٩٦٨)،این شعر را،از این شاعر،به دلیل اهمیت محتوی آن آوردم. ٢٢) و در اینجا به اصالتی دیگر بر مىخوریم:رابطه مستقیم«احد»و«بدر»،با«کربلا»،که تبلور دیگر همان جهاد است پس از ٤٨ سال.و ایمان به این رابطه و تبلور را شیعه هیچگاه از دست نهشته است.و بیخود نیست که بیش از ١٣٠٠ سال است که از جمله در زیارت حضرت ابو الفضل العباس علیه السلام مىخواند:«اشهد و اشهد الله انک مضیت علی ما مضی به البدریون»ـمن گواهم...که تو در همان راهی شهید شدی،که شهدی بدر شهید شدند.یعنی شیعه،خلافت امثال یزید را خلافت جاهلیت مىداند نه خلافت اسلام. ٢٣) نزار قبانی. حماسه غدیر ص ١٩٢ محمد رضا حکیمی |