• علامه امینی غواص غدیر
• ویژگی‏های الغدیر
• الغدیر و فقه التاریخ











میلاد نور‏



زمین و آسمان تبریز نورباران بود وبوی گل محمدی در فضای شهر پیچیده ؛ بوی بهار می‏آمد. تبریز در شبی ‏رؤیایی به سر می‏برد و صدای حمد، تهلیل و تکبیر از همه‏جا بلند بود؛ هزار و سیصدو بیست سال از هجرت ‏رسول اکرم(ص) می‏گذشت، که «آقا میرزا احمد» صاحب پسر شد. سر به خاک سایید و طلوع آفتاب زندگی در ‏خانه‏اش را سپاس نهاد. در کنار بستر کودک جای گرفت، او را بغل کرد، بوسید و بویید. اشک شوق به سان ‏مرواریدی بر گونه ي کودک غلتید. جاذبه و نور سیمای طفل پدر را جذب کرده بود و چشم از رخ فرزند ‏برنمی‌‏داشت. به یاد آن که همه ي عمر مرادش بود، نام نوزاد را «عبدالحسین» نهاد تا در مسیر «امامت»، ‏‏«شهادت» و «ایثار» گام نهد . ‏
روزها گذشت، فرزند به دوره ا‏ی از زندگی رسید که می‏توانست تعالیم پدر را به جان بپذیرد . او دیگر کمتر در ‏اندیشه ي بازی بود و بیشتر در عالم خیال سیر می‏کرد. می‏خواست بداند، بیاموزد و در هستی اندیشه کند. نخست ‏آموزش های مادر را فرا گرفت؛ آیات قرآنی و سوره‏های کوتاهی، که با آهنگی الاهی جانش را صیقل می‏داد، ‏به تدریج وی را برای گام نهادن در محفل علمی پدر آماده کرد. آقا میرزا احمد در سال ١٢٨٧ هجری قمری در ‏قریه «سردها»، از نواحی تبریز، متولد شده بود. او از سال ١٣٠٤ بری ادامه ي تحصیل به شهر آمده بودوبعد از ‏فراگیری مقدمات در محضر درس علامه ي بزرگوار مرحوم حاج میرزا اسدالله حضور یافت و به مرتبه‏ی از ‏دانش‏پژوهی رسید که صلاحیت علمی‏اش از طرف زعیم بزرگوار حضرت آیت‏الله میرزا علی آقای شیرازی و ‏فقیه برجسته حاج میرزا علی ایروانی تأیید شد. ‏
علم و عمل از وی شخصیتی ويژه ساخته بود. حسن سیرت، وقار و پرهیزگاری‏اش زبانزد خاص و عام بود. ‏‏(١) ‏ وی خود تربیت فرزندش را به عهده گرفت تا نیک پرورش یابد و در جمع دوستان پاکدل اهل بیت (ع) جی ‏گیرد. عبدالحسین به چنین پدری افتخار می‏کرد و خدای را سپاس می‌‏گفت. ‏
او به زودی آموزش ادبیات فارسی و عربی، منطق، فقه و اصول را نزد پدر آغاز و در سایه هدایت آن مجتهد فرزانه ‏‏«الفیه ابن‏مالک» و اشعار برخی از بزرگان دین را حفظ کرد. از اولین شعرهایی که پدر، فرزندش را به آموختن ‏و حفظ آن تشویق کرد، شعری از حضرت علی(ع) بود. (٢) ‏
عبدالحسین کتاب های مختلفی در حدیث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آن ها بهره برد. او مسائل مشکل را با ‏استاد در میان می‏نهاد و از دریای دانش او سیراب می‏شد. اهتمام به قرآن و حدیث، به خصوص نهج البلاغه، وی ‏را عاشق مولا کرد، او با اندیشه در گفتار امام(ع) درستی این سخن گرانمایه که: «هیچ آیه‏ای در ‏قرآن کریم نیست که اول آن «یا ایها الذین آمنوا» باشد، مگر آن که علی ابن‏ابی‏طالب(ع) سردار، امیر و شریف و ‏اول مخاطب آن آیه است.» (٣)را با جانش دریافت. ‏
قرآن و نهج‏البلاغه برای این محصل جوان دو کتاب گرانقدر بود. وی این دو کتاب را بارها مطالعه کرده، در ‏معانی آن دقیق شده بود. گاه هنگام مطالعه این کتاب ها می‏گریست، اشک بر گونه‏اش جاری و چون دری گرانمایه ‏در سینه‏اش نهان می‏شد. ‏
جدش «مولا نجفعلی» مشهور به «امین الشرع» از اهالی آذربایجان بود، که در سال ١٢٥٧ هجری قمری متولد ‏شده و خویشتن را به علم، ادب، پاکی و پرهیزکاری آراسته بود. آن بزرگ از شیفتگان گردآوری آثار ائمه ‏اطهار(ع) شمرده می‏شد و چون از ادب فارسی و ترکی بهره وافر داشت، قصایدی چند به این دو زبان سروده ‏بود. خانواده عبدالحسین، به خاطر شهرت جدش، «امینی» شهرت یافت (٤) و عبدالحسین راه جدش را در پیش ‏گرفت تا امین شرع و مدافع اسلام ناب باشد. ‏


هجرت‏


سال ١٣٤٢ هجری بود. عبدالحسین بیست و دو سال در سایه رفتار و گفتار پدر با اسلام و قرآن آشنا شده، از ‏محضر بزرگانی چون جناب حاج سید محمد، مؤلف «مصباح السالکین» مشهور به «مولانا» و جناب حاج سید ‏مرتضی خسروشاهی، صاحب «اهداء الحقیر در معنی حدیث غدیر»، و جناب شیخ حسین، مؤلف «هدیة الانام» ‏بهره‏های علمی برده بود. ‏
عشق به امام علی(ع) و علاقه به تحصیلات عالی آتش اشتیاق به نجف را در جانش شعله‏ور ساخت . بنابر این ‏هدفش را با پدر در میان نهاد. پدر بر قامت برومند فرزند نگریست و با دیدگانی اشک‏بار به وی پاسخ مثبت داد. وی را به امام علی(ع) و ‏فرزندش امام حسین(ع) بخشید . عبدالحسین هواخواه علی(ع) بود و خود مى‏دانست که علی(ع) او را به شهر ‏خویش فرا خوانده است. ‏
شهر نجف از عصر شیخ طوسی مهد علم و تقوا بود، دانشگاه بزرگ عالم تشیع به شمار مى‏آمد و برای تحصیل ‏مناسب بود. عبدالحسین مى‏خواست با تحصیل در این پایگاه اهل بیت(ع) به جهاد علمی پرداخته، عالمی فریادگر ‏شود و مسیر حق را تداوم بخشد. از این رو در درس حضرات آیات : سید محمد فیروزآبادی (متوفی ١٣٤٥ ه. ‏ق) و سید ابوتراب خوانساری (متوفی ١٣٤٦ه. ق) حاضر شد. ‏


سپاه شقایق


‏«علمدار غدیر» روزگاری به شهر علی بن‏ابى‏طالب(ع) وارد شد که امپراطوری عثمانی از هم پاشیده، عراق به ‏دست انگلیسی های ناپاک افتاده بود. علامه امینی زندگی شهدای راه ‏حق و فضیلت را اولین تألیف خویش قرار داد تا با جمع‏آوری گل های بوستان فضیلت، امت اسلامی را به سمت ‏آرمان بزرگ پیامبر رحمت(ص) سوق دهد؛ آرمان والایی که برای تحقق آن رادمردان بسیاری وضوی خون ‏ساخته، در محراب عشق به نماز ایستادند. علامه امینی در اولین تألیف خویش ابداع و ابتکاری به کار برد که ‏پیش از آن کسی به دان دست نیافته بود. او با تألیف «شهداء الفضیلة» گوی سبقت از همگان ربوده، و بر گذشتگان ‏و معاصرانش برتری یافت. علامه برای نگارش این اثر، بار سفر بسته با رنج بسیار کتابخانه‏های ایران و عراق ‏را مورد بررسی قرار داد و در کتاب های خطی کمیاب دنبال مردانی گشت که در راه حق شهید شده‏اند. او پس از ‏سالها تحقیق این اثر را به جامعه عرضه کرد و به عنوان مجاهدی نستوه زبانزد خاص و عام شد.برخی از ‏دانشمندان اسلامی که با تقریظ های خود این اثر جاودانه را ستودند، عبارتند از: ‏
‏١- بزرگ مرجع شیعه حضرت آیت‏الله سید ابوالحسن اصفهانی ‏
‏٢- حضرت آیت‏الله العظمی حاج آقا حسین طباطبایی قمی. ‏
‏٣- حضرت آیت‏الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی. ‏
‏٤- حضرت علامه محقق شیخ آقا بزرگ تهرانی. ‏
علامه امینی، با «شهداء الفضیلة» زندگینامه صد و سی تن از علمای دین و پیروان اهل بیت (ع) را، از قرن ‏چهارم تا چهاردهم، به رشته تحریر درآورد



محدث، مفسر، فیلسوف، متکلم و فقیه امین شیعه پس از «شهداء الفضیلة» به تحقیقات دامنه‏داري دست زد. پس به کوشش فزونتر پرداخت و ‏با تحقیق و تعلیق بر کتاب «کامل الزیارات» ابن قولویه قمی، که از مشایخ شیعه به شمار مى‏رود، معتبرترین ‏متون زیارات را در اختیار امت اسلامی قرار داد. او همچنین با تألیف أدب الزائر، که شرح ‏آداب زیارت حضرت امام حسین(ع) است، فلسفه زیارت را بیان کرد. علاوه بر این شیخ مصلح عبدالحسین ‏امینی، که سالها در مکتب درس استادان بزرگ نشسته، فقه، اصول، فلسفه و کلام اسلامی را فرا گرفته بود، ‏‏«ثمرات الاسفار» را در دو جلد فراهم آورد و بر «رسائل» و «مکاسب» شیخ اعظم انصاری حاشیه نوشت. ‏
رساله‏ای در باره نیت، رساله‏ای در علم «درایة الحدیث» و «رساله‏ای در بیان حقیقت زیارت»، در پاسخ به ‏برخی از علمای پاکستان از دیگر آثار علامه امینی در این دوره است. او با تألیفات گرانقدر خویش بنیه علمی ‏خود را در برابر چشم معاصران قرار داد، از حضرات آیات عظام: سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا محمد حسین ‏نائینی، شیخ عبدالکریم حائری و شیخ محمد حسین غروي اصفهانی، اجازه اجتهاد دریافت کرد و به زادگاهش ‏تبریز بازگشت تا «امین الشرع» دیار خویش باشد. اما دلش دیگر بار آهنگ نجف کرد. ‏
او در این دوره رو به قرآن کریم آورد تا راه سعادت بشر را از کتاب الهی استخراج کند . شاگرد مکتب وحی ‏آیات ١٧٢ و ١٨٠ سوره اعراف، ٧ واقعه و ١١ مؤمن را برمى‏گزیند و به تفسیر آن پرداخت. آنگاه «العترة ‏الطاهرة فی الکتاب العزیز» را نگاشت و حق اولویت و مولویت خاندان رسالت را تبیین کرد. ‏


شهر آرمانی غدیر


تألیف رسالات گوناگون جان شیفته امین شریعت را خشنود ساخت، پس تصمیم گرفت مدینه فاضله اسلامی را به ‏امت اسلامی عرضه کند و داستان سال دهم هجرت رادر خاطره‏ها زنده سازد.‏
علامه امینی با تألیف «الغدیر» خاطرات عصر نبوی را تجدید کرد؛ عصری که سروری از آن امت قرآنی بود، ‏رسول اکرم(ص) رهبری آن را بر عهده داشت و خود علی بن‏ابى‏طالب(ع) را جانشین خویش قرار داد. ‏
امینی، احیاگر سنت نبوی، با «الغدیر» جلوه‏های شوکت و عظمت امت اسلامی را در خاطره‏ها زنده کرد و اصل ‏اصیل و محور حکومت قرآنی، غدیر خم، را یادآور شد. دکتر سید جعفر شهیدی ـ که خود در نجف و تهران از ‏یاران آن فرزانه بود، نقل مى‏کند که، روزی علامه امینی به من گفت: «برای تألیف «الغدیر» ده هزار جلد کتاب ‏خوانده‏ام.» وی در ادامه مى‏گوید: «او مردی گزافه‏گو نبود. وقتی مى‏گفت کتابی را خوانده‏ام، بدرستی خوانده و ‏در ذهن سپرده و از آن یادداشت برداشته بود.» (٥) احیاگر مدینه فاضله قرآنی، به یاری کتاب خدا، حدیث و ‏شعر، مبانی فلسفه سیاسی اسلام را به جهانیان ابلاغ کرد. او نه تنها با رجوع به قرآن و سنت و رعایت موازین ‏‏«سند شناسی» و «نقد حدیث» حقایق غیر قابل انکاری را در برابر چشم امت اسلامی قرار داد و مسأله اختلاف ‏اهل یک کتاب و قبله را از میان برداشت، بلکه جهانیان را به این مسأله واقف ساخت که امامت و رهبری از ‏مبانی اصیل اسلامی است. ‏
غواص غدیر با نقد آثار و تألیفات کسانی چون «ابن تيميه»،«آلوسی»، «قصیمی» و «رشید رضا» در صدد ‏برآمد نهال وحدت و اخوت اسلامی را در دل مسلمانان بکارد. وی در پی اسناد حدیث غدیر بیست و چهار کتاب ‏تاریخی، بیست و هفت محدث، چهارده مفسر قرآن و هفت متکلم مسلمان را مى‏یابد که به نقل حدیث غدیر ‏پرداخته‏اند. آنگاه گروهی از صحابه پیامبر(ص) را، که راوی حدیث غدیر شمرده مى‏شوند، به ترتیب حروف ‏الفبا ذکر مى‏کند. او در بخش راویان اولیه حدیث غدیر به نام حدود ده تن از اصحاب رسول خدا(ص) و هشتاد و ‏چهار «تابعی» اشاره مى‏کند . سپس طبقات دانشوران راوی حدیث غدیر را برمى‏شمارد. و از ٣٦٠ دانشمند نام ‏مى‏برد. البته «الغدیر» تنها گنجینه راویان غدیر نیست در این کتاب نورانی آیات الاهی و متن روایات بسیار یافت ‏مى‏شود؛ آیات و روایاتی که باید آنها را کلید ورود به شهر نیک بختی جاودان دانست . ‏
متون هدایتگری که آیات شریف تبلیغ (٦) اکمال دین (٧) و ولایت (٨) از سوره مائده، آیات سوره معارج، (٩) ‏سوره هل أتی (١٠) و روایات گران قدر غدیر و ولایت، أخا، منزلت، ثقلین، تبلیغ، انذار العشیرة، ردالشمس، سد ‏الابواب، علی مع الحق و ان علیا اول من اسلم... تنها بخشی از آن شمرده مى‏شود. ‏
او برای نگارش این کتاب به دورترین سرزمین ها مسافرت کرد و کتاب های بسیاری را مورد بررسی قرار داد. نام ‏بخشی از کتاب خانه‏هایی که آن بزرگوار در تألیف الغدیر در آنها به تحقیق پرداخته و تعداد کتاب هایشان چنین است: ‏
کتابخانه ناصریه، ٠٠٠/٣٠ جلد کتاب ،لکنهو ‏
کتابخانه مدرسة الواعظین ٠٠٠/٢٠ جلد کتاب، لکنهو. ‏
کتابخانه سلطان المدارس ٠٠٠/٥ جلد کتاب، لکنهو ‏
کتابخانه ممتاز العلماء، ٠٠٠/١٨ جلد کتاب، لکنهو ‏
کتابخانه فرنگی محل، ٠٠٠/٩ جلد کتاب، لکهنو ‏
کتابخانه ندوة العلماء، ٠٠٠/٦٠ جلد کتاب، لکنهو ‏
کتابخانه امیرالدوله ٠٠٠/١١٠ جلد کتاب لکنهو ‏
کتابخانه دانشگاه اسلامی علیگره، ٠٠٠/٥٠٠ جلد کتاب، علیگره ‏
کتابخانه عمومی رظلا، ـ، رامپور ‏
کتابخانه خدابخش، ٠٠٠/٥٠ جلد کتاب، پتنه ‏
کتابخانه عمومی دانشگاه عثمانی، ٠٠٠/١١١ جلدکتاب، حیدرآباد ‏
کتابخانه عمومی آصفیه، ٠٠٠/١٢٥ جلد کتاب، حیدرآباد ‏
کتابخانه سالار جنگ ٠٠٠/٥٢ جلد کتاب حیدرآباد ‏
علامه نستوه پس از بررسی اسناد حدیث غدیر و اثبات این واقعه مهم عصر نبوی، شاعران چهارده قرن را، که ‏از سفره قرآن توشه برداشته‏اند، به شهادت آورد تا هم از نام‏آوران و مبارزان مکتب ارجمند علوی یاد کرده باشد ‏و هم فضایل امام علی(ع)، وصی حضرت رسول اکرم(ص)، را به اثبات رساند. وی ادبیات متعهد شیعی را یکی ‏دیگر از حجت های واقعه غدیر دانست و برای فراهم آوردن شعر بزرگ‏مردان فضیلت سالها تلاش کرد تا علاوه ‏بر گردآوری شعر حماسه‏سرایان غدیر، اشتباهات عمدی محققین مغرض را بر ملا سازد. در سال ١٣٢٤ ش ‏چاپ اول کتاب الغدیر در نجف آغاز شد و تا نه جلد آن به چاپ رسیده، و در سراسر جهان منتشر شد. با انتشار ‏کتاب گرانمایه «الغدیر» سیل نامه‏ها و ستایش های دانشمندان بزرگ مسلمان و برخی از حکام کشورهای اسلامی ‏به سوی دانشمند فرزانه به حرکت درآمد. نکته مهمی که در تمام ستایش ها به چشم مى‏خورد، پذیرش غدیر به ‏عنوان محور حرکت اسلامی و بنیان حکومت اسلامی بود. پادشاهان فرصت‏طلب در صدد بودند از این جنبش ‏دینی به نفع خود بهره گیرند، ولی دانشمندان از جایگاهی بى‏غرضانه به مسأله مى‏اندیشیدند و در حقیقت، بعد از ‏قرنها به راهنمایی مصلح بزرگ حضرت علامه امینی، زنجیر متصل به وحی را یافته بودند. شیخ محمد سعید ‏دحدوح از دانشمندان محقق و امام جمعه و جماعت «اریحا»، منقطه‏ای در نواحی حلب در نامه ادیبانه‏اش به ‏مؤلف «الغدیر» چنین نوشت: «آقای من! کتاب «الغدیر» را دریافت کردم و آن را مورد مطالعه قرار دادم... قبل ‏از آن که در امواج انبوه معانی آن وارد شوم نیروی فکر و اندیشه‏ام در آن شناور گشت و شمه‏ای از آن را با ذائقه ‏روحی خویش چشیدم. احساس نمودم که این همان یگانه سرچشمه و منبع آب گوارائی است که هرگز دگرگون ‏نشود. این منبع جوشان معانی از آب باران صاف‏تر و گواراتر و از مشک خوشبوتر است...». (١١) ‏


بوستان هدایت

صاحب الغدیر در سال ١٣٧٣ هجری قمری، هشت سال پس از انتشار نخستین جلد الغدیر، کتابخانه‏ای بنیاد نهاد، ‏آن را «مکتبة الامام امیرالمؤمنین(ع)» نامید و در روز عید غدیر افتتاح کرد . فعالیت این کتابخانه با ٤٢٠٠٠ ‏جلد کتاب خطی و چاپی آغاز شد. برای غنی ساختن این کتابخانه نسخه‏های خطی بسیار از کتابخانه‏های معتبر ‏جهان تهیه شد. ‏


بایسته ی جهان تشیع


علامه مصلح با جهان تشیع و تاریخ پرفراز و نشیب آن آشنایی کامل داشت. ‏زمانی که علامه امینی از دارالتبلیغ اسلامي قم دیدن کرد و برنامه‏های آن مؤسسه در اختیارش ‏قرار گرفت، فرمود: «باید درسی تحت عنوان «ولایت» غیر از آن چه که در درس علم کلام و اعتقادات مطرح ‏مى‏شود، به طلاب آموزش داده شود.» (١٢) این سخن، ژرف‏نگری آن مصلح اجتماعی را نشان مى‏دهد. او با مشکلات تألیف و نشر کتاب آشنا بود و در این اندیشه بود تا با تأسیس «دار ‏التألیف» (خانه نویسندگان) رفاه مورد نیاز محققین را فراهم آورد تا نویسندگان بی هیچ آشفتگی خیال به تحقیق و ‏تألیف مشغول شوند. ‏
آن بزرگوار همچنین هنگام تألیف الغدیر نشریات بسیاری دیده بود که در باره اسلام سخن گفته بودند. حجم ‏گسترده این نشریات او را در این اندیشه فرو برد که با تأسیس مجمعی این نشریات را گردآوری کرده، مورد ‏ارزیابی قرار دهد.


نماز آخر


تلاش بى‏پایان، معمار مدینه غدیر را در بیماری فرو برد؛ بیماری و ضعفی که بتدریج فزونی یافت و او را از ‏کوشش علمی باز داشت. بیماری و بستری شدن علامه حدود دو سال به طول انجامید و حتی درمان های خارج از ‏کشور نیز مفید واقع نشد. سرانجام در نیم روز جمعه ١٢ تیرماه ١٣٤٩ برابر ٢٨ ربیع الثانی ١٣٩٠ ق، آیتی از ‏آیات الهی و عاشقی از عاشقان ولایت، جهان خاکی را بدرود گفت. وی، که همواره در نماز بود و جز به عبادت ‏خدای کعبه و خدمت به مولود آن نمى‏اندیشید، در شصت و هشت‏سالگی از دنیا رفت و جهانی را در غم ارتحال ‏خویش فرو برد . و به راستی الغدیر وی، چراغ خانه دلها و مشعل هدایت امت اسلامی فروزان باقی ماند. ‏


پى‏نوشت‌ها:


‏١ـ الغدیر، علامه امینی، ترجمه...، ج ١، ص .١٥6‏
‏٢ـ همان، ج ٢، ص ٢٥؛ ترجمه الغدیر، ج ٣، ص ٤٣ و .٤4‏
‏٣ـ اعتقادات، شیخ صدوق، ص .١١0‏
‏٤ـ الغدیر، ج ١، ص ١٥٤؛ شهداء الفضیلة، علامه امینی، ص .7‏
‏٥ـ «شهداء الفضیلة»، مقدمه شیخ محمد خلیل الدین عاملی، ص .4‏
‏٦ـ اندیشه‏اصلاحی در نهضتهی اسلامی، محمد جواد صاحبی، ص ٢٠٨ و .٢٠9‏
‏٧ـ مائده، .٦7‏
‏٨ـ مائده، .5‏
‏٩ـ معارج، ٣ ـ .1‏
‏١٠ـ مائده، .٥5‏
‏١١ـ حماسه غدیر، محمد رضا حکیمی، ص .٤٨0‏
‏١٢ـ الغدیر، ترجمه، ج ١، ص ١٦ و .١7‏

‏ برگرفته از:مجله ي كوثر سال اول شماره ي دوم




ویژگى‏های الغدیر



بحث از علامه امینی(ره) و اثر پر مغز و جاودانه‏اش، کتاب «الغدیر» و نمایاندن عظمت های این اثر و پدید آورنده آن، آن چنان که نه حقی از این اثر بى‏نظیر ضایع گردد و نه از آن مؤلف بى‏بدیل، الحق کاری است بس مشکل. امینی، متفکر و پژوهشگری است عمیق، همه سو نگر و جامع الاطراف، که همه خوبی ها و زیبایی ها و بایدهای یک نویسنده برجسته و ممتاز را در خود فراهم آورده است. و اگر او را در دایره تحقیقات و پژوهشهای دینی، جزء نوادر و نوابغ مسلم، به حساب آوریم، سخنی به گزاف نگفته‏ایم. در چند دهه اخیر در اندیشه ارباب فرهنگ و ادب، در کشور ما و سایر بلاد اسلامی، دو واژه «امینی و الغدیر» با هم متلازم گشته‏اند، قدر و منزلت این اثر بزرگ و آن دانشمند کم نظیر، هنوز بر بسیاری از طبقات اجتماع ما، حتی طبقات تحصیل‏کرده و مراکز دینی پوشیده است. آنها هم که با «الغدیر» آشنایند، غالبا اطلاعاتشان از حد کلیات فراتر نمى‏رود، و همین قدر مى‏دانند که «الغدیر» اثر بزرگی است که توسط یکی از عالمان طراز اول اسلام و تشیع پدید آمده است. و اما اینکه این کتاب، پیام‏آور چه رسالتی است؟ و حول محور چه موضوعاتی بحث مى‏کند؟ و چه معارفی، با چه سبک و ویژگیهایی در این کتاب طرح
گشته است؟ بر بسیاری از مردم، بلکه بر بسیاری از طبقات تحصیل‏کرده و خواص نیز پوشیده مانده است، بنابراین هم «امینی» و هم «الغدیر» هنوز جایگاه واقعی خود را در جامعه ما پیدا نکرده و همچنان مهجور مانده‏اند. در این فرصت ما بر آنیم تا در حد وسع خویش، برخی از امتیازات و ویژگیهای این اثر بزرگ را بیان نماییم تا طبقات مختلف جامعه ما، بیش از پیش با «الغدیر» آشنا شده و از معارف بلند آن بهره‏مند گردند. :

١- شاهکار ادبی

بدون تردید «الغدیر» یکی از شاهکارها و متون معتبر و مستحکم ادب عربی است، و از این جهت با معتبرترین متون ادب عربی که توسط دانشمندان و اديبان عرب زبان پدید آمده است قابل مقایسه و برابری است، اهمیت این قضیه وقتی به خوبی روشن مى‏شود که بدانیم نویسنده این اثر شگرف ، یک دانشمند غیر عرب و ایرانی و ترک زبان است. و نشانی است از استعداد، تلاش، کوشش، هوشمندی و نبوغ فرزندان ایران؛ [زیرا تا آنجا که ما اطلاع داریم نمونه‏های فراوانی از دانش‏پژوهان ایرانی را مى‏توان سراغ گرفت که برای تحصیل علم دین به حوزه نجف‏اشرف، یا سایر حوزه‏های عتبات مقدسه هجرت نموده و در شعر و نثر و به طور کلی در ادب عربی سرآمد دانشمندان دوران خود گشته‏اند. و این واقعیتی است که خود دانشمندان عرب نیز به آن معترف‏اند، از جمله در برخی از تقریظ هایی که بر «الغدیر» نوشته‏اند، آن را گامی بزرگ در جهت احیاء ادبیات عرب به شمار آورده‏اند.

٢- وحدت اسلامی

علامه امینی، از جمله متفکران و مصلحانی است که ایده و اندیشه وحدت امت اسلامی را در سرلوحه کار خویش قرار داده، و این ایده، همواره ذهن پویای دانشور صلح‏اندیش ما را به خود معطوف داشته است، تا جایی که بازتاب این اندیشه را در سرتاسر کتاب «الغدیر» مى‏توان مشاهده نمود. او هر گاه سخن یا نوشته‏ی مشاهده مى‏کند که در جهت خلاف فکر «وحدت امت اسلامی» گفته و یا نوشته شده باشد، بر مى‏آشوبد و سخت از خود حساسیت نشان مى‏دهد. از دیدگاه صاحب الغدیر تنها رشته‏ی که مى‏تواند امت اسلام را به یکدیگر پیوند دهد و آنان مى‏توانند با چنگ زدن به آن در طریق سعادت آفرین وحدت اسلامی قرار گیرند، همانا تمسک به قرآن و عترت است. قرآن و عترت دو عضو هدایت‏گر و سعادت‏آفرین‏اند و به منزله دو بال‏اند برای هر مسلمانی که مى‏خواهد در مسیر سعادت و کمال حرکت کند. و چنان که در حدیث ثقلین آمده است، پیامر گرامی، هدایت و سعادت امت اسلامی را تنها در پرتو پیروی از این دو مسیر مى‏داند و بس. بنابراین اگر کسی بخواهد با تمسک به یکی از این دو در مسیر کمال حرکت کند، به سر منزل مقصود نخواهد رسید. در گذشته تاریخ نیز کسانی که اهل‏بیت(علیهم‏السلام) را رها کردند و خواستند راه سعادت را تنها در پرتو قرآن بپیمایند، راه به جایی نبرده و در انبوهی از انحرافات و مشکلات گرفتار آمدند. عنصر دیگری که از دیدگاه علامه امینی در مسأله وحدت امت اسلامی نقش مهمی بر عهده دارد، عنصر «شناخت و آگاهی» است. وحدت پایدار پیروان مذاهب اسلامی در صورتی میسر است که برخاسته از شناخت و آگاهی و درک متقابل پیروان مذاهب، از اعتقادات و باورهای مذهبی یکدیگر باشد، و «الغدیر» نیز دقیقا در راستای تحقق این عنصر وحدت‏آفرین، پدید آمده است.
از دیدگاه صاحب «الغدیر» عامل دیگری که در ایجاد وحدت اسلامی از نقش مهمی برخوردار است، حسن ظن و مراعات انصاف و حق‏جویی از یک سو، و پرهیز از سوءظن و بدگمانی و بى‏انصافی از سوی دیگر است. اگر هر انسان عاقل و منصفی، در طرحی که «الغدیر» برای وحدت اسلامی ارائه مى‏کند با بى‏طرفی بیندیشد، آن را به حال امت اسلامی سودمند و ضروری تشخیص داده و به عنوان پایه و اساس درستی برای تحقق وحدت اسلامی، خواهد پذیرفت، چنانکه جمع کثیری از دانشمندان اهل سنت پس از آگاهی از «الغدیر»، اقدام مرحوم امینی را مورد تأیید قرار داده و بر آن صحه گذاردند.
متفکر و اندیشمند ما علامه امینی، اظهارنظرهای غیر محققانه، سطحی و جاهلانه و گاه مغرضانه برخی از دانشمندان و نویسندگان اهل سنت نسبت به تشیع را عامل مهمی در جهت تفرقه امت اسلامی به شمار آورده و آن را مخل وحدت اسلام مى‏داند و راه از میان برداشتن این مانع را در آگاهی و شناخت درست آنان از منابع تشیع جستجو مى‏کند. یکی از اصلى‏ترین هدف های «الغدیر» چاره‏اندیشی در جهت رفع سوءظن‏ها و ارائه راهی برای ایجاد تفاهم و اتحاد در میان امت اسلامی است.

٣- اثری بى‏بدیل

از نخستین قرون اسلامی تا کنون، در دفاع از تشیع و حقانیت امام علی بن‏ابیطالب(ع) آثار و تألیفات فراوانی به رشته تحریر درآمده است ولی در میان همه این پژوهشها «الغدیر» از جایگاه رفیع و منزلت خاصی برخوردار است. و تا کنون از حیث محتوی و استحکام مطالب، ابتکار و نوآوری، جامعیت و تنوع موضوعات، و حجم و گستردگی کتاب، اثری که از هر حیث بتوان آن را با «الغدیر» قابل مقایسه دانست، نگارش نیافته است. بدین لحاظ مى‏توان گفت که «الغدیر» در نوع خود نمونه منحصر به فرد است.

٤- امین نقل

از امتیازات «الغدیر» آن است که نویسنده دانشمند آن، در سراسر این کتاب بزرگ، جمله جمله و سطر سطر مطالب کتاب خود را به صدها و هزاران جلد از منابع فریقین و به خصوص، آثار معتبر دانشمندان اهل سنت مستند نموده است. نخست به نقل مطالب مى‏پردازد، و با رعایت امانت و بدون هیچ‏گونه دخل و تصرفی، مطالب را از منابع معتبر اهل سنت نقل مى‏کند، و پس از طرح مطلب، در صورت نیاز، از آن، در راستی اهداف خود استفاده مى‏کند. دقت و امانت کامل او در نقل، بگونه‏ای است که او را «امین نقل» لقب داده‏اند.

٥- آموزگار نقد و دانشگاه نقدشناس

در کتاب پر ارج الغدیر«نقد»، از اهمیت و جایگاه ویژه‏ای برخوردار است، و اساسا مى‏توان گفت شالوده «الغدیر» بر پایه ي نقد و نقادی پى‏ریزی شده است، خواننده، هیچ فصل و مبحثی را در این کتاب بزرگ پیدا نمى‏کند، مگر اینکه یک یا چند نقد اساسی و آموزنده در آن وجود دارد. مرحوم امینی این کتاب را با هدف اثبات یکی از اساسى‏ترین مسائل اعتقادی و سیاسی تشیع، یعنی مسأله «امامت و ولایت»، بر اساس منابع مورد قبول خود اهل سنت تألیف نموده است، این رسالت بزرگ را با چنان دقت و قدرت و استحکام و هوشیاری، به انجام رسانده است که تعجب هر خواننده‏ را برمى‏انگیزد. در حول محور «نقد و نقادی»، مى‏توان از ابعاد مختلفی در باره «الغدیر» سخن گفت، و «نقد» را از دیدگاه «الغدیر» و مؤلف دانشمند آن به اقسام مختلفی تقسیم نمود. مانند: نقد کتاب های منفی و تفرقه‏افکن، نقد شخصیت های منفی، نقد نظریه‏هی نادرست، نقد اجمالی، نقد تفصیلی و ... اینها و مواردی از این قبیل برخی از اقسام نقد است که در «الغدیر» به زیباترین شکلی مطرح است.
نکته مهم آن است که این نقدها، نه از سر خصومت و دشمنی، بلکه از سر صدق و صفا و با هدف متحد ساختن صفوف امت اسلامی صورت گرفته است.
بعنوان مثال اگر علامه امینی، شخصیت و عملکرد افرادی مانند عمروعاص و معاویه یا افکار و اندیشه‏های افرادی مانند: ابن‏عبد ربه، ابن حزم اندلسی، عبدالکریم شهرستانی، ابن‏تيميه و رشید رضا و ... را مورد نقد قرار مى‏دهد، به خاطر آن است که در پرتو نقد، و با نشان دادن انحرافات موجود در اندیشه و عمل این اشخاص، چهره واقعی آنها را به جامعه اسلامی بشناساند، تا کسی فریب سخنان غرض‏آلود آنان را نخورد. علامه امینی(ره) پس از نقل و نقد مطالب تعدادی از آثار مغرضانه و سراسر اتهام برخی از پیشینیان اهل سنت مى‏گوید:
«این بود نمونه‏هایی از یاوه‏سرایی های کتب قوم، بدون این که بخواهیم به طور کامل آنها را بررسی کنیم... تنها مقصود ما از نشان دادن این نمونه‏ها، توجه امت اسلامی به موجبات کینه‏توزى‏ها و دشمنى‏های آمیخته با روحیات گروهی دشمنان دغل باز اهل بیت(ع) و دنباله‏روهای متعصب آنان است تا در قبال طایفه بزرگی از امت (شیعه اهل بیت)، به اینگونه کتب و نوشته‏های آلوده مانند باطل‏گرایان و گمراهان شتابزده‏ای که نام بردیم، اعتماد نکند. پیداست، وقتی خواننده، انگیزه ي خیانت آنان را بداند، او را مى‏رسد که پیرامون مطالب موهن و بى‏اساس و نسبت ها ی ناروی آنان تحقیق به عمل آورد.» (١)
مرحوم امینی، شخصیت و افکار شمار زیادی از این گونه افراد را با شیوه‏ای کاملا تحقیقی و عالمانه، و با تکیه بر ادله محکم و غیر قابل انکار، به نقد کشیده است، بگونه‏ای که اگر مؤلفان و نویسندگان آن کتاب ها امروز زنده بودند و نقدهای نیرومند علامه امینی را بر نوشته‏های خود مى‏دیدند، از نوشته ي خود اظهار پشیمانی مى‏کردند.
در این زمینه نیز «الغدیر» بمنزله آموزشگاهی است و «امینی» بمنزله آموزگاری که بهترین نوع «نقد» را به انسان مى‏آموزد. رسم مرحوم امینی(ره) بر آن است که در نقد نظریات حریف، در مسائل مهمی که مورد اختلاف فریقین است، مانند مسأله جانشینی پیامبر(ص) و مباحث مربوط به آن، هرگز بر منابع تشیع تکیه نکند، بلکه نقد خود را صرفا بر منابع گوناگون اهل سنت استوار ‏سازد تا این که سخن حق او ضایع نشده مورد قبول مخاطب قرار گیرد.

٦- ویژگی های نقد در الغدیر

علامه امینی، در نقد آثار، شخصیت ها و نظرات نادرست، داری اصول و ویژگی های خاصی است . برخی از آن ویژگی ها عبارت است از:
الف) خستگى ‏ناپذیری: صاحب «الغدیر» کار خود را در نقد، بر پایه ي صبر و بردباری و متانت، بنا نهاده است. و سعی او بر آن است تا مسأله مورد نظر را به صورت جامع و با همه ابعاد و زوایای آن، نقد و بررسی کند. و هیچ‏گاه در انجام رسالتی که در جهت بیان حقایق بر عهده دارد احساس خستگی نمى‏کند. بعنوان نمونه بنگرید به نقد و پاسخ ایشان به «عبدالله قصیمی» در بحث «سلسله دروغگویان و حدیث‏سازان».
«قصیمی» پس از اینکه رجال شیعه را متهم به جهل و دروغ‏سازی مى‏کند، مى‏گوید: «و در میان اهل سنت، کسی که متهم به دروغ‏سازی به خاطر دنیا و تقرب به اهل آن ... باشد وجود ندارد .» (٢)
علامه امینی در پاسخ به ادعای قصیمی، اگر چند نمونه از دروغ سازانش که نامشان در منابع اهل سنت آمده و خود دانشمندان اهل سنت به حدیث ‏سازی و دروغ‏پردازی آنها اعتراف و تصریح کرده‏اند را ذکر مى‌‏نمود، بری اثبات بى‏اساس بودن ادعای آقای قصیمی کافی بود ولی ایشان به این مقدار اکتفا نکرده و از تعداد ٧٠٠ نفر با نام و نشان یاد کرده از رجال احادیث اهل سنت که به جعل حدیث و دروغ‏پردازی اشتغال داشته‏‌اند.
مرحوم امینی هم زمان با ذکر نام و نشان آن ٧٠٠ نفر، شمار کثیری از دانشمندان بزرگ اهل سنت را نام مى‏برد که به دروغ‏سازی آنان اعتراف نموده و احادیث وارده از طریق آنها را فاقد ارزش و اعتبار اعلام داشته‏اند». (٣)
ب) استفاده از منابع مورد قبول اهل سنت: «ایشان در تمامی موارد، نقدهای خود را بر منابعی استوار ساخته‏اند که مورد قبول مخاطبان اصلی «الغدیر» یعنی اهل سنت، است. و بر این اساس، باب هر گونه بهانه‏جویی را بر حریف بسته است».
ج) رعایت ادب علمی: مؤلف «الغدیر» در نقد اندیشه‏ها و افکار دیگران، همواره از متانت و ادب علمی سود مى‏جوید، و هرگز سخنان یاوه و بى‏اساس دروغ‏پردازان، قلم او را از صراط مستقیم اعتدال خارج نمى‏سازد .
د) امانت در نقل: وی در نقدهای خود مى‏کوشد تا نخست سخن طرف را نقل نموده و آنگونه که مقصود خود نویسنده آن است به طرح سخن او بپردازد، بدون آنکه هیچ‏گونه دخل و تصرفی در آن روا داشته باشد و آنگاه به نقد آن مى‏پردازد.
ه) در نقد شبهات، همواره، بیش از حد نیاز به القاءکننده شبهه پاسخ مى‏دهد، حسن این اقدام این است که موجب مى‏شود تا خواننده «الغدیر» بطلان شبهه، و نیز حقانیت پاسخ‏هی صاحب «الغدیر» را با همه وجود باور کند، و در حقانیت تشیع، جای هیچ‏گونه شک و تردیدی برای او باقی نماند.

٧- نقد نقد

«الغدیر» را افزون بر «نقد» «نقد نقد» نیز مى‏توان به حساب آورد، چون نویسنده هوشمند آن، کتاب خویش را بگونه‏ی تألیف نموده است که اشکالات و نقدهی احتمالی مخالفین را پیشاپیش پاسخ گفته است. بنابر این اگر کسی به نقد «الغدیر» یا بخشهایی از آن بپردازد، پاسخ ناقد، در خود «الغدیر» موجود است، و نیاز به پاسخ و نقد تازه‏ی نخواهد داشت. یکی از عللی که موجب شده تا «الغدیر» در طی بیش از نیم قرن که از انتشار نخستین جلدهی آن مى‏گذرد، مورد نقد قرار نگیرد همین مسأله است. چرا که نویسنده دانشمند «الغدیر» کوشیده است تا با بکار بردن اصول و روش هایی، این کتاب را بصورت اثری نقدناپذیر درآورد و باب هر گونه چون و چرا را بر حریف ببندد. وی بری تحقق این هدف، دست به اقداماتی زده که مواردی از آن چنین است:
١) مثلا در مواردی که به روایات استفاده شده که ممکن است کسی بگوید: فلان روایت که امینی به آن استناد نموده ضعیف است، یا راوی ثقه نیست. مرحوم امینی هم صحت روایت و هم ثقه بودن راوی را اثبات نموده است، و آن را به تأیید عده‏ی از صاحب‏نظران اهل سنت نیز رسانده است.
٢) یک حدیث را از طرق مختلف و با سلسله سندهای متعدد، نقل نموده تا جی هیچ‏گونه شبهه‏ای در صحت و واقعیت آن باقی نماند.
٣) در هر مورد، به ذکر یک دلیل اکتفا نمى‏کند، بلکه ادله فراوانی از دیدگاه‏های مختلف، برای اثبات مدعی خود اقامه نموده است که نمونه آن (در بحث در سلسله دروغگویان و حدیث‏سازان) گذشت.
٤) در نقل مطالب از متون و منابع اهل سنت، به یک یا دو کتاب اکتفا ننموده، بلکه به منابع متعددی استناد نموده، و گاه ده‌ها و یا صدها دلیل بری اثبات مدعی خود ذکر مى‏کند، و خواننده، وقتی به دقت آن را مورد مطالعه قرار دهد به صحت آن اطمینان حاصل خواهد نمود .

٨- منابع اهل سنت تکیه‏گاه اصلی الغدیر

مؤلف «الغدیر» تکیه‏گاه اصلی خویش را، آثار و منابع اهل سنت قرار داده و شالوده «الغدیر» را بر اساس این منابع پى‏ریزی نموده، و بیشترین بهره را از آن برده است. او با انتخاب این روش منطقی و درست، باب هر گونه بهانه‏جویی را بر اهل سنت که مخاطبین اصلی «الغدیر»اند بسته است. دانشور فرزانه ما، استفاده از منابع تشیع را به موارد خاص و معین محدود ساخته و از آن در حد ضرورت استفاده نموده است. صاحب «الغدیر» معتقد بود که برای اثبات فضائل اهل بیت پیامبر(ص) و بخصوص حقانیت و فضائل امیرالمؤمنین(ع) باید به منابع اهل سنت روی آورد و خود نیز چه در اعتقاد و چه در عمل، از پیشتازان این عقیده بود. در این راه، حدود ٢٠ هزار کتاب، از آثار معتبر اهل سنت را از نخستین قرون اسلامی تا قرن حاضر، به خدمت گرفت و از آن بهره برد.

٩- اهل سنت بر سر دوراهی

یکی از ویژگیهی کتاب «الغدیر» آن است که پیروان مذاهب چهارگانه اهل سنت را بر سر یک دوراهی قرار داده است. که آنان به ناچار، باید یکی از آن دو را انتخاب کنند.
یا باید «الغدیر» را بپذیرند و یا از پذیرفتن آن خودداری کنند، اگر بپذیرند، لازمه‏اش آن است که تغییر عقیده داده و به مکتب اهل بیت پیامبر(ص) روی آورند، و از امام علی بن‏ابى‏طالب (ع) بعنوان نخستین جانشین بر حق پیامبر، و فرزندان معصوم آن حضرت(ع) آنگونه که مورد نظر پیامبر اسلام است، پیروی کنند، که البته این یک راه عاقلانه و هوشمندانه است ، که برخی از دانشمندان روشن‏ضمیر و آگاه اهل سنت، پس از مطالعه «الغدیر» و دیگر آثار پر مغز، تشیع برگزیده‏اند. و اما اگر «الغدیر» را نپذیرند، باید از بسیاری از منابع و کتابهی معتبر خود دست بشویند. چون کتاب «الغدیر» با استفاده از هزاران جلد از منابع دست اول و مورد قبول اهل سنت به رشته تحریر درآمده است. چون آنان نمى‏توانند برای همیشه در مقابل «الغدیر» سکوت اختیار کنند، چرا که عصر ما، عصر تبادل افکار و اندیشه‏ها و پیشرفت شتابنده علم و آگاهی در میان طبقات مختلف جامعه، بخصوص در بین طبقه تحصیل‏کرده و نسل جوان است، و آگاهی یافتن آنان از این کتاب این سؤال را مطرح خواهند نمود که چرا عالمان و دانشمندان اهل سنت، در برابر کتابی با این عظمت و با ارزشی علمی و تحقیقی، که به نقد عقاید آنها پرداخته،
اظهار نظر نکرده و سکوت اختیار کرده‏اند؟
١٠- آمیختگی «الغدیر» با «قرآن کریم»

بدون تردید «الغدیر» یک اثر بزرگ قرآنی، و علامه امینی یک قرآن‏شناس بزرگ و کم‏نظیر است. او در پدید آوردن «الغدیر» قرآن کریم را بعنوان نخستین و اصلى‏ترین تکیه‏گاه خود قرار داده است، و با برداشت تازه و فهم عمیقی که از کتاب خداوند دارد، توانسته است در جی جی اثر بزرگ خود «الغدیر» از آیات نورانی قرآن کریم، بهره گیرد، و بهره‏گیری مرحوم امینی از قرآن کریم به موضوع خاصی محدود نمى‏شود، بلکه او در همه زمینه‏ها، و موضوعاتی که در «الغدیر» به طرح آن پرداخته است، این راه را با دقت و زیبایی تمام پیموده است . گستردگی برداشتهی صاحب «الغدیر» از «قرآن» به حدی است که اگر کسی آن را به یک نقطه منتقل نموده و در یک جا جمع کند، این مجموعه یک الی دو اثر قوی و پر مغز تفسیری را تشکیل خواهد داد. آشنایی و انس او با قرآن بگونه‏ی است که در چند مورد از کتاب «الغدیر» مطالبی را که بعنوان افتتاح و مقدمه، نگاشته است. به تمام و کمال، ترکیبی است از آیات قرآن کریم. بدون آنکه ایشان اشاره‏ی به این حقیقت نموده باشد. مثل مقدمه جلد ششم، هفتم، هشتم، نهم و دهم «الغدیر». علامه، در تمامی این سرآغازها، همه گفتنى‏هی لازم را در قالب آیات کلام خداوند، و از زبان قرآن بیان داشته است. بدون آنکه سخن دیگری به آن آمیخته باشند، در پایان بسیاری از مباحث نیز یک یا چند آیه از آیات قرآن کریم را با رعایت مناسبت و ظرافتی خاص، و در مقام نتیجه‏گیری آورده است.و این میسر نیست مگر در پرتو آشنایی عمیق و گسترده ایشان با قرآن کریم. به همین دلیل مى‏توان «الغدیر» را یک اثر قرآنی دانست که با دقت و ظرافت فوق العاده‏ی با قرآن عجین گشته است.
١١- محبت اهل بیت

علامه امینی عالمی است دوستدار پیامبر(ص) و اهل بیت آن حضرت و بخصوص امیرالمؤمنین(ع) یعنی چهره شاخص و شخصیت بزرگ اهل بیت(ع). او به علی بن‏ابى‏طالب(ع) و اهل بیت(ع) عشق مى‏ورزید و محبت آنان در قلب و روح او موج مى‏زد. هر گاه که بارگاه مطهر و نورانی مولی الموحدین علی بن‏ابى‏طالب(ع) را مى‏نگریست، بى‏اختیار سیلاب اشک از چشمانش سرازیر مى‏شد . یا هنگامی که بری زیارت به حرم مطهر مشرف مى‏شد و به خواندن زیارت مى‏پرداخت، از آغاز تا پایان زیارت اشک مى‏ریخت. مهمترین انگیزه‏ی که به او نیرو بخشید تا این همه مشقت و زحمت را تحمل کندو آن اثر بزرگ را پدید آورد، محبت علی(ع) و اولاد معصوم آن حضرت بود . و مهمترین پشتوانه او بری رسیدن به چنین مقصودی، عنایت خداوند و توجه خاص علی(ع) بود .
١٢- مرد دین و کتاب سیاست

علامه امینی، تنها یک فقیه یا متکلم یا مفسر یا محدث یا مورخ و... نیست. گر چه او از همه این علوم حظی وافر دارد، اما ابعاد شخصیت او به اینها محدود نمى‏شود. نیز او از آن دسته عالمانی نیست که در کنج خانه یا کتابخانه‏ی نشسته کتابی تألیف کند، و از آنچه در محیط او و در کل جهان اسلام مى‏گذرد باخبر نباشد. او دانشمند و متفکری است که افزون بر آگاهی از علوم مختلف اسلامی، داری اندیشه و عمل سیاسی است. گر چه او در هیچ دانشگاهی در رشته علوم سیاسی تحصیل نکرده است ولی در عین حالی هم در بعد سیاست نظری از درک و فهم سیاسی بالایی برخوردار است و هم در زمینه سیاست عملی، از فعالان سیاسی به حساب مى‏آید . و اما در بعد سیاست نظری، دو اثر بس ارزشمند علامه امینی یعنی کتاب «الغدیر» و کتاب «شهیدان راه فضیلت» شاهد صادقی است بر ادعای ما. در «الغدیر» مرحوم امینی، دست‏های سیاست را در جعل احادیث و در سایر زمینه‏ها، بخوبی شناخته و آن را به همگان شناسانده است. «الغدیر» را افزون بر یک کتاب قرآنی، کلامی، فقهی، حدیثی، تاریخی و ... باید یک کتاب سیاسی نیز دانست، چرا که این اثر، مهمترین کتابی است که در فلسفه سیاسی تشیع به رشته تحریر درآمده است.
١٣- «الغدیر» دایرة المعارفی بزرگ

ویژگی دیگر «الغدیر» جامعیت آن است. «الغدیر» تنها یک کتاب معمولی نیست، بلکه یک دایرة المعارف بزرگ و عمیق دینی است. گر چه نخستین و مهمترین هدفی که «الغدیر» بری آن پدید آمده است، بررسی همه جانبه حدیث «غدیر» و اثبات خلافت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) است، و در این زمینه حق مطلب را نیز ادا نموده است، ولی «الغدیر» به این موضوع منحصر نشده و بصورت دفاع جامعی از اسلام راستین و مکتب اهل بیت(ع) درآمده است، و به واقع مى‏توان آن را دایرةالمعارف بزرگی دانست که افکار و اندیشه‏هی ناب اسلامی و دین‏شناسی را در موضوعات گوناگون، اعم از تفسیر، تاریخ، کلام، فقه، سیره، رجال، حدیث، اخلاق، ادب و ... بصورت کاملا عالمانه و تحقیق و با چهره‏ی آراسته و زیبا، به جامعه اسلامی و همه پویندگان راه حقیقت، عرضه نموده است. بگونه‏ی که خواننده را در حیرت و شگفتی فرو مى‏برد، و به جرأت مى‏توان گفت، در تمام موضوعاتی که «الغدیر» به آنها پرداخته است هیچ دایرةالمعارفی، آن سلسله از مباحث را با آن قوت و دقت و وسعت مطرح ننموده است. بسیاری از علما و دانشمندانی که بر «الغدیر» تقریظ نوشته‏اند و یا در باره عظمت و جذابیتهی آن اشعاری سروده‏اند، به این حقیقت مهم اعتراف نموده‏اند.
١٤- «الغدیر» محل تلاقی دانش‌های مختلف

یکی دیگر از ویژگی های «الغدیر» آن است که این کتاب، فراهم آمده از مجموعه‏ای از علوم و دانش های مختلف است. مؤلف اندیشمند آن، با مهارت و تسلط کامل، مجموعه‏ی از علوم را به هم ربط داده و بری دست‏یابی به اهداف خود، آن را به خدمت گرفته است، بگونه‏ی که خواننده این کتاب، در برابر خود، مجموعه‏ی فراهم آمده از علومی چون، فقه، تفسیر، حدیث کلام، منطق، تاریخ، رجال، سیره، لغت و ادب را مشاهده مى‏کند که نویسنده از هر دانشی در جی خود و با رعایت تناسب و به زیباترین شکلی استفاده نموده است. مؤلف «الغدیر» وقتی به «تفسیر» و تحلیل آیات قرآن مى‏پردازد چنان با مهارت و ژرف‏اندیشی به این امر مبادرت مى‏ورزد که گویی همه عمر خویش را در تفسیر قرآن کریم صرف نموده است . وقتی به نقل و تجزیه و تحلیل و نقد «حدیث» مى‏پردازد، مى‏پنداری، همه عمر خویش را مصروف این رشته از علم داشته است. وقتی وارد عرصه «علم رجال» و مباحث رجالی و تحلیلی زندگی رجال حدیث، و یاشعری «غدیر» مى‏شود و زوایی مختلف زندگی، اندیشه و آثار آنان را مورد بررسی قرار مى‏دهد که گویی خود با آنان مى‏زیسته است. در مباحث «تاریخی» او را مورخی متبحر و تمام‏عیار مى‏یابی که احاطه و اطلاعات وسیع خود را در زمینه تاریخ، در کتاب بزرگ خود «الغدیر» به خدمت گرفته است. در پاسخگویی به شبهات فقهی خصم، فقیهی است متبحر که علاوه بر فقه مذهب اهل بیت(ع)، بر فقه مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز احاطه دارد و در وقت لزوم از آن بهره مى‏برد. و از همه مهمتر، وقتی به مباحث کلامی مى‏پردازد، نخست براهین خصم را نقد نموده و آنگاه، خود به استدلال مى‏پردازد و در این راه چنان با دقت و قوت و هوشمندی عمل مى‏کند که گویی تنها رشته تخصصی او رشته «کلام تطبیقی» است، و همه عمر پر برکت خود را صرف این رشته از دانش نموده است. مرحوم امینی، این همه را با دقت و مهارت در خور تحسین با هم درآمیخته است. و این نشان دهنده تبحر او در همه این فنون است و اینکه او همه این فضائل و زیباییها را در وجود خویش متبلور ساخته است.
١٥- بیست‏هزار عنوان کتاب

از جمله ویژگی های «الغدیر» آن است که این اثر، نمود خارجی محصول یک سلسله تحقیقات گسترده و دراز مدت است. مؤلف بطور معمول، مطالب خود را از یک منبع یا از یک دانشمند نقل نمى‏کند، یا اگر نقل کرد، منابع و نظرات فراوان دیگری را بعنوان شاهد و مؤید، در تأیید مطلب مورد نظر، ذکر مى‏کند، و همواره سعی او بر این است که از منابع مهم و معروف اهل سنت، بهره گیرد تا از آثار و منابع ناشناخته آنان. چنانکه خود در جایی نوشته‏اند بری پدید آوردن «الغدیر» از ١٥ هزار عنوان کتاب بهره گرفته‏اند و ساختمان مستحکم و زیبی «الغدیر» را بر بیش از پانزده هزار پایه و اساس، استوار نموده‏اند و بدین ترتیب، کتاب خود را در برابر لغزشها و تحولات زمان مصونیت بخشیده‏اند. این آمار مربوط است به زمان انتشار جلدهی سوم و چهارم «الغدیر» و مرحوم امینی از آن زمان به بعد نیز تا پایان عمر، همه وقت خویش را صرف تکمیل «الغدیر» نموده‏اند. به همین دلیل آگاهان و کارشناسان مربوطه عقیده دارند که علامه امینی بری پدید آوردن «الغدیر» در طی مدت بیش از چهل سال، حداقل از ٢٠ هزار عنوان کتاب استفاده نموده است. صاحب «الغدیر» از قدیمى‏ترین آثار و تألیفات گرفته تا آخرین دستاوردهای علمی که در موضوع «غدیر» به جهان دانش عرضه شده، کمک گرفته و سود جسته است، و این از ویژگیهایی است که جز در «الغدیر» در جی دیگری نمى‏توان آنرا یافت. وی بری غنا بخشیدن به اثر عمیق و ارزشمند خویش به کشورهای مختلف مسافرت نمود و بسیاری از کتابخانه‏هی مهم دنیای اسلام را، از شمال آفریقا گرفته تا شبه قاره هند، مورد بازدید و بررسی قرار داد و از همه کتابهایی که در آن کتابخانه‏ها، یافت مى‏شود و مى‏توانست بری او مفید باشد استفاده نمود و همچون باغبانی که در فصل بهار با اشتیاق به باغ و مزرعه مى‏رود تا از گلهای رنگارنگ بهاری بچیند، با شور و شوق تمام، به کتابخانه‏ها که همان باغ و بوستان دانشمندان است، روی مى‏آورد و بخش اعظم وقت خویش را در کتاب خانه‏ها و مراکز تحقیقاتی مى‏گذراند، و از پیمودن چنین راهی و انجام چنین کاری، احساس خستگی نمى‏کرد که هیچ، بلکه پر شور و با نشاط و امیدوار، به حرکت خود ادامه مى‏داد.
١٦- الغدیر برای دو کس تعجب‏آور است

مطالعه این کتاب برای دو کس مى‏تواند تعجب‏آور باشد، نخست آنکه اگر یک نفر «شیعه» این کتاب را مطالعه کند، تعجب خواهد نمود که با وجود این همه دلائل و شواهد و قرائن انکارناپذیر، بر حقانیت علی بن‏ابى‏طالب و مکتب اهل بیت(ع) چرا اهل سنت راه و روش پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را رها کرده و از مذاهب دیگری پیروی نمودند؟ و اگر مطالعه‏کننده این کتاب پیرو یکی از مذاهب «اهل سنت» باشد بدون شک، از «سنی» بودن خود تعجب خواهد کرد، که چرا با وجود این همه دلیل و شاهد بر حقانیت مذهب اهل بیت(ع)، راه دیگری پیموده و از صراط مستقیم «قرآن و عترت» منحرف گشته است.
١٧- جداسازی مطالب

وسعت و گستردگی بیش از حد مطالب، بری یک نویسنده تا حدودی موجب سر در گمی است. لکن نویسنده محترم «الغدیر» با همه گستردگی اطلاعات و دانشها، مباحث و موضوعات مختلف را بسیار هنرمندانه از یکدیگر تفکیک نموده و با نظم و اسلوبی خاص به عرضه آن پرداخته است . اما «الغدیر» از این جهت نیز مستثنی است، و مطالب آن به خوبی از هم تفکیک شده و متمایز گشته است.
١٨- روشی ایده‌‏آل در اقامه دلیل

علامه امینی بری دست‏یابی به هدف «اثبات خلافت و وصایت» و جانشینی بلافصل پیامبر(ص) بری امام علی بن‏ابى‏طالب(ع) در هر بحثی که پا نهاده و به هر موضوعی پرداخته، در نگاه اول چنین به نظر مى‏رسد که بیش از حد نیاز، به اقامه برهان و ارائه دلیل، مبادرت نموده است. به عنوان مثال: اگر امینی حدیث «الغدیر» را از ٢٠ تن از صحابه و یاران پیامبر(ص)، و یا از ٣٠ تن از دانشمندان برجسته اهل سنت نقل مى‏نمود، بری اثبات مقصود او کافی بود . یا اگر این حدیث را از چند تن از صاحبان «صحاح سته» نقل کرده بود به مقصود خویش نائل آمده بود. ولی او به این مقدار اکتفا نکرده و حدیث «غدیر» را بر اساس کاوشی گسترده، ابتدا از یکصد و ده تن از صحابه پیامبر(ص) نقل مى‏کند. آنگاه از ٨٤ تن از تابعین نقل نموده است. وی سپس در فاصله آغاز قرن دوم ه.ق تا سالهی پایانی قرن ١٤ ه.ق در طی ١٣ قرن، حدیث «غدیر» را از منابع و آثار ٣٦٠ تن از دانشمندان طراز اول اهل سنت نقل مى‏کند . او گرچه پیرامون یک موضوع، ادله فراوانی اقامه مى‏کند، اما از آنجا که بری این مقصود، اسناد و مدارک فراوانی را به شهادت طلبیده، و نوشته خود را به آنها مستند ساخته است، تنوع و جذابیت مباحث در حدی است که هرگز خواننده را خسته نمى‏کند. سطر سطر اثر ارزشمند «الغدیر» سرشار است از نکات تازه و خواندنی، و تحلیل‏هی دقیق و نکات آموزنده بگونه‏ی که خواننده هر لحظه خود را در مقابل نکات تازه‏ی مى‏بیند؛ حسن این اقدام هوشمندانه این است که موجب مى‏شود تا مطالبی که ممکن است در بدو امر بری خواننده بعید جلوه نموده و پذیرش آن دشوار باشد، آرام، آرام به خوبی روشن شده و جلوه‏گر شود، و خواننده، آن حقیقت را با همه وجود باور کند.
١٩- الغدیر اثری متعلق به تمام ملل اسلامی

از خصوصیات «الغدیر» جهانی بودن و بین‏المللی بودن آن است، اثری است فراتر از قوم و ملیت، تعلق داشتن به مذهب خاص و متعلق به همه امت اسلامی، و از این فراتر، متعلق به همه کسانی که مى‏خواهند از سعادت هر دو جهان بهره‏مند باشند، و در پرتو تعالیم «قرآن و عترت» و اندیشه‏های ناب الهی زندگی کنند.
٢٠- پشتوانه‌‏های برتر

صاحب «الغدیر»، به یقین دانشمندی است هوشیار، با ذکاوت، پر تلاش، فداکار، با صبر و حوصله و خستگى‏ناپذیر. و تردیدی نیست که او بری پدید آوردن «الغدیر» از همه این عوامل بهره گرفته است، اما این عوامل گرچه بری پدید آوردن اثری مانند «الغدیر» لازم‏اند، لکن کافی نیستند، و به طور حتم، صاحب «الغدیر» بری خلق این اثر بزرگ، از دو عنصر و پشتوانه مهم دیگر نیز برخوردار بوده است: نخست، عنایت خداوند بزرگ، دوم توجه و حمایت صاحب ولایت حضرت امیرالمؤمنین(ع). همچنان که بسیاری از دانشمندانی که بر «الغدیر» تقریظ نوشته‏اند نیز به این حقیقت بزرگ اعتراف نموده‏اند. الغدیر بهترین دفاعی است که در طی ١٤ قرن که از حیات اسلام و تشیع مى‏گذرد، از تشیع و مکتب اهل بیت(ع) به عمل آمده است. نیز در میان هزاران عنوان کتاب که در باره زندگانی علی بن‏ابى‏طالب(ع) نوشته شده است، «الغدیر» بهترین کتابی است که در این زمینه به رشته تحریر در آمده، و در میان این همه آثار همانند خورشید مى‏درخشد و نورافشانی مى‏کند. در عظمت «الغدیر» همین بس که تاکنون، هر متفکر و دانشمندی، چه شیعه و چه سنی و چه از پیروان سایر ادیان که آن را با دقت مورد مطالعه قرار داده است، در برابر عظمت آن، به نشانه تواضع و فروتنی سر فرود آورده و زبان به تحسین این اثر بزرگ و مؤلف دانشمند آن گشوده است.
پى‏نوشت‌ها:

١ـ الغدیر، ج ٣، ص ٢٤٨ و ترجمه فارسی، ج ٦، ص .٦٨
٢ـ الغدیر (ترجمه فارسی)، ج ١٠، ص .١٠
٣ـ بنگرید به الغدیر (ترجمه فارسی)، ج ١٠، ص ١١٣ ـ .١١٦


مأخذ: مجله کوثر سال اول شماره دوم صفحه ٤٨


غلامحسین زینلی












الغدیر و فقه التاریخ



پس از اینهمه،آنچه در کار کتاب«الغدیر»مهم است فقه التاریخ است.مورخان ما کمتر به فقه تاریخ پرداخته‏اند و بیشتر کار آنان منحصر به جمع و تدوین بوده است نه نقد و تطبیق.لیکن در«الغدیر»،به مباحث تطبیقی بیشماری مى‏رسیم که،بری روشن کردن تاریخ اسلام و نشان دادن مقدار اعتبار دیگر مآخذ و هم مقیاس هایی کلی برای شناخت این مسائل،سندی علمی و قاطع است .در واقع صاحب«الغدیر»،به علت مطالعات بی کران خویش در مآخذی که به چندین هزار مى‏رسد،به اعمال ضوابط تطبیقی دست زد.ضوابطی که برای متتبعی چون او اصالت دارد،و برای مراجعان به کتاب او نیز حجیت آن ها،از روی مستندات فراوانی که به دست مى‏دهد،به زودی استنباط مى‏شود. و در واقع،همان‏گونه که ابن خلدون،به فلسفه تاریخ رسید و آن را ملاک قرار داد و«فیلسوف تاریخ»نامیده شد،و محققان گفتند:
ابن خلدون،در مقدمه‏ای که برای تاریخ خود نوشته به درک و تصور و ابداع فلسفه‏ای برای تاریخ نایل آمده است که بى‏شک،در نوع خود،از بزرگترین اعمال به شمار مى‏رود،فلسفه‏ای که با هر عقلی و هر زمان و مکان تطبیق مى‏کند (١) . صاحب«الغدیر»نیز به فقه تاریخ پرداخت و بر پایه شناخت مبانی و اصول علم تاریخ،و به تعبیر ابن خلدون«تشخیص راه و روشهی تاریخ»(تحقیق مذاهبه)،به فحص و عرضه دست زد،و به عنوان«فقیه تاریخ» (٢) خوانده شد.و اگر ابن خلدون در قلعه ابن سلامه گوشه گرفت و به تألیف«مقدمه»پرداخت،صاحب«الغدیر»نیز،چهل سال از عمر خویش را منزویانه گذراند.و در این مدت هر چه سفر کرد و هر جا رفت،همواره در پی کار خویش بود و همراه مآخذ و یادداشت های خود.این است که محقق،در مطالعه«الغدیر»،به روحی علمی و با روش و تازه و مستند و تحول‏زای مى‏رسد و از اینجا به باز شناخت تاریخ اسلام دست مى‏یابد.مسلم کسی که«الغدیر»را بخواند،از اسلام و تاریخ آن(و علوم حدیث و تفسیر و...)صورتی به دست مى‏آورد که تا کنون نداشته و در مآخذ دیگر بدان نرسیده بوده است.البته مسئله زمان نیز دخالت عمده‏ی دارد.زیرا بری صاحب«الغدیر»که در نیمه دوم قرن چهاردهم به نوشتن کتابی درباره اسلام دست زد،مآخذ قرون و اعصار گذشته را در کنار هم قرار دادن و با اشراف بر همه،به تطبیق آنها پرداختن تا حد زیادی،به علت نشر این مآخذ یا معرفی آنها در فهرست ها،امکان داشت.نهایت،کوشش ستودنی صاحب الغدیر،در رفتن به دنبال این مآخذ بود و آرام نگرفتن تا رسیدن به آنها.
البته روح بزرگ این قهرمان بررسی و اطلاع،هنوز قانع نبود و آرزو داشت جهان را سیر کند و کتابخانه‏هی همه گیتی را بری«احیی عظیم»خویش از نظر بگذارند و کلمه‏ای از آن چه برای تأیید حق لازم است از خامه او نیفتد.از این بابت،همواره در تلاش بود و از اینکه مبادا روزی عمرش تمام شود و کارش ناتمام بماند نگران.او هم از عظمت کار آگاه بود و هم از وسعت دامنه فرهنگ و منابع و ذخایر اسلامی.از این رو،با اینکه در داشتن مآخذ بی کران،یکی از کم‏مانندترین محققان بودـو از جمله،همین امر نظر پژوهشیان را بسیار جلب مى‏کردـباز چون تشنه‏ای سیراب ناشدنی دنبال نسخه‏ها و مدارک مى‏گشت.چون او مى‏دانست که:
هزاران نسخه خطی عربی در علوم و ادبیات و فلسفه همچنان در کتابخانه‌ های دنیای اسلام نهان مانده است.تنها در اسلامبول سی کتابخانه در مسجدها هست که از نسخه‏های خطی آن اندکی منتشر شده است.در قاهره و دمشق و موصل و بغداد و دهلی مجموعه‏های فراوان هست که فهرستی برای آن تنظیم نشده است.در اسکوریال،نزدیک مادرید،یک کتابخانه مفصل هست که هنوز نسخه‏های خطی آن را در علوم و ادبیات و دین و فلسفه اسلام شمار نکرده‏اند.اطلاعاتی که درباره ثمرات فکر اسلامی در این سه قرن داریم،اندکی از باقیمانده آثار آنهاست و این نیز مختصری از محصول قریحه آنها بوده است.و آنچه در این صفحات آوردیم،از دریی مواریث اسلام فقط قطره‏ای بود.اگر علما این میراث فراموش شده را کشف کنند،به احتمال قوی،قرن دهم شرق اسلامی را در تاریخ عقل انسانی به صف قرون طلایی خواهیم برد (٣) .
و امینی این میراث فراموش شده را کشف کرده بود و مى‏شناخت،بویژه در بخش های مربوط به تخصص او،و حتی کتابخانه‏هاي بسیار دیگری را،در زمره میراث اسلام،مى‏شناخت که در سخن این مورخ نیامده است.باری اینها بود،و ایمان عمیق او به کار خود که او را به اندازه گروهی نیرو مى‏داد.او در استفاده از وقت و حذف زواید معاشرت و فضول رفت و آمدها نمونه بود.در واقع زندگی او سرمشقی بود بری هر مرد علم و دانش.بدین گونه مى‏توان ٤٠ سال عمر تحقیقی او را مطابق ٨٠ سال عمر یک محقق عادی دانست.او با این پشتکار و ایمان به کار،موفق به اینهمه شناخت و اطلاع شد.و چون چنین شد،حق داشت که چون قاضی ای آگاه و عادل در صدر محکمه بنشیند و در دادگاه«الغدیر»به محاکمات معروف خود بپردازد.
آری او شاگرد مکتب علی«ع»بود و علی خود گفته است:
من از زندگی فقط همین را دوست دارم که حقی را ثابت کنم یا باطلی را نفی.

ایجاد ذهنیت مرتبط


و از راه همین چگونگي یعنی اقامه حق و نفی باطل،از طریق نشان دادن حقیقت های بسیاری در حدیث و تاریخ و تفسیر و فقه و معارف و فلسفه سیاسی اسلام بود که گروها گروه از دانشمندان و محققان به کار او به چشم احترام نگریستند.از آغاز انتشار«الغدیر»،به آفاق گسترده آن روی آوردند،به طوری که مى‏توان گفت،در عین اینکه او یکه بود و تنها،«هزاران مرد همراهیش مى‏کردند تا در راه اندیشه شکوهمندش پیکار کند».و هر جا کتاب به آن جا مى‏رسید،یا سخنی از آن به میان مى‏آمد،این مسائل مطرح مى‏شد و مورد فحص قرار مى‏گرفت.
در این جا حقیقت بسیار نظرگیر این است که صاحب«الغدیر»،به ایجاد این ذهنیت مرتبط و ایجاد رابطه ذهنی در سطح جهان اسلام موفق گشت.ما هنگامی که به شعاع کتاب الغدیر در افکار مردم گوناگون و محققان و ناقدان مختلف در سرتاسر سرزمینهای اسلامی و جز آن مى‏نگریم،و وقتی با نامهیا متفاوت پژوهشیان آبادی های مختلف جهان آشنا مى‏شویم که به تقدیر از کتاب وی پرداخته‏اند،به حقیقت مذکور مى‏رسیم.و این خود،بجز جنبه دینی،مساله‏ای است جالب و عمیق در سطح ارزیابی تلاش در راه روابط انسانی.و اینهمه ما را از این ذهنیت مرتبط و حسن تأثیر کتاب و حسن نیت مؤلف و والایی این کار آگاه مى‏سازد.

نقد در«الغدیر»


خوب است، بس کوتاه و مختصر،به چگونگی نقدهی«الغدیر»اشاره کنیم.
وقتی که علامه و اومانیستي چون صاحب«الغدیر»ـپس از طی دوران تحصیلات عالی و اجتهاد،چهل سال از همه کس و همه چیز مى‏گسلد و در زوایی کتابخانه‏ها عمر مى‏گذراند و به حاصل مواریث علمی اسلام و مسلمین دست مى‏یابد،و در فن خویش،کمتر مأخذی ـخطی یا چاپی،از مکه تا رامپورـاز نظر او دور مى‏ماند،تا جایی که خود به صورتی در این چهارده قرن زندگی مى‏کند،و به تحریفها و انحرافهایی که قلمها و ذهنها کرده و یافته‏اند پی مى‏برد،و از آنجا که راوییـبری پوشاندن حقیقت و کمک به دستگاه قدرتـبه جعل حدیث مى‏پردازد،تا جایی که طبری آن مجعول را نقل مى‏کند،تا جایی که به هنگام چاپ کتب خطی علمی سلف،برخی از فضایل آل علی و دلایل تشیع یا مثالب دیگران را از کتاب حذف مى‏کنند،تا آنجا که دکتری در شرح دیوان شاعر شیعی مشهور،کلمه«غدیر خم»را«غدا برحم»ضبط مى‏کند (٤) ،و صدها امثال این...وقتی کسی بر همه این جریانات واقف مى‏شود و رسالت علم،او را به بازسازی و تصحیح مأمور مى‏دارد،و ایمان به محمد و تاریخ دین محمد،او را نمى‏هلد که چشم از اینهمه بپوشد،چنین کسی حق دارد که چونان مدافعی راستین و سنگربانی متعهد و مفسر آفتابی نستوه،این مسائل را بر ملا کند و ملل اسلام و علمی اقوام را بر این امور وقوف بخشد. و چون،به تألیفات سایر محققان معاصر رجوع مى‏کنیم و تحقیقات آنان را مى‏خوانیم،مى‏نگریم که هر جا آنان نیز با آراء کسانی که مورد انتقاد«الغدیر»قرار گرفته‏اند،برخورد کرده‏اند و درباره آن آراء نظر داده‏اند.نظرهایی اظهار داشته‏اند از قبیل نظر صاحب«الغدیر».و این ما را از صحت نظر علامه امینی و صلاحیت او در قضاوت،و عدالت او در نقد و اعتلی سطح نقدهی وی بیشتر آگاه مى‏سازد.
بری نمونه مقایسه شود:
نقد الغدیر (ج ١) بر ابن حزم اندلسی،با نقد عباس محمود العقاد بر وی (فاطمة الزهراء و الفاطمیون/٨١)
نقد الغدیر (ج ١) بر ابن حزم اندلسی،با نقد دکتر طه حسین بر وي(الکاتب المصری،ج ٢،شماره ٥،سال ١٩٤٦).
نقد الغدیر (ج ١ و ٨) بر کار تاریخ نویسان اهل سنت،با نقد دکتر عمر فاروق بر همین مورخ (العباسیون الاوائل،ج ١/٢١٩).
نقد الغدیر (ج ٢) بر دکتر محمد حسین هیکل،با نقد شیخ محمد رضا المظفر بر وي(السقیفة/٤٧) .
نقد الغدیر (ج ٢) بر احمد زکی صفوت،با نقد شیخ هادی کاشف الغطا بر وي(مدارک نهج البلاغة و دفع الشبهات عنه/٤٨ به بعد).
نقد الغدیر (ج ٢ و ٨) بر طبری،با نقد سید عبد الرزاق موسوی مقرم بر ویـ(الشهید مسلم بن عقیل/٩٧٩٨). نقد الغدیر(ج ٣)بر مؤلفان ملل و نحل،با نقد شیخ محمود شلتوت بر همین مؤلفانـ (الامام الصادق و المذاهب الاربعة،جزء ٦/٣٩١٣٩٢)
نقد الغدیر (ج ٣) بر ابو الفتح شهرستانی،مؤلف«ملل و نحل»،با نقد سید عبد الحسین شرف الدین بر ویـ(المراجعات/٣٣٦).
نقد الغدیر (ج ٣) بر شهرستانی نامبرده،با نقد شرف الدین بر وی(مؤلفو الشیعة فی صدر الاسلام/٦٦٦٨ و ٨٢٨٤).
نقد الغدیر (ج ٣) بر شهرستانی،با نقد دکتر علی سامی النشار بر ویـ(نشأةـالفکر الفلسفی فی الاسلام،ج ١/٦١٦٢،چاپ دوم).
نقد الغدیر (ج ٣) بر شهرستانی،با نقد دکتر ابراهیم مدکور بر ویـ(فی الفلسفة الاسلامیة،منهج و تطبیقه/٢٠٤،چاپ دوم).
نقد الغدیر (ج ٣) بر شهرستانی،با نقد حنا الفاخوری و خلیل الجر بر ویـ(تاریخ الفلسفة العربیة،ج ٢/٢٣).
نقد الغدیر (ج ٣) بر محمود شکری الآلوسی،با نقد شرف الدین بر ویـ(الفصول المهمة فی تألیف الامة/٥٥،چاپ چهارم).
نقد الغدیر (ج ٣) بر شیخ محمد خضری،از استادان دکتر طه حسین،با نقد طه حسین بر ویـ(مذکرات طه حسین/٦٦).
نظر الغدیر (ج ٣/٣٣٥) درباره دکتر طه حسین،با نظرات دکتر عبد الهادی مسعود مصری درباره ویـ(مع رجال الفکر فی القاهره/١٧٧١٨٠).
نقد الغدیر(ج ٣) بر احمد امین مصری،با نقد کاشف الغطا بر ویـ(اصل الشیعة و اصولها/٨ به بعد).
نقد الغدیر(ج ٣) بر احمد امین،با نقد زکی مبارک بر ویـ(مجله«الرسالة»ـقاهره،زیر عنوان«جنایة احمد امین علی الادب العربی»).
نقد الغدیر(ج ٣) بر احمد امین،با نقد شیخ عبد الله سبیتی بر ویـ(تحت رایة الحق).
نقد الغدیر(ج ٣) بر احمد امین،با نقد دکتر حامد حفنی داود مصری بر ویـ(مع رجال الفکر فی القاهره/١٠٧).
نقد الغدیر(ج ٣) بر احمد امین،با نقد استاد اسد حیدر النجفی بر ویـ(الامام الصادق و المذاهب الاربعه،مجلد ٣/٣٧٥).
نقد الغدیر(ج ٣) بر احمد امین،با نقد دکتر مصطفی السباعی بر ویـ(السنة/٢١٤،الامام الصادق و المذاهب الاربعه،مجلد ٣/٣٧٦).
نقد الغدیر(ج ٣) بر مؤلفان ملل و نحل از اهل سنت،با نقد دکتر عمر فاروق بر همین مؤلفانـ (العباسیون الاوائل،ج ١/٢٢٤).
نقد الغدیر(ج ٣) بر امیل درمنگام و دونالدسن،با نقد جرج جرداق بر لامنسـ(الامام علی صوت العدالة الانسانیة،ج ٥/١٢٣٢ به بعد). نقد الغدیر(ج ٤)بر ذهبی و ابن خلکان،با نقد امتیاز علیخان عرشی بر آنانـ(استناد نهج البلاغه/٥ به بعد).
نقد الغدیر(ج ٩) بر دکتر طه حسین،با نقد کاشف الغطا بر ویـ(اصل الشیعة و اصولها/٣٦).
نقد الغدیر(ج ١١) بر غزالی،با نقدهی شیخ مجتبی قزوینی بر ویـ(بیان الفرقان،ج ٤).

همچنان نستوه


محقق یا نویسنده، باید در انگاره کار خویش، دچار سستی و فتور نگردد. چه بسیار دیده مى‏شود که نویسنده کتابی، یا مقاله و بحثی،در آغاز پرمایه و با نشاط و بر پایه استقصا و تحقیق دست به کار مى‏شود،اما همینکه کارـدر مثلـبه نیمه مى‏رسد،لحظه به لحظه افت مى‏کند و سستی مى‏گیرد و نشانه‏هی خستگی،کم توانی،دنباله رها کنی و سرسری گیری در آن پدیدار مى‏شود تا سرانجام که بروشنی کار از اوج خود فرو مى‏افتد.
اینگونه کار کرد بر خلاف سنت علم و آیین تحقیق و دقت در عمل و رضایت وجدان علمی است،و هم تقصیر و کوتاهی است نسبت به حق جامعه،در استفاده و مراجعه به اثر.
محقق باید،شکیبا باشد،صبر پیشه کند،تاب آورد،توان بنمایاند و بر سر هر ریزه از عمل چه در آغاز آن و چه در انجام بایستد و خیرگی کند و چیرگی نشان دهد،تا هیچ بخشی و فصلی و هیچ استنتاجی و سنجشی،سرسری گرفته نشود، و آبکی از آب در نیاید.این راهی است که محققان بزرگـآنان که با علم صمیمی شده‏اند و با معرفت اخت،و آنچه آنان را به کار کشانده است عشق به شناختن بوده است و شناساندن،و عشق به مردم و احترام به حق مردم همواره سپرده‌‏اند .
مؤلف «الغدیر»، از نمونه‏های کامل این روش صحیح و علمی است.در کار سترگ او،سراسر،هر بحثی را چنان مى‏یابیم که گویی نخستین بخشی که از این کتاب نوشته شده است همین است،از بس که هر فصل و هر مبحث،از هر نظر،غنی است:بسیاری مآخذ،استقصای آراء،شوربیان،غنی واژگانی،استواری منطق،رزانت استدلال،قدرت تفهیم و تلألؤ الهام.
ناقدان به این نکته نیز نیک توجه یافته‌‏اند و هر کدام به گونه‏ای آن را خاطرنشان ساخته‌‏اند .در بخش‌های دیگر این کتاب، به نمونه‌‏هایی از گفته‏‌های ناقدان در این باره برمى‏خورید.
و از همینجاست و همین چگونگی بجز ایمان و خلوص نیت مؤلف که«الغدیر» خواننده خویش را به سادگی رها نمى‌‏کند، و همین سان نمى‏‌هلد، بلکه سطر به سطر، و صفحه به صفحه، مضامین و مقاصد خویش را به خواننده القا مى‏کند،و چونان خود الهام،روح او را از حقیقتها مى‏آکند و منور و روشن مى‏سازد.و این الهام بخشی از ویژگی های کتاب هایی است چند،از جمله«الغدیر».یکی از ناقدان (٥) در این باره چنین مى‏گوید:
صاحب«الغدیر»،از آن کسان است که خداوند ملکه وحی کردن به دلهاي پاك را به آنان عطا کرده است،و آنان را قادر ساخته است تا به طبقات درس خوانده و با فرهنگ،حقایقی را الهام و افهام کنند،حقایقی که تیرگی دل را مى‏زداید و زنگار وسواس و شک را از جان هها مى‏سترد .اینان این حقایق ثابت را با صراحت و بى‏پروا اظهار مى‏دارند،اما بى‏پروایی و صراحتی دوست داشتنی... آمیختگی«الغدیر»با«قرآن کریم».
در اینجا باید به واقعیتی دیگر نیز اشاره کنیم.و آن،آمیختگی شگرف«الغدیر»است با آیات قرآن.قرآن کریم بر سراسر کتاب حکومت مى‏کند.همواره با آیات قرآن،به صورتهی گوناگون :افتتاح،اختتام،استدلال،تأیید،تضمین و اقتباس،روبرو مى‏شویم،چه لطیف و چه زیبا،چه الهام بخش و چه نورانی بری این موضوع،بهتر از هر چیز،مراجعه و نگریستن به خود کتاب است.و گاه چه جذاب و شکوهمند مى‏شود که مؤلف،سخنانی را که مى‏خواهد به عنوان سر سخن و دیباچه (افتتاح)با خواننده بگوید،با آیات قرآن مى‏گوید و از زبان قرآن،از جمله سرآغاز جلد ٦ و جلد ٧ و جلد ٨ و جلد ٩ و جلد ١٠.و گاه در پایان(اختتام)و در مقام تذکار و استنتاج چنین مى‏کند،چه سحرانگیز و فروغ‏زی و مهتاب‏گون.و از این نمونه در«الغدیر»بسیار است که در پایان بسیاری از مباحث،آیات قرآن کریم،با مناسبت و لطفی ویژه،آمده است.
و این چگونگی حال مى‏رساند که مؤلف آنقدر با کتاب خدا مأنوس بوده است و آیات قرآن را مى‏خوانده است و از برداشته است،که گویی خود«حافظ قرآن»بوده است.و همین است که عبد الفتاح عبد المقصود مصری،استاد دانشگاه اسکندریه،مى‏گوید:
انه لیستهدی التنزیل (٦) .
ـاو به حق،از«قرآن»هدایت مى‏طلبد.

لحن

صاحب«الغدیر»،در خلال هزارها صفحه مطالعه خویش در کتب قرون گذشته و معاصران، به صدها تعبیر رکیک، توهین، جعل، افترا، فحش و هتک مقدسات برخورد کرده است چنان که خود با لحنی دردناک از آنها یاد مى‏کردـبا این همه در سراسر ٤٥١٣ صفحه«الغدیر» (تا اینجا که چاپ شده است)، همواره وقار یک مصلح دلسوز را با خود داشته و به تعبیر خود (به اقتباس از قرآن کریم) «و اذا مروا باللغو مروا کراما»بوده است. هر جا کوشیده است تا با روشن کردن مطلب و ذکر اسناد و تطبیق، به هتک و افترا و فحاشی مؤلفان پاسخ دهد و از زی یک محقق دوستدار هدایت بیرون نرود،و چونان قله‏ای رفیع که هر چه ماسه بر پایش ریزند نجنبد،یا چونان دریایی عظیم که هر چه در آن افکنند خیزابه نگیرد،به حرکت علمی خویش ادامه دهد .بنابر این اگر گاه عتابی کند بر مؤلفی از سر هتاکی بسیار آن مؤلف یا خطابی با کسی،مسئله‏ای نخواهد بود.و این همان مواردی است که برخی از فاضلان آن را شدت لحن دانسته‏اند.
به تعبیر دیگر،باید گفت صاحب«الغدیر»،در این موارد،چونان دریایی است که از تلاقی امواج و سهمگینی طوفان،گاه کفی بر لب مى‏آورد.و این مقدار،ما را از عظمت دریا و استخراج منافع از آن،باز نمى‏دارد.
نیز باید دانست که اینگونه تعبیرات تند و عتاب‏آمیز (که بسیار اندک است و در برابر بیش از ٤٥٠٠ صفحه علم و تصحیح و شناخت و مأخذ،چون معدوم است) نوعا در مواجهه با مؤلفان بسیار هتاک و بى‏ادب است و بس.چنان که از سوی دیگر، همواره در هر جای،او را مى‏نگریم که از عالمان،مفسران و حفاظ حدیث اهل سنت با تجلیلی فراوان و القابی حشمت‏آمیز یاد مى‏کند .و از اینجاست که«الغدیر»خود یکی از منابع اطلاع از شؤون علمي واحوال بسیاری از علمای اهل سنت ماست.بنابر این،تنبیه زبانی برخی از مؤلفان بى‏حفاظ و قلم به دستان خیره‏سر یا جیره‏خوار،گاه‏گاه،آن هم برای تکان دادن اذهان مراجعان،نباید خروج از حد ادب تألیف و قلم(که مؤلف«الغدیر»همواره بدان مقید بوده است و بدیگران سفارش کرده است).به حساب آید،بلکه باید به تازیانه‏ی تعبیر شود در خور گرده آنان (٧) .
در اینجا باید توجه داشت که ذکر اعمال اشخاص و تحلیل آن،و روشن کردن جنایات و اتهامات مؤلفان مفتری و متعصب یا مزدور،اگر بری روشن کردن تاریخ اسلام و رد تهمت ها و افتراهای عقیدتی و نشان دادن حقایق اعتقادی و تحکیم مبانی ایمان درست در مردم و بازسازی جامعه‏هی اسلامی لازم شد و تکلیفـو لغاتی به کار رفت در مورد اینگونه مؤلفان که صراحتا معنایی را مى‏رساند که نقص آنان است اما این نقص متأسفانه در آن کسان هست نباید آن را تند لحنی دانست.به دیگر سخن،واقع گویی را نباید با تند لحنی اشتباه کرد.صاحب«الغدیر»خود،این موضوع را در آغاز جلد هفتم در میان گذاشته است:
آنچه را خواننده درشتگویی مى‏پندارد،به ابدیت سوگند که چنین نیست،بلکه این نیرومندی دلیل است نه سخت زبانی در استدلال.و همین خوی است در ما که استاد محمد عبد الغنی حسن مصری بدان پی برده و در قصیده خویش گفته است:
یشتد فی سبب الخصومة لهجة
لکن یرق خلیقة و طباعا
و کذلک العلماء فی اخلاقهم‏
یتباعدون و یلتقون سراعا
ـبه هنگام بحث و درگیری،لحن او تند مى‏شود. لیکن خلق و خوی او بسی نرم است.
اخلاق دانشمندان اینگونه است:
از هم(به خاطر موضعگیری در راه عقاید)دور مى‏شوند،اما به زودی باز گرد هم مى‏آیند.
بدین گونه مى‏نگریم که ناقدان بزرگی که به بزرگداشت«الغدیر»پرداخته‏اند و این بزرگداشتن را تکلیف علمی و دینی و اجتماعی خویش شمرده‏اند،زمینه این چگونگی گه گاهی در تعبیر را دانسته و آن را هضم کرده‏اند.
پس تصور درست در این باره این است که:«الغدیر»،تا همین جا که چاپ شده است اکنون،بیش از ٤٥٠٠ صفحه علم و اطلاع و مأخذ و تطبیق و استنتاج و تصحیح و هدایت است.بنابر این،چنین مؤلفی،در خلال اینهمه صفحات،که خود حاصل وقوف بر دهها هزار صفحه است،مؤلفی که همواره سر و کارش با پیدا کردن و نشانـدادن خبطها و خطاها و تعمدها و تحریفها و غرض ورزیها و کین‏توزیهاست،اگر گاه کلامی آتشین براند و پس از استنادات فراوان،با بیانی شعله‏ور در رشته‏هی پنبهـشده خصمان حقیقت افتد،مسئله‏ی دور از موازین نخواهد بود.علاوه بر این،باید دید آیا او در برابر چه کسانی تند شده است.او نسبت به سلف امت،همچنین عالمان امین و بیغرض،همواره به حشمت‏گزاری و حرمت پرداخته است.و اینکه یاد شد نوعا در برابر مؤلفانی است که در پوشیدن حق کوشیده‏اند و حقایق و احکام اسلام را وارونه نشان داده‏اند و به بزرگان بد گفته‏اند،و گاه از سر خبث نفس از توهین به مقدسات والا در نگذشته‏اند .این است.پس کسی که مى‏خواهد در این باره صاحب قضاوتی درست باشد،باید هم تمام«الغدیر»را بخواند و هم آن کتابها را.
ببینید،صاحب«الغدیر»،در جلد سوم،چند تن از ملل و نحل نویسان تهمت‏زن دروغنویس غرض‏ورز را محاکمه مى‏کند و ری مستند خویش را درباره ارزش کتابهی آنان اظهار مى‏دارد،و جامعه را از پذیرفتن نظریات آنان،پیش از عرضه بر مآخذ دیگر،پرهیز مى‏دهد،و ایشان را بر اینهمه تهمت و افترا و خلافنویسی مورد عتاب مى‏سازد،سپس مى‏نگریم که عالم فقید مصر،مفتی و مصلح مشهور،شیخ محمود شلتوت نیز،درباره نویسندگان ملل و نحل رأیی اظهار مى‏دارد تندتر از ری صاحب«الغدیر» (٨) .
بدین گونه مى‏نگریم که عالم و مصلحی شیعی(از نجف)و عالم و مصلحی سنی(از قاهره)،درباره مطالب مندرج در کتب ملل و نحل به یک نتیجه مى‏رسند،عالم شیعی به قصد نشان دادن چهره راستین مذهب خویش و به خاطر ایجاد تفاهم و وحدت،و عالم سنی به قصد بیان یک مسئله تحقیقی در جهت درست شناساندن مذاهب اسلامی به یکدیگر،و جبران و تدارکی،در برابر کار برخی از ملل و نحل نویسان.
یعنی کسانی که بنابر عللیـکه چندان هم نامعلوم نیستـاین مصالح را نادیده گرفته‏اند و به تباهگری خویش برخاسته‏اند. بى‏مناسبت نیست،اشاره کنیم به نظر یکی از محققان معاصر اهل سنت،دکتر فاروق عمر.وی معتقد استـو درست معتقد استـکه درباره تاریخ شیعه و سیر افکار و فرهنگ و جریانهی شیعی کتابهی مفید و مناسبی تألیف نشده است،و اصولا شیعه درباره تاریخ مذهب خود کتاب جامع و روشنگری ننوشته است.و محققان سنی یا مستشرقینی که درباره شیعه کتاب نوشته‏اند،متأسفانه،مآخذ آنان تألیفات اهل سنت بوده است.و این تألیفات و مآخذ بیطرفانه نوشته نشده است.و مدارک مهم شیعه هنوز در دسترس قرار نگرفته است.بنابر این تاریخ تشیع تاکنون در انتظار بحث و تحقیقی است موضوعی و منظم که نه تنها به مسائل کلی بپردازد،بلکه سیر تاریخی و مذهبی و تحولات تشیع را دقیق شرح دهد.
دکتر فاروق عمر،سپس به ارزیابی کتب ملل و نحل و عقاید مى‏پردازد و با اینکه خود اهل سنت است چنین اظهار مى‏دارد:
اغلب کتابهایی که درباره ملل و نحل و عقاید تألیف شده است،نوشته و تألیف علمی سنی است .هدف این تألیفات،کوبیدن آراء و عقاید فرقه‏هی مخالف اهل سنت بوده است،و اینگونه وانمود کردن که عقاید این فرقه‏هی مخالف،دور از اسلام است! (٩)
اکنون خوب است،به مناسبت بحث درباره لحن کتاب،سخنی از خود«الغدیر»نقل کنیم.مؤلف در آخرین صفحه جلد هشتم،تحت عنوان«ادب امیر المؤمنین،ادب الشیعة،ادب الامینی»چنین مى‏نویسد:
مولی ما امیر المؤمنین،به حجر بن عدی و عمرو بن حمق گفت:«دوست ندارم شما نفرین کن و ناسزاگوی باشید،همواره ناسزا گفتن گیرید و بیزاری طلبید.اگر به جی این نفرین و ناسزاگویی،کارهی بد آنان را بشناسانید،مثلا بگویید،روش آنان این است و این،و کردار آنان چنان است و چنین،هم سخنتان استوار خواهد بود و هم عذرتان پذیرفته.خوب است به جی اینکه آنان را لعن کنید و از آنان بیزاری جویید،بگویید:
پروردگارا!خون ما و خون آنان را حفظ کن،میان ما و آنان آشتی ده،آنان را از گمراهی برهان،تا آن کسان که حق را نشناخته‏اند بشناسند و آن کسان که در پی غوایت و گمراهی رفته‏اند از آن دل بردارند.
اگر این گونه باشد هم من این روش را بیشتر دوست دارم و هم بری شما نیکوتر است».چون علی،علیه السلام،چنین گفت،حجر و عمرو گفتند:یا امیر المؤمنین!پندت را مى‏پذیریم و به همین‏سان که تو مى‏خواهی تربیت مى‏شویم.امینی نیز همین را مى‏گوید،بلکه این سخن همه شیعه است (١٠) .
و الحق،صاحب«الغدیر»،چنین کرد:کردارها را روشن کرد.اسرار اعمال سلف را باز نمود.تاریخ را دوباره پیش چشم ما گذاشت.و به تعبیر شیخ محمدـسعید دحدوح حلبی:از گذشته فیلمی تهیه کرد و به ما نشان داد (١١) ،تا حقایق را نه تنها بدانیم بلکه ببینیم.و این بود روحیه و اخلاص و وسیع‏نگری مردی که خویشتن را فدی حقیقت بزرگ کرد.
و بدین‏سان مى‏نگریم که«معمار مدینه الغدیر»ـچنانکه یاد شدـخود یکی از با اخلاصترین چهره‏هی اصلاح طلب جهان اسلام بود.از این رو«الغدیر»را به عنوان کتابی اصلاحی و تفاهمی به جهان تقدیم کرد.او به اقتضی بحث علمی و رعایت واقع تاریخی،پژوهشهی خویش را با کمال حریت و قاطعیت دنبال مى‏کرد و بری زنده نگاهداشتن شعله ولی علی در جانها،زبان آتشین خویش را،هیچ‏گاهـمیان سخنـبه کام نمى‏برد.راست و صریح و قاطع سخن مى‏گفت و مدرک ارائه مى‏داد.با خلوص و امانت تمام به نقد تاریخ و حدیث مى‏پرداخت.و گاه در اثر تحریفهی گمراهی آفرین فراوانی که مى‏دید به شور مى‏افتاد.و این همه باعث نمى‏شد که از واقع زمان دور ماند.بلکه بر عکس نوع محققان که چون غرق دریی کتاب و تحقیق مى‏شوند از آنچه در اطراف آنان مى‏گذرد ناآگاه مى‏مانند،از از واقع جوامع اسلامی آگاه بود.
او از سید محمد رشید رضا به عنوان کسی که آثار تربیت سید جمال الدین را دیده است و شیخ محمد عبده را درک کرده است گله مى‏کرد که چرا،حتی پس از درک محضر کاشف الغطا و گفتگو با او،کتابش را از اتهام به شیعه آکنده و کتابی موجب تفرقه نوشته است.
او از سید احمد زینی دحلان،مفتی مکه،مى‏خواست که به خاطر تصحیح برخی از روش های نادرست سلف،چهره احکام اجتماعی اسلام را درهم نریزد و روش صحابه مجاهد را نادیده نگیرد.
او از دکتر طه حسین مى‏خواست که در نوشتن تاریخ اسلام و سیره نبوی و هامش السیره و الفتنة الکبری،به نقل مجعولات نپردازد و حقایق تاریخ را صحیح بازگو کند.
او از دکتر محمد حسین هیکل مى‏خواست که«حدیث بدء الدعوة»را درباره خلافت حضرت علی«ع»که در چاپ اول کتاب خود(حیاة محمد)آورده است از چاپ دوم حذف نکند و به خاطر ملاحظات حق را نپوشاند.
او از محمد احمد جاد المولی بک،عبد الوهاب النجار،عمر ابو نصر،علی فکری مصری و...مى‏خواست که در تألیف و تشریح تاریخ اسلام و تاریخ خلافت،بالفاظی و عبارت پردازی،چهره حقایق را نپوشانند و باعث گمراهی نسلها نشوند و با«درایت»به«روایت»بپردازند.
او از شیخ محمد خضری،محمد کرد علی شامی،عبد الله قصیمی،موسی جار الله و امثال اینان مى‏خواست که روایات مجعول به دست امویان را سند تاریخ اسلام نشناسانند.
او از صادق ابراهیم عرجون مى‏خواست که در نوشتن تاریخ خلافت،در دوره عثمان،به فقه التاریخ بگراید،تا موجب گمراهی امت نگردد و آنچه حقیقت تاریخی است نشان دهد.
او از دکتر ابراهیم ملحم اسود مى‏خواست که کلمه مشهور«غدیر خم»را در شعر شاعر شیعی معروف،کمیت بن زید اسدی،«غدا برحم»ضبط نکند.
او از برخی چاپخانه‏های جهان سنت مى‏خواست که به هنگام چاپ متون و مآخذ قدیم اسلامی،استنادات و روایات و مطالبی را که به نفع تشیع است،از کتابها و نسخه‏ها حذف نکنند.
او از احمد زکی صفوت،گله داشت که چرا در کتاب«جمهرة خطب العرب» خود،خطبه غدیر را با آنهمه سندی که دارد نیاورده است؟
او از احمد امین و احمد الزین و ابراهیم الابیاری،و علی جارم و علی امین و خلیل مطران و مصطفی الدمیاطی بک و دیگر ادبی مصر شکایتی بس دردناک داشت که چرا دیوانی (١٢) را شرح و چاپ و ترویج مى‏کنند که در آن ابیاتی آمده است مربوط به سوزاندن در خانه حضرت فاطمه زهرا«ع».
او از محققان شرقی و اسلامی مى‏خواست که اینگونه با مرعوبیت و بى‏قید احتیاط به تألیفات غیر قابل اعتماد مستشرقین مراجعه نکنند و آنها را سند ندانند.
او از مؤلفان مسلمان مى‏خواست که در ذکر وقایع و مسائل تاریخی و حدیثی سند ارائه دهند،و با ترک سند،اصول و مآخذ علم را نفراموشانند.
او از عادل زعیتر و دیگر مترجمان مسلمان مى‏خواست،که هر کتابی که رسید و به هر منظوری که نوشته شده بود ترجمه نکنند و به هنگام ترجمه کتابی،نخست بنگرند تا آن کتاب بری جامعه سودمند باشد و شامل علمی و فایده‏ی،و در مرتبه دوم،مطالب آن کتاب را بر اصول و منابع عرضه کنند،و هر جا خلافگویی و اشتباه داشت،با افزودن«توضیحات»،مردم را بیاگاهانند و از نشر مطالب و نوشته‏های نادرست مؤلفان مغرض یهودی و نصرانی خودداری کنند،و فضای اصیل و منسجم فرهنگ اسلامی را با دسیسه‏های تألیفی بیگانگان درهم نریزند،و موجب تفرقه بیشتر مسلمانان و لا اعتقادی جوانان نشوند.
بنگرید!یک عالم شیعی،عالمی سراپا شور و احساس که سوز و گداز عاشقانه او در راه آل محمد«ص»معروف همگان بود و به شنیدن و ذکر مصائب آل محمد«ص»علاقه داشت،از اینکه این جنایات بازگو شود گله مى‏کرد و مى‏خواست آنها را«جنایات منسیة»بخواند.و تا اینجا به تفاهم مسلمین مى‏اندیشید که به بازگو کردن این وقایع رضا نمى‏داد،فریاد مى‏کشید که چرا این دیوان را چاپ کرده‏اید؟چرا دیوانی را منتشر مى‏کنید که در آن شعری است از این دست؟چرا در این دوره بحرانی و در این روز بس سخت و هولناک عواطف را مى‏خراشید؟و اینگونه صفی برادری اسلامی را کدر مى‏سازید؟و وحدت جامعه اسلام را متزلزل مى‏کنید؟و صفوف مسلمانان را مى‏پراکنید؟چرا؟چرا؟. (١٣)
و این بود روحیه واقعی و اخلاص بیکران و تفاهم معقول و دلسوزی راستین و وسعت نظر او نسبت به اسلام و تقریب راستینی که خود داعی آن بود.و این بود دیدگاه اجتماعی مسامحه‏آمیز و انسانی مصلحی که با خوی محمد و آل محمد«ص»تربیت یافته بود و نسبت به اسلام و مسلمین،همچون مادر اصلی،اینسان مهربان بود و دلسوز و بیدار و نگران.
و از این رو که از واقع جوامع اسلامی و درگیری با استعمار و لزوم تفاهم مسلمین نیک آگاهی داشت،همواره از علمی اهل سنت تجلیل مى‏کرد،و چاپ کتابهی پر ماده آنان را توصیه مى‏نمود،و خود در این راه پیش مى‏افتاد،و علمی شیعه را در حرکات اجتماعی به تماس با علمی اهل سنت و کمک گرفتن از آنان و کمک رساندن به آنان دعوت مى‏کرد،که از جمله در مورد یکی از حوادث،که در سنین اخیر،بری اسلام و مسلمین پیش آمد،علامه امینی به آیت الله سید ابو القاسم خوئی،پیشنهاد کرد که از فقها و قضات و مفتیان بزرگ اهل سنت کمک بخواهد،و او خواست و نتیجه هم داد. در اینجا و در این حالات،گاه ممکن بود کسی در او احساس تضاد کند و نه چنین بود.او دچار تضاد نبود.او به وحدت اسلامی معتقد بود و«الغدیر»را بری همین نوشت،نوشت تا شیعه را درست بشناساند و در مقیاس جهانی تثبیت کند و بدینگونه رشته‏هی استعمار را پنبه سازد و اتهاماتی را که به شیعه زده بودند بزداید و اتحاد اسلامی را با ایجاد معرفت صحیح نسبت به شیعه در سطح جهانی قوام بخشدـچنانکه نظر ناقدان را در این باره نوشتیم .او«الغدیر»را نوشت تا به حساب تألیفات جاهلانه یا استعمار املا کرده،که بری تفرقه افکنی و تجزیه آفرینی نشر یافته بود،برسد و رسید.اما در قلمرو عرضه معتقدات و ایدئولوژیها،و در مقام بحث و استدلال معتقد به صراحت بود.و به همان اصل دینی که علمی سنی و شیعه در طول تاریخ اسلام بدان معتقد بوده‏اند احترام مى‏گذاشت.اصلی که مى‏گوید،هر کس باید عقاید خود را از روی استدلال و اجتهاد بداند نه از روی تقلید و دنباله روی،و هر کس بایدـبه صورتي در عقاید خود مجتهد باشد نه مقلد.بدین جهت برای ملت اسلام کتابی استدلالی و روشنگر نوشت.او عقیده داشت که فرزندان اسلام باید در اندیشه و ایمان حر باشند و حریت داشته باشند.از این رو در سطح بحث و بازسازی اذهان،مباحث خویش را درباره روشن کردن گذشته و نقد تاریخ و تبیین حرکات اجتماعی و تفسیر سر انحطاط مسلمانان دنبال مى‏کرد.و این بود که استاد عباس محمود العقاد کتابش را از استاد محمد عبد الغنی حسن مى‏گرفت و مى‏خواند و درباره‏اش مقاله مى‏نوشت.استاد عادل غضبان مدیر مجله الکتاب قاهره در شماره‏ای پس از شماره‏ای كه در آن مجله،به شناساندن«الغدیر»مى‏پرداخت.استاد عبد الفتاح عبد المقصود،موقعیت دانشگاهی خویش را،در دانشگاه اسکندریه،به خطر مى‏افکند و از نوشتن معرفی نامه برای«الغدیر»دست بر نمى‏داشت.استاد علاء الدین خروفه از عالمان الازهرهمواره آرزوی دیدن نویسنده«الغدیر»را داشت و در روزنامه‏های پر انتشار قاهره به معرفی و دفاع از کتاب مى‏پرداخت.مراجع نجف و قم گرامیداشت و ترویج«الغدیر»را وظیفه مى‏دانستند.شیخ مجتبی قزویني عالم ربانی و متأله اخیر خراسان پیشنهاد مى‏کرد که«الغدیر»جزو کتب درسی حوزه‏های روحانی شیعه قرار گیرد .شیخ محمد سعید دحدوح امام جمعه و جماعت حلب از اهل سنت جلسه«الغدیر»تشکیل مى‏داد.جوانان حلب که نویسنده«الغدیر»را ندیده بودند،چون با کسی از مسافران نجف روبرو مى‏شدند چشمان او را مى‏بوسیدند که تو،نویسنده«الغدیر»و فرا دارنده این مشعل هدایت را دیده‏ای!دبیران دبیرستان های مکه«الغدیر»را مى‏خواستند تا،بر خلاف برنامه هم که شده،حقایق وحی بنیاد آن را به نوجوانان سرزمین وحی بیاموزند.دکتر صفا خلوصی به ترجمه کتاب به انگلیسی مى‏پرداخت .استاد احمد علی جوهر امروهوي به پیشنهاد و کوشش حضرت سید ابو الحسن حافظیان«الغدیر»را به زبان اردو بر مى‏گردانید و...
و همین سان در سفرهایی که مى‏کرد،همواره مورد تجلیل عالمان مذاهب قرار مى‏گرفت.استادان دانشگاه‌ها به استقبال او مى‏شتافتند.دانشمندان و مدیران کتابخانه‏هاـاز سنی و شیعه از سر اخلاص وسایل تحقیق را در اختیار او مى‏گذاشتند.عالمان سنت با او تماس مى‏گرفتند.شاعران در گرامیداشت او چکامه‏ها مى‏سرودند.متصدیان کتابخانه‏ها نشریات و فهرست کتابخانه‏های خویش را به او تقدیم مى‏کردند.
او نیز انتشارات دائرة المعارف عثمانی حیدر آباد دکن را تهیه مى‏کرد.تألیفات با ارزش اهل سنت را به چاپ مى‏رسانید.و چه بسیار از تألیفات با ارج آنان را که استنساخ کرد،یا عکس گرفت و از سرزمینهای مختلف با خود به نجف آورد و به شیعه شناساند.

امانت


در صفحات گذشته، درباره لحن و چگونگی تعبیر گفتگو کردیم.اکنون به جاست که به امانت شگرف صاحب«الغدیر»ـبه عنوان یک مؤلف مسلمان نیز اشاره کنیم.مى‏دانیم که در تألیفاتی که پایه آنها بر نقل استوار است،تنها جوهر اصلی و مایه وثوق،امانت است.اگر در چنین کتاب ها امانت رعایت نشود،هیچ است.و دریغا که چه بسیاری از آنان که به عنوان محقق و مورخ و عقاید نویس معرفی شده‏اند، (١٤) از این صفت که جوهر کار و الفبای مکتب است بى‏بهره بوده‏اند و هستند.و یکی از جریانات«الغدیر»،همین مچ گرفتن هاست و روشن کردن نقلهای تقطیعی (١٥) یا مکذوب.
اکنون جا دارد که مؤلفان و محققان،بویژه نسلهای جوان و تازه کار این رشته‏ها،در امانت تألیف و نقل،از کسانی چون صاحب«الغدیر»سرمشق گیرند و امانت«امینی»را همواره پیش چشم دارند و دستور العمل خویش سازند،که جمال علم و فضیلت تألیف این است،بویژه در کتابهایی که پایه آنها نقل و تاریخ و فقه تاریخ است.در اینگونه کتاب ها نقل نامعتبر،خیانت در نقل،عدم دقت در نقل،اعتماد بر نسخه‏های نامعتبر،استناد به نسخه‏های مغشوش و مخدوش،یا نقل تقطیعی،حقایق را دگرگون مى‏کند،و شالوده را ویران مى‏سازد،و معرفت را عقیم مى‏گذارد،و علم را ضایع مى‏کند،و خواننده را گمراه مى‏نماید،و تاریخ را تباه مى‏دارد،و پژوهشی را سر در گم مى‏سازد .و اینهمه،مسائلی است که مؤلف باید به آنها توجه داشته باشد،چونان که صاحب«الغدیر».دقت و امانت در نقل در«الغدیر»،چنان است که از یک عالم راستین توقع مى‏رود.نقل نمونه در این مقوله معنی ندارد،همه کتاب،نمونه این صفت است.عالمان و ناقدان بزرگ نیز به این چگونگی اشاره کرده‏اند.
خلاصه،این است«الغدیر»در ١١ جلد آن که تاکنون منتشر شده است،در ٤٥١٣ صفحه،با ده‌ها بحث مهم و نقد و تطبیق و روشنگری و هدایت و تصحیح.و اگر گفته‏اند:«شرح حال هر متفکر بزرگ،مهمترین قسمت فلسفه اوست»مى‏شود دید که صاحب«الغدیر»چه فلسفه‏ای داشته است.و اگر به گفته سلیمان کتانی،آنچه را بانوی اکرم،فاطمه زهرا طلب مى‏کرد،زمین و نخلستان نبود،بلکه اصالت حق بود و امتداد وجود محمد و تجدید تلألؤ رسالت (١٦) ،«الغدیر»نیز همان امتداد خطبه عرفات و غدیر پیامبر است،و سخنرانی بانوی اکرم حضرت زهرا،و خطبه شقشقیه،و حرکات اجتماعی ابوذر غفاری،و سخنرانی عمار یاسر و مالک اشتر و هاشم مرقال،در صفین،و خطبه شب عاشورا و پاسخ هایی که اصحاب حسین به او دادند،و شمشیرهی روز عاشورا،و خطبه ناتمام مانده امام زین العابدین در مسجد اموی دمشق،و سخنرانی های سران نهضت توابین در نهضت سلیمان بن صرد خزاعی،و قیام مختار ثقفی،و اقدام عالم بزرگ شیعی سعید بن جبیر تابعی علیه حجاج بن یوسف ثقفی،و...و...
تاکنون سخن بر سر آفاق کتاب«الغدیر»بود.و اکنون چون وسیع تر بنگریم خواهیم دید که«الغدیر»ـبه عنوان دفاع نامه جانشینان محمد و مفسران اصلی قرآن: علی و اولاد علي تنها کتاب ما شیعیان نیست،چون آن چه در«الغدیر»آمده است همه از مآخذ و مدارک و کتب موثق برادران اهل سنت است،مآخذی که همه سنن و آداب و عقاید و احکام دینی اهل سنت،از نماز و روزه گرفته تا دفن مردگان،در سراسر جهان و در طول تاریخ،بر پایه آنها قرار داشته است و دارد.
و اگر ببینیم که ابن خلدون مى‏گوید:
مالک و ابو حنیفه،خلافت محمد بن عبد الله بن حسن مثنى‏[یعنی نواده امام حسن مجتبی«ع»]را از خلافت منصور عباسی اصلح مى‏دانستند و از این جهت آنان را شکنجه کردند (١٧) .
و اگر ببینیم که:
خود امام ابو حنیفه،در اختلافاتی که بین علویان و عباسیان روی مى‏داد،به آل محمد«ص»متمایل بود،و هنگامی که ابراهیمـنواده حضرت امام حسن و برادر محمد نفس زکیه بر منصور خلیفه عباسی شورید،ابو حنیفه به حمایت او بود.و به قول زفر بن هذیل که خطیب بغدادی نقل کرده است با شدت و جهد،بر خلاف منصور سخن راندی(تاریخ بغداد،١٣/٣٢٩)،و حتی وقتی منصور دو نامه مجعول از طرف همین ابراهیم حسنی،به نام اعمش محدث و ابو حنیفه نوشت،اعمش بعد از خواندن آن را به خورد گوسپند داد،ولی چون نامه به ابو حنیفه رسید،آن را بوسید و جواب نوشت(ضحی الاسلام ٢/١٨٢،به نقل از ابن عبد البر/١٧)و این امر سبب شد که بین ابو حنیفه و خلیفه عباسی،کدورتی پدید آید،و در نتیجه به امر خلیفه تازیانه خورد و به زندان افتاد .و در آنجا به قول برخی مسموما از جهان رفت (١٨) .
آری اگر این اظهارها و حقیقتها و ده‌ها امثال آن را ببینیم (١٩) به این نتیجه درست مى‏رسیم که«الغدیر»،کتاب مسلمانان است،نه تنها شیعیان،زیرا«الغدیر»نیز در جوهر خود،صورت دیگری است از ابراهیم حسنی یا هر ثائر علوی دیگر.
و حتی مى‏نگریم که اگر در رگهای فرزندان سرزمینهای اسلام،خونی زنده است،که مایه پایداری آنان است در خطیرترین مقاومت ها،باز همان خونی است که با ولای علی و آل علی در رگ ها مى‏گردد و در قلب ها مى‏دود،و شاعران سرزمینهای آیات قرآن چنین مى‏گویند:
تحت سماء صیفه الحمراء
من قبل الف سنة یرتفع البکاء
حزنا علی شهید کربلاء
و لم یزل علی الفرات دمه المراق‏
یصبح وجه الماء و النخیل فی السماء (٢٠) .
یا:
سمعت صوت و لزمن‏
السقوط نحوی فی الولادة
و النهر الممدود کالوسادة
من شفتی سقراط حتی جثة الحسین (٢١)
یا:
من رحم الایام نأتی...
من وجع الحسین نأتی...
من اسی الزهراء
من احد نأتی و من بدر...
و من احزان کربلاء... (٢٢)
نأتی لکی نصحح التاریخ و الاشیاء (٢٣) .
و همینگونه شاعران شیعی ایرانیـشاعران روشنگر تعهد شناس.
و چون به اینهمه توجه کنیم،خواهیم دریافت که با این کتاب،اسلام که ماهیت انقلابی داشت و«دین تحرک»بود،دوباره روشن تر شناسانده شد.و این تاکنون ـچنانکه گفتیم یازده جلد«الغدیر»است .این کتاب صاحب رسالت،هنوز مجلداتی دیگر دارد که به زودی انتشار خواهد یافت.و از جمله مباحث مجلدات باقیمانده،رسیدگی فنی و عمیق به«صحاح ست»است و بحث عجیب«مسند المناقب و مرسلها»،و بحث بیدار کننده«حکومة الالفاظ»،و مباحث فراوان دیگر،که چون انتشار یابد،بار دیگر جوامع را در جریان حکومت معصوم و مدینه قرآنی غدیر و فلسفه سیاسی اسلام قرار خواهد داد،و با خواسته‏های پیامبر اکرم روبرو خواهد ساخت.
پس از بحثی که از آغاز تاکنون کردیم،باید دید اینهمه معلومات و موضع گیری که در«الغدیر»گرد آمده است،روی هم،یعنی چه.این همه چه معنی مى‏دهد و از آن ها چه نتیجه مى‏شود؟و آیا این همه سند و اطلاع و عرضه و تحلیل و بحث و استناد یعنی چه؟اینهمه سند و اطلاع و عرضه و تحلیل و بحث و استناد یعنی:
معاویة بن ابی سفیان نه امام حسن مجتبی آری. یزید بن معاویه نه امام حسین آری. ولید بن عبد الملک اموی نه امام علی بن الحسین زین العابدین آری. هشام بن عبد الملک نه امام محمد باقر آری .منصور دوانیقی نه امام جعفر صادق .آری هارون الرشید عباسی نه امام موسی بن جعفر علوی آری. عبد الله مأمون نه امام علی بن موسی الرضا آری .ابراهیم معتصم نه امام محمد التقی آری .متوکل عباسی نه امام علی النقی آری .معتمد عباسی نه امام حسن عسکری آری. عبید الله بن زیاد نه مسلم بن عقیل آری .حجاج بن یوسف ثقفی نه سعید بن جبیر تابعی آری .القادر عباسی نه شریف رضی آری و...بدین گونه مى‏نگریم که«الغدیر»کتاب زندگی و آفتاب و طلوع و انسانیت است،بلکه باید گفت کتاب همه نسل هاست و برای همه نسل ها مورد حرمت است و ارجمندی کار صاحب«الغدیر»،همه محققان و بازسازان و حماسه‏داران و حق‏جویان و آزادی خواهان جهان را روشن.
و از این روبه نظر این بنده مناسب است بر کلماتی که در صفحه عنوان«الغدیر»آمده است،یعنی این کلمات:
کتاب دینی،علمی،فنی،تاریخی،ادبی،اخلاقی.
کلمات زیر نیز افزوده شود:
مبدئی، انسانی،تقدمی،اصلاحی،عملی،اجتماعی،ایدئولوجیکی،سیاسی،انقلابی.
و این است کلیت ذهنی و حماسه عینی تشیع.و این است فلسفه بعثت غدیرعاشورامهدی.
این است که ما،پیام آوران راستین اصلاح و دیگر مصلحان بزرگ انسانیت را که در طول تاریخ تا هم امروز،در هر گوشه جهان،پیدا شده‏اند و هر یک به اصلاح بخشی از زندگی بشری پرداخته‏اند و در سرزمین های خود،یا دیگر سرزمین ها،پدیدآورنده انقلاب های انسانی شده‏اند،و برای بازیافت حقوق محرومان به تلاش برخاسته‏اند،بزرگ مى‏داریم.و به عظمت هر یک از آنان،از هر مذهب و ملتی و با هر نوع جهان‏بینی،در حد لازم،خستوییم.و آنان که در گذشته‏اند و هر کدام به نوعی به مسائل انسانی خدمت کرده‏اند،همواره بری روحشان آرزوی آرامش مى‏کنیم،و بری آنان که زنده‏اند آرزوی کامیابی بیشتر،اما به سویشان دست دراز نمى‏کنیم که از این باب و بابت غنی ایم زیرا که خود،آنچه را که باید،داریم.تنها باید بدانیم که چه داریم و بشناسیم و بشناسانیم،و در سطح عرضه بر نسل های جهان و مشارف تاریخ بکوشیم کوششی چونان هجوم فجر بر تاریکی ها و تابیدن آفتاب بر آبادی ها.

پى‏نوشتها


(١) «مقدمه ابن خلدون»،ترجمه محمد پروین گنابادی،ج ١/ ٣٦
٢) یا به تعبیری:«فقیه المورخین و مورخ الفقهاء»ـ«الغدیر»،ج ٩
٣) «تاریخ تمدن»ـویل دورانت،کتاب چهارم،عصر ایمان،بخش دوم(تمدن اسلامی)/١٧٦١٧٧،از ترجمه فارسی.
٤) دکتر ملحم ابراهیم الاسود،در تعلیقات«دیوان ابو تمام»ـ«الغدیر»،ج ١/١٢،و ج ٢/٣٣١ـ ٣٣٣
٥) سید حسین موسوی هندی،از عالمان عراق،مؤلف کتاب ارجمند«الاسلام مبدأ و عقیدة».
٦) «الغدیر»،ج ٦/و.
٧) بری دیدن نمونه‏ی از توهینها و هتاکیهی وحشتناک برخی نویسندگان به مقدسات اسلام یعنی همان چیزها که برانگیزنده عتابهی صاحب«الغدیر»شده است،از جمله«الغدیر»،ج ٣/٢٥٨٢٥٩،نیز همین جلد/٢٧٧ به بعد،نیز همین جلد/٣٢٩ به بعد و...دیده شود.
٨) «یادنامه علامه امینی»،چاپ تهرانـشرکت انتشار،کتاب اول،مقاله بیستم/ ٥٠٠
٩) «العباسیون الاوائل»،ج ١/٢١٨٢٢٤ چاپ بیروت،با کمک دانشگاه بغداد(١٣٩٠)
١٠) «الغدیر»ج ٨،ص ٣٩٦،نقل از کتاب«صفین»ـتألیف نصر بن مزاحم(ـم ٢١٢)/ ١١٥
١١) «الغدیر»،ج ٨/یا...
١٢) دیوان محمد حافظ ابراهیم،شاعر مصری مشهور.
١٣) «الغدیر»ج ٧/٨٥ به بعد.
١٤) و در این میان به برخی از آثار مستشرقین مى‏رسیم که در نقل به دروغ گفتن پرداخته‏اند و ذره‏ی امانت را رعایت نکرده‏اند.بگذریم از جاهایی که شیعانه اعمال غرض کرده‏اند،یا مواردی که مطلب مأخذ اصل را درست درک نکرده‏اند و زبان را نفهمیداند،با این وصف،دریافت غلط خود را چونان وحی منزل بازگو کرده‏اند.درباره مستشرقین،در همینجاـذیل«خطوطی از اهداف»ـسخن خواهیم گفت.
١٥) نقل تقطیعی،یعنی نقل یک مقدار از حدیث،یا متن تاریخی،یا متن حدیثی،یا متن فلسفی یا...و حذف مقداری دیگر،در جایی که مطلب پیوسته و مرتبط است و نقل همه مطلب چیز دیگری را مى‏رساند،یا ممکن است خواننده از نقل همه مطلب استنباط دیگری بکند.
١٦) «فاطمة الزهراء وتر فی غمد»/١١٨،چاپ نجف(١٣٨٨).
١٧) «تاریخ ابن خلدون»،ج ٤/ ٣
١٨) «هزاره شیخ طوسی»،تهیه و تنظیم علی دوانی،ج ١/٨٤ـمقاله پوهاند عبد الحی حبیبی افغانی .
١٩) نمونه‏هایی از اینگونه در گذشته نیز آورده شد.
٢٠) عبد الوهاب البیاتیـ«الموت فی الحیات»،چاپ دار الآداب،بیروت.
٢١) ادونیسـ«المسرح و المرایا»،چاپ دار الآداب(١٩٦٨)،این شعر را،از این شاعر،به دلیل اهمیت محتوی آن آوردم.
٢٢) و در اینجا به اصالتی دیگر بر مى‏خوریم:رابطه مستقیم«احد»و«بدر»،با«کربلا»،که تبلور دیگر همان جهاد است پس از ٤٨ سال.و ایمان به این رابطه و تبلور را شیعه هیچگاه از دست نهشته است.و بیخود نیست که بیش از ١٣٠٠ سال است که از جمله در زیارت حضرت ابو الفضل العباس علیه السلام مى‏خواند:«اشهد و اشهد الله انک مضیت علی ما مضی به البدریون»ـمن گواهم...که تو در همان راهی شهید شدی،که شهدی بدر شهید شدند.یعنی شیعه،خلافت امثال یزید را خلافت جاهلیت مى‏داند نه خلافت اسلام.
٢٣) نزار قبانی.
حماسه غدیر ص ١٩٢
محمد رضا حکیمی